به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت سالروز صدور فتوای امام خمینی(ره) درباره قتل سلمان رشدی، آقای دکتر احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، داستاننویس و منتقد ادبی در گفت و گویی با روزنامه صبح نو درباره نسبت فقه و داستان سخن گفت.
احمد شاکری در این گفتوگو ابتدا با اشاره به اینکه این فتوا از جانب ولی فقیه زمان و بنیانگذار انقلاب اسلامی صادر شد، گفت: گاهی ممکن است این فتوا از جانب یک فقیه یا حداکثر یک مرجع داده شود اما جایگاه امام متفاوت است. لذا پیام این فتوا عصاره و چکیدهای از مفاهیم و مبانی آرمانهای تمدن اسلامی است. تذکر این موضوع هم در شرایط کنونی بسیار حساستر است. چنین فتاوایی در طول تاریخ شیعه و تاریخ انقلاب کم نبوده است و چنین فتاویای درباره هنر مضل وجود داشته است.او افزود: توجه به این فتوا توجه به ارزشهای اصیلی است که بعضاً در حال کمرنگ شده است. این تغییر به واسطه فاصله گرفتن از دهه درخشان انقلاب اسلامی و تغییر سبک زندگی صورت گرفته است و غباری از غفلت روی آن نشسته است.
شاکری با اشاره به تذکرات اخیر یکی از مراجع درباره انتشار کتاب گفت: حوزه ادبیات داستانی، حوزه واردات ایده و یکی از حوزههای مهم در تهاجم فرهنگی و هنری است. بهویژه در داستاننویسی نوین این امر جدیتر است. چون در شعر، ریشه ما در فرهنگ و عرفان اسلامی است اما ادبیات داستانی وارداتی است. این وارداتی بودن هم در بعد فرم و صورت و هم در بعد محتوا و معنا، تاثیرگذار بوده است و علاوهبر شکل و فرم باعث گسست در مبانی فکری و فرهنگ ما شده است. هم از جانب ادبیات جهانی و ترجمه مورد تهاجم قرار گرفتیم و هم از جانب مولفان داخلی. ادبیات داستانی مدرن مخاطب نخبه دارد و ابتدا ذهن آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه میتوانیم از فتوای امام مناط و معیار دینی برای مواجهه با ادبیات به دست بیاوریم، گفت: واکنش امام حکمی درباره یک مورد خاص نبود بلکه این واکنش مراتبی دارد که در همه زمانها قابل تسری است. البته حکم نهایی امام قتل نویسندهای است که به پیامبر و قرآن اهانت کرده است اما احکام دیگری در مراتب مادون آن وجود دارد.
وی با اشاره به جریان روشنفکران غربگرا و نفوذیهای متدیننما در عرصه ادبیات داستانی انقلاب، گفت: این جریانها تلاش کردهاند در موضوع انتشار و ممیزی، مبانی انقلابی و تعهد نسبت به آن را از ادبیات داستانی بگیرند. در دهه شصت ادبیات جنگ ما حماسی است اما بعد از جنگ ادبیات ما سوق پیدا میکند به سمت ادبیات سکولار. ادبیاتی که اعتقادی به حاکمیت فقه ندارد. چگونه سلمان رشدی چنین رمانی را بر اساس یک افسانه تاریخی که واقعیت هم ندارد مینویسد و میگوید نعوذبالله شیطان به پیامبر کلماتی القا کرده است، چیزی که هیچ فرقه اسلامی به آن اعتقادی ندارد و عصمت را در مقام وحی قبول دارند.
دکتر شاکری در پاسخ به این سؤال گفت: یک بعد این ماجرا این است که نویسنده دارای درجهای از انحراف و باورهای غلط و کینه و نفرت نسبت به اسلام است. لایه عمیقتر مربوط به ساخت و ساحت رمان است. این مجرا برای نفوذ دقیقتر و خطرناکتر است. اینطور نیست که کسی باورهای دینی را سست میکند صرفاً به دلیل فساد عقیده نیست بلکه این مطلب یک قالب و ظرفی میخواهد که عدم توجه به اقتضائات آن، یک مفهوم قدسی را میتواند متمایل به سکولاریسم بکند. کتاب آیات شیطانی بر اساس الگوی رئالیسم جادویی نوشته شده است. رئالیسم جادویی چقدر به عالم غیب و قدس ورود دارد؟ بر اساس این قالب چیزی جز انکار حقیقت و تثبیت وهم بیرون نمیآید. اگر کسی به ساحت پیامبر جسارت هم نکرد و فقط بر اساس رئالیسم جادویی کتاب نوشت چه باید بکنیم؟ ما در تئوریپردازی ادبیات داستانی کوتاهی کردهایم و مجاری تحریف ارزشها را در این قالبها نشناخته و نبستهایم. به همین دلیل نویسندگانی که در کوران دفاع مقدس بودهاند و ادبیاتشان حماسی بوده است اکنون ادبیات سیاه جنگ را برگزیدهاند.او یکی از اقتضائات ادبیات اومانیستی غرب را غیرارزشی بودن انسان و غیردینی و خاکستری بودن انسانها دانست و گفت: خاکستری بودن در حوزه عقل نظری شک میآورد و در حوزه عقل عملی تردید به بار میآورد. چنین انسانی ادبیات حماسی را تبدیل به ادبیات تراژیک میکند. در همین آیات شیطانی چرا به زنان پیامبر جسارت میکند؟ چرا پیامبر را کسی میداند که القائات شیطانی را به زبان آورده است؟ چون اساساً با نگاه اومانیستی شخصیت را سفید نمیبیند.
شاکری به بحث «فرمگرایی» در ادبیات داستانی سالهای اخیر ما اشاره کرد و گفت: هم جبهه دوستان متعهد و هم جریان شبهروشنفکری به دنبال بیاثر کردن ممیزی و بلکه برداشتن آن هستند. برخی از حرفهایی که بعضی میزنند که ممیزی باید به اهل فن واگذار شود و ممیزی پیش از چاپ نباید باشد و پس از انتشار باشد، نتیجه عدم باور به حقیقت حکم امام خمینی است. این حکم بهصورت گویا میگوید ادبیات باید متعهد باشد. الان درباره شاه کتاب نوشتهاند و صراحتاً نویسنده گفته است که این شاه، شاه من است و شاه تاریخی نیست. این یعنی نظرگاه نویسنده بهانهای برای تحریف هر حقیقت تاریخی است.
این داستان نویس و منتقد ادبی با تاکید بر لزوم بیدار بودن حوزه علمیه در موضوع رصد، پالایش و ممیزی کتاب و ادبیات داستانی گفت: حوزه علمیه باید بداند در عرصه کتاب و بهویژه رمان که پرتیراژترین حوزه است چه میگذرد. ممکن است در سطح آیات شیطانی اثر در کشور ما تولید نشود اما آثاری وجود دارد که در مراتب پایینتر همان کار را میکند. حوزه علمیه باید در تفسیر فقهی و اخلاقی و فلسفی داستان ورود کند و فقه داستان و فلسفه داستان و اخلاق داستان را تولید کند. در حوزه عمل اما ما با دو مشکل مواجهیم. کسانی که در کار ممیزی هستند و به فرم مسلط هستند، به مبانی فقهی اشراف ندارند و عمیق نیستند، برخی هم که به مبانی شرع اشراف دارند و درباره کتب ضاله در درس خارج حرف میزنند، ورودی به ادبیات ندارند. این دو حوزه باید به هم نزدیک شود.