به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ویژه برنامه تلویزیونی گستره شریعت با آغاز ماه مبارک رمضان ساعت ۲۳ از شبکه چهار سیما روی آنتن میرود. این برنامه با مشارکت قطب علمی فلسفه دین پژوهشگاه و با حضور کارشناسانی در حوزه فلسفه دین تهیه و تولید می شود. حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمینیا سردبیر فصلنامه علمی پژوهشی ذهن و عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه با موضوع وحی و تجربه دینی میهمان این برنامه تلویزیونی هستند. در این بخش مطالب و شبهاتی که در قسمت نخست برنامه مطرح شد از منظرتان خواهد گذشت:
یکی از پرسشهای اساسی در باب قرآن این است که آیا منبع آن الهی یا بشری است؟ آیا لفظ و معنا از خدا یا پیامبر است؟ از جمله دلایلی که امروزه در باب بشری بودن آن از سوی برخی طرح شده، مساوی تلقی کردن آن با تجارب دینی عمومی است. آیا می توان به تبع اندیشمندان مسیحی و برخی از روشنفکران داخلی مانند دکتر عبدالکریم سروش، این نظریه را پذیرفت و قرآن را نیز بسان انچه در باب عهدین تحریف شده ی فعلی مطرح است، نوعی تجربه ی دینی پیامبر همچون سایر تجارب دینی تلقی کرد؟
سیر دین پژوهی مسیحی گویای حضور دو نگرش زبانی و تجربی نسبت به وحی است. دیدگاه زبانی وحی را حاوی مجموعه اموزه های صادق می داند که از سوی خدا فرستاده شده است. نگاه تجربی به انکشاف درونی خدا بر آدمی تاکید دارد. نگرش زبانی در غرب به دلایلی به افول گرایید. به دنبال آن نگرش تجربی به عرصه امد. این نگرش به ویژه در قرون اخیر در مسیحیت حامیان بیشتری داشته است. شلایر ماخر پایه گذار نگرش نوین تجربی تلقی می شود که وحی را مساوی تجربه دینی مشترک میان آدمیان می داند. وی تکیه گاه دین را از کتاب مقدس به نهان خانه ی قلب مؤمن انتقال داد تا به زعم خویش اساس مسیحیت را از آسیب اسوده و خیال متکلمان از پرسشهای پرتوان خالی سازد.
برخی از روشنفکران وطنی نیز حامی رویکرد تجربی به قرآن هستند. از انجا که مرکز ثقل این دیدگاه توسط هر کس مطرح شود، مساوی تلقی کردن وحی قرآنی با تجربه دینی است، ما پس از تبیین دیدگاههای غربی در باب وحی و تجربه دینی، به عباراتی از دکتر سروش (به عنوان نمونه ی برتر حامی این دیدگاه در داخل کشور) اشاره می کنیم و سپس به ارزیابی کلی نظریه می پردازیم.
سوال ۱ – وحی در قرآن چه کاربردهایی دارد؟
واژه ی وحی و مشتقات آن بیش از هفتاد بار در قرآن ذکر شده و مصادیق متعددی برای دریافت کننده ی وحی امده است که شامل پیامبران، سایر انسانها، دیگر موجودات زنده مانند زنبور عسل است. در برخی ایات قرآنی وحی به معنای هدایت تکوینی جمادات و گیاهان و یا هدایت غریزی حیوانات امده است (فصلت:۱۲ و زلزال: ۵-۴ و نحل:۶۸). در پاره ای ایات، وحی به معنای الهام الهی بکار رفته است مانند الهام به مادر موسی که در سوره ی قصص امده است. (قصص:۷). گاه واژه ی وحی در قرآن به معنای القاء و یا الهام شیطانی بکار رفته است. (انعام:۱۲۱ و ۱۱۲) در پاره ای ایات نیز وحی به معنی القای معنا از طریق اشاره است. (مریم:۱۱) از دیگر موارد آن کاربرد وحی برای القاء معنا به فرشتگان است(انفال:۱۲). بیشترین موارد کاربرد واژه ی وحی در قرآن، که بیش از ۶۰ مورد است به وحی رسالی اختصاص دارد. وحی در این معنا عبارت از ابلاغ و القای پیام از طرف خداوند به پیامبر برگزیده ی اوست. ایات متعددی به این معنا اشاره دارند. (نساء: ۱۶۳ و شوری:۳ و ۵۱)
بنظر می رسد کاربردهای مختلف واژه ی وحی در قرآن علی رغم اختلاف در جزییات اما نوعی اشتراک در معنا دارند و آن القای معنا به مخاطب است. این نکته در مورد تمام کاربردهای وحی، جاری است. همه این موارد در این امر شریکند که نوعی القاء معنا به مخاطب هستند. این القاء گاهی الهی و گاه شیطانی است، گاهی دریافت کننده ی آن پیامبر، گاه فرشتگان و گاه سایرین، و القاء آن در پاره ای موارد مستقیم و و در برخی غیر مستقیم است. گذشته از این موارد، هدایت تکوینی را نیز احتمالا بتوان نوعی القای معنا تلقی نمود. از انجا که نظام هستی و مخلوقات تابع تدبیر الهی هستند و در آن مسیر و منطبق بر سنن الهی حرکت می کنند در واقع گویا پیام الهی را دریافته است و طبق آن عمل می کنند. از برخی ایات قرآن بر می اید که جمادات نیز مورد خطاب الهی واقع می شوند و فرمانبردار دستورات خداوند هستند. (زلزال:۴-۵) وحی به زنبور عسل و هدایت غریزی حیوانات و جنبندگان نیز نوعی هدایت تکوینی است.
