به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی حجتالاسلام محمدعلی اسدینسب، عضو هیأت علمی گروه قرآنپژوهی پژوهشگاه در گفتوگو با ایکنا؛ با اشاره به دیدگاههای مختلف در مورد مرجعیت قرآن کریم گفت: ابتدا باید ببینیم که مرجعیت چه مفهومی دارد و اختلاف در همین معنا سبب اختلاف در دیدگاههای مختلف در مورد مرجعیت دین و قرآن در علوم شده است.
اسدینسب بیان کرد: معتقدان به تباین میگویند قرآن کریم مطلبی را فرموده و علوم هم چیزی را میگویند و اصطکاکی میان آنها وجود ندارد که بخواهد تضادی هم وجود داشته باشد؛ لذا تضادی میان قرآن و علوم انسانی وجود ندارد و ایرادی در کار نیست که بخواهیم به هر دو معتقد باشیم.
این قرآنپژوه و نویسنده آثار قرآنی عنوان کرد: معتقدین به تداخل نیز میگویند که موضوعات علوم انسانی و قرآن احیانا با همدیگر تداخل دارند و هر دو متعرض یک مسئله هستند که باز به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی که آشتی میان قرآن و علوم برقرار کرده و دیگری به سازش قرآن و علوم انسانی اعتقاد دارند که باز این نوع سازش نیز به صورت عموم و خصوص مطلق و مقید مطرح است.
اسدی نسب با بیان اینکه در نظر معتقدان به تداخل از نوع عموم و خصوص مطلق و مقید، علوم وحیانی شامل علوم انسانی و علوم انسانی نیز شامل علوم وحیانی میشود و هر دو برخی مسائل مشترک دارند بیان کرد: بنده معتقدم رابطه میان قرآن و علوم انسانی، عموم و خصوص من وجه است و ارتباط از نوع حداکثری است و باید هم از علم و هم از دین در این زمینه استفاده کنیم که مرز آن همان علوم دینی را شکل میدهد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه اظهار کرد: ما از روی حس، وجدان و شهود میدانیم که خیلی از مسائل در قرآن وجود ندارد، ولی در علوم هست و از آن طرف هم خیلی از مسائل در علوم و هم در قرآن وجود دارد؛ پس رابطه میان آنها، عموم و خصوص من وجه است و نباید علم و وحی همدیگر را نفی کنند.
انتظار تولید یکدفعه علوم انسانی را نداشته باشیم
اسدی نسب با بیان اینکه باید در زمینه علوم انسانی تلاش خیلی بیشتر از وضعیت کنونی داشته باشیم تصریح کرد: علوم انسانی موجود حداقل طی ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال، بر مبنای علوم انسانی بدون وحی رواج یافته است، بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که در طول چند سال، یکدفعه علوم انسانی بر مبنای وحی درست شود، لذا امکانات و ظرفیتهای زیادی را لازم داریم.
عضو هیأت علمی گروه قرآنپژوهی بیان کرد: البته کارهایی در موضوع اقتصاد و روانشناسی و جامعهشناسی و … برای رسیدن به علم دینی شروع شده است و حرکت مقبول و قابل توجهی است؛ علومی که ابتدا باید مسائل و تجارب بشری را داشته باشیم و متخصصانی در این مسئله تربیت شوند و از سویی مطالب قرآن را در این موضوعات را هم استخراج کنیم و با کنار یکدیگر گذاشتن این دو و دادن نظم و نسق ویژه به آن، به سازوکار مستحکمی برای علوم انسانی دینی برسیم.
اسدینسب عنوان کرد: روانشناسی دینی، روانشناسیای است که گزارههای دینی در آن لحاظ شود و از سویی از تجارب قطعی بشر هم استفاده شود؛ مثلا غرب، روح را به معنایی که در منظومه تفکر دینی ما وجود دارد مورد بررسی قرار نمیدهد، ولی آنها به روان انسان معتقدند و وجه مشترک تجارب بشری و مطالب ماخوذ از وحی است.
وی با انتقاد از کسانی که تولید علوم انسانی اسلامی را ناممکن میدانند، اظهار کرد: ما در ساختن علوم انسانی مطالب وحی را میپذیریم و علوم قطعی را هم قبول داریم؛ در این صورت تولید علوم انسانی اگر چه زمان بر خواهد بود، اما کار شاقی نیست و امروز هم کتب زیادی با این رویکرد نوشته شده و عملا وارد تولید این علوم شدهایم.
وی با بیان اینکه کسانی که میگویند ما هیچ دستاوردی در زمینه علوم انسانی نداشتهایم حرف ناصوابی میزنند در پاسخ به این سؤال که ما تولیداتی در علوم انسانی داشته و داریم، ولی چرا برکات و فوائد آن را در جامعه نمیبینیم یا کمتر مشاهده میکنیم تصریح کرد: موانع فرهنگی، علمی، اجتماعی و اقتصادی بر سر راه تحقق علوم انسانی اسلامی در جامعه کم نیست، ولی باید با گفتمان سازی و صبر، این مشکلات بهتدریج رفع شود.