باوجود عقل، دین چرا؟

باوجود عقل، دین چرا؟

یادداشتی از حجت‌الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین[۱]

از جمله مسائل اساسی در حوزه دین‌شناسی این است که با وجود عقل، چه نیازى به دین است. این مساله از دیر زمان نیز توسط کسانی چون برهماییان مطرح بوده است. آنان اینگونه استدلال می‌کردند که: آنچه دین می‌­گوید یا موافق عقل است و یا مخالف آن؛ درصورت نخست دیگر نیازی به آن نبوده، لغو و زاید است. در صورت دوم نیز بطلان آن آشکار و دوری از آن لازم است. صورت‌بندی فوق اگرچه نوآمد نیست، اما همواره محل توجه بوده و همواره در رابطه با چرایی دین خود نمایی می­کند و بررسی و پاسخ به آن بایسته می­‌نماید. اکنون با رعایت اختصار نکاتی چند در این زمینه تقدیم می­‌گردد:

  1. کارکردهای مختلف روان‌شناختی و اجتماعی دین به خوبی روشن می­‌سازد که عقل تامین کننده همه نیازهای شناختی، عاطفی و انگیزشی انسان نیست[۲] و انسان بدون دسترسی به منبع معتبر جامع و همه جانب‌ه­­ای چون دین با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد. در حوزه معرفتی نیز خرد بشری منبعی محدود و کرانمند است و عقل نظری خود به این محدودیت اعتراف دارد.[۳] بنابراین دوگانه بالا که آنچه دین می­‌گوید یا موافق عقل است و یا مخالف آن، باید با دقت بیشتری بررسی شود. بدون شک دین حق الهی مطلبی بر خلاف عقل ندارد؛ لیکن برخی امور را عقل به صورت مستقل و بدون تعلیم انبیا درک می­‌کند، برخی دیگر فراتر از دسترس عقل مستقل و به تعبیری فراعقلی است. البته این امور آنگاه که انبیا آنها را روشن ساختند برای عقل قابل قبول است و آنها را موافق اصول و معیارهای خود می­‌یابد. بنابراین در کنار مستقلات عقلی، معارفی فراعقلی وجود دارد که تنها از طریق دین الهی فراچنگ می­‌آید.
  2. یافته­‌های مستقل عقل نیز در مواردی بسیار دیریاب است و چه بسا زمانی در تور دانش بشری قرار می­‌گیرد، که کار از کار گذشته و فرصتى براى استفاده و بهره‌بردارى از آن نمانده و چه بسا خسارتى جبران‌ناپذیر دامن‌گیر آدمى شده است. مسائلى چون ویژگى‌هاى سراى جاودان، جزئیات مربوط به سعادت و شقاوت آدمیان، نقش هر یک از کنش هاى این جهانى انسان در تعیین سرنوشت ابدى او، امورى هستند که تنها پس از خروج از نشئه دنیا به تجربه مى آیند و آن گاه دیگر فرصتى براى انسان نیست تا سرنوشتى نیکو براى خود رقم زند و خود را از خسارت ابدى برهاند. تنها دین حق الهى است که همه این حقایق را به رایگان و به موقع – یعنى تا زمانى که در این جهان فرصت باقى است – در اختیار بشر مى گذارد و راه سعادت جاودان را به او مى نمایاند. از همین رو ابن سینا بعثت و انگیزش انبیا برای راهنمایی و هدایت بشر را بسیار ضروری تر از بسیاری از نعم مادی و جسمانی دانسته است.[۴] «توماس آکویناس» – فیلسوف و متاله مسیحی که اثرپذیری بسیاری از ابن سینا دارد- مى نویسد: «آیا خدا روا مى بیند که حقایق فلسفى قابل قبول عقل را از طریق وحى به مردم افاضه کند؟ جواب این است که هرگاه این حقایق در زمره امورى باشد که علم بدان ها براى نجات بشر ضرورت دارد، چنین افاضه اى حاصل مى شود. اگر جز این مى بود، این حقایق و نجاتى که مشروط بدان هاست منحصر به تعداد محدودى از مردم مى شد. و دیگران خواه به سبب حرمان از نور فطرى عقل، خواه به دلیل فقدان فراغ و فرصت براى بحث و فحص، خواه به جهت عدم جرأت به مطالعه و تحقیق از این موهبت محروم مى ماندند. علاوه بر این، کسانى هم که قادر به تحصیل این حقایق بودند رنج فراوان در این راه مى بردند و مدت مدیدى از عمر آنان در تفکر مى گذشت، و اکثر ایام حیاتشان در جهلى که مى توانست منشأ خطر باشد سپرى مى شد»[۵].
  3. حتی بیان دینی اموری که عقل مستقل با سهولت و به‌نگام درک می­کند نیز لغو و بی‌­فایده نیست. بیان دینی این امور موجب تاکید و تقویت حکم عقل و ایجاد پشتوانه‌­ای الهی برای آن است؛ زیرا چه بسا کسانى با ادراک عقلى تنها قانع نشده، اما با بیان و تاکیدات انبیاء تسلیم ‏شوند و در برابر حکم عقل و شرع گردن ‏نهند. از این رو متکلمان مسلمان یکی از کارکردهای دین را تقویت حکم عقل دانسته‌­اند.[۶]
  4. در مواردی عقل بر اثر غلبه تمایلات مادی و حیوانی در حجاب قرار گرفته و چون گنجینه‌‌ای گرانبها در زیر پسمانده­‌های مادیت و هواهای نفسانی مدفون می‌گردد. از جمله کارکردهاى دین در این زمینه شکوفاسازى خرد و رهاسازى آن از گرفتار آمدن در دام عوامل لغزنده، انحراف‌انگیز و مزاحمت آفرین است. از این رو امیرمؤمنان علی علیه‌السلام فرمود خداوند پیامبران را فرستاد تا گنج‌های مدفون عقل بشر را برای‌شان اثاره و آشکار سازند: «وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُول»[۷]

 

[۱] دانشیار گروه علمی منطق فهم دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

[۲] جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، چرا دین، چرا اسلام، چرا تشیع؟ قم، معارف، ۱۳۸۵٫

[۳] جهت آگاهی بیشتر بنگرید: عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، فصل دوم، صص ۳۹ – ۶۰٫

[۴] بنگرید: إلهیات الشفاء، بحث نبوت، نیز: کتاب النجاه.

[۵]. اتین ژیلسون، روح فلسفه قرون وسطى، ترجمه ع. داودى، ص ۵۳، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى چاپ دوم، ۱۳۷۰٫

[۶] بنگرید: على محمدى، ‏شرح کشف المراد، ص ۳۳۶ – ۳۵۰، قم‏، دار الفکر، چاپ چهارم‏، ۱۳۷۸ ش.‏

[۷] نهج البلاغه، خطبه ۱