از موارد متعدد کاربرد وحی در قرآن چنین بر می اید که معنای مورد نظر در علم کلام و علوم قرآنی، معنای رسالی وحی است که معادل ابلاغ، تفهیم و القای پیام از طرف خداوند به پیامبر برگزیده ی اوست. قران در باب وحی رسالی به سه روش سخن گفتن خدا اشاره می کند: به واسطه فرشته، دریافت مستقیم، و ایجاد صوت. (شوری:۵۱) در روش اول، کلام خدا غیر مستقیم توسط فرشته ای دریافت می شود که قران ان را جبرییل معرفی کرده است (بقره:۹۷). در روش دوم و سوم کلام مستقیماً به خداوند نسبت داده مى شود، هرچند خود دوگونه است: در صورت دوم لفظ و معنا در قلب و روح انسان دمیده مى شود; و در صورت سوم، گوش ظاهر آن را مى فهمد و حتى گاه از نقطه خاص مثل درخت شنیده مى شود(معرفت، ش۶۰، ص۱۲). در روش سوم، پیامبر کلام خدا را می شنود، اما این صدا از جایی یا شی ای خاص شنیده می شود مانند ایجاد صدا در فضا یا درخت. همانگونه که خداوند از طریق درخت با موسی ع سخن گفت. (قصص:۳۰).
سوال ۲ – وحی در مسیحیت با نگرش زبانی به چه معناست؟
نگرش زبانی را میتوان به دو دسته لفظی و گزارهای (Propositional view) تقسیم کرد. نگرش لفظی در قرون وسطی غالب بود و امروزه نیز در میان صورتهای سنتیتر مذهب کاتولیک رومی و برخی از حامیان پروتستان محافظه کار به چشم میخورد. منظور از نگرش لفظی در این نوشتار، نگرشی است که هم محتوا و هم الفاظ کتاب مقدس را از سوی خدا میداند. بر این اساس، وحی مجموعه حقائقی است که در قالب احکام و قضایا بیان شده است. وحی منتقل کننده حقائق اصیل و معتبر الهی به آدمی است. به بیان دایره المعارف کاتولیک ”وحى را مىتوان به انتقال برخى حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطى تعریف کرد که وراى جریان معمول طبیعت است“ (هیک، ۱۳۷۲: ص۱۱۹-۱۲۰).
این تفسیر از وحی بر جنبه لفظی و خطاناپذیری آنها به عنوان مجموعه آموزههایی صادق، حقیقی و نازل از سوی خدا تأکید دارد. بر این اساس، حقائق دینی نخست از زبان پیامبران بیان شد، سپس مسیح و رسولان آن را کاملتر بیان کردند و اکنون در کتب مقدس مضبوط است. شورای نخست واتیکان، باور کاتولیکها در عصر جدید درباره کتاب مقدس را چنین بیان کرد: ”… این کتابها چون با الهام از روحالقدس نگاشته شدهاند، مىتوان گفت نویسنده آنها خداوند است.“ (هیک، همان: ص۱۲۰) ماورودس این نوع وحی را مدل مبتنی بر گفت و شنود مینامد. در این مدل، فرض آن است که خداوند از رهگذر سخن گفتنِ با ما، خود را بر ما مکشوف میسازد. (پترسون و دیگران، ۱۳۷۶: ص۴۹۰)
قاموس کتاب مقدس در باب نگرش زبانی مینویسد:
کلام خداوند بر انبیا و رسلى نازل شده است که ایشان نیز بنابر اصطلاح لغات بنىنوع بشر بر آن وحى مقدس متکلم شدند و وحى مسطور را یا خود نبى و رسول بنفسه مىنوشت و یا به کاتب دیگر رجوع مىفرمود. (هاکس، ۱۳۷۷: مدخل کتاب مقدس)
افزون بر نگرش لفظی، دیدگاه دیگری در مسیحیت وجود دارد که فقط بر الهی بودن محتوا تأکید دارد، اما لفظ کتاب مقدس را انسانی میشمارد. دیدگاه دوم را میتوان گزارهای نامید. در این نگرش، حقایق وحیانی گزارههایی هستند که از زبان طبیعی استقلال دارند؛ یعنی حقایقی که به قلب پیامبر القا میشود؛ بدون اینکه صورت زبانی خاصی داشته باشند، ولی پیامبر آنها را با زبان و عبارت خود بیان میکند. (قائمینیا، ۱۳۸۱: الف، ص۳۶) این نظریه بر تفکیک میان پیام کتاب مقدس از لفظ آن تأکید دارد. از این رو، اصل مژده نجات را که پیام خدا در کتاب مقدس است از خدا میداند، اما شکل آن را مربوط به غیر خدا میشمارد.
به باور کلیسای کاتولیک ما با خواندن پیام خدا به چیزهایی میرسیم که خدا میخواسته است از طریق نویسنده بشری بیاموزیم. گاهی این نویسنده بشری نظریههای غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی میماند، اما این امر به شکل و ظرف پیام مربوط میشود و تأثیری بر اصل پیام ندارد… بررسیهای نقادانه کتاب مقدس که بازار پررونقی در دانشگاهها، مؤسّسهای الهیات و مدرسههای روحانی دارد، کوششی است برای بیرون آوردن پیام از ظرف و کشف سخن خدا از الفاظ کتاب مقدس. (میشل، ۱۳۷۷: ص۲۷)
خاستگاه دو نگرش لفظی و گزارهای به وحی، دیدگاهی در باب ایمان است که آن را عبارت از پذیرش بیچون و چرای این حقایق وحیانی توسط انسان میداند. در این راستا، شورای واتیکان در ۱۸۷۰م. در تعریف ایمان چنین گفت: ”یک کیفیت ماورای طبیعی که به واسطه آن، در حالی که لطف خداوند شامل حال ما گردیده و به مدد ما شتافته است، باورکنیم که چیزهایی را که خداوند وحی کند، واقعی هستند.“ یا بنا به نگارش متکلم یسوعی آمریکایی معاصر، ”برای یک کاتولیک واژه ایمان، تصور نوعی پذیرش عقلی مضمون وحی را به عنوان حقیقت به ذهن تبادر میکند و این به سبب قدرت گواهی دهنده خدای فرستنده وحی است… ایمان واکنش کاتولیکهاست؛ به نوعی پیام معقول که خداوند آن را ابلاغ کرده است.“ (هیک، ۱۳۷۲: ص۱۲۰)
سوال ۳ – نگرش زبانی به وحی در میان مسیحیان و مسلمانان چه جایگاهی دارد؟
برخلاف نگرش زبانی نسبت به قرآن که بیشتر اندیشمندان اسلامی در گذشته و حال بدان معتقدند، عالمان مسیحی، بیشتر نافی نگرش زبانی در مورد کتاب مقدسشان هستند. هیچ یک از دو نگرش فوق امروزه دیدگاه غالب مسیحیان نیست. این امر، یکی از عوامل زمینهساز متروک ماندن رویکرد زبانی به انجیل شده است. به گفته میشل:
اقلیتی بسیار ناچیز از مسیحیان گمان میکنند کتابهای مقدس با همین الفاظ الهام شدهاند و خدا پیام خود را کلمه به کلمه به کاتب بشری منتقل کرده و وی چیزهایی را که خدا املا نموده، با امانت ثبت کرده است…اکثر متفکران کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان عصر حاضر، نظریه یاد شده را مردود میشمارند. آنان به وحی لفظی کتاب مقدس عقیده ندارند. (میشل، ۱۳۷۷: ص۲۷)