نیازمند نگاه مفهومی به تمدن هستیم

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست علمی «مفهوم شناسی تمدن و تمدن اسلامی در پیام رهبری به یکصدسالگی حوزه» صبح چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ماه سال جاری به همت گروه مطالعات پیشرفت و تمدن و گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با ارایه «سیدعلیرضا عالمی» و نقد توسط حجت‌الاسلام «عبدالحمید واسطی» و «حسین رمضانی» برگزار شد.

در ابتدای این نشست «حسین رمضانی» طی سخنانی با بیان اینکه مدرسه قم یک مدرسه علمی است و حوزه قم در شکل و ساحت فعلی قدمتی صدساله دارد، اظهار کرد: با این وجود مدرسه قم دارای سابقه هزارساله است و مبدا ایجاد انقلاب اسلامی و خیزش یک روحانی مجتهد، مجاهد و دغدغه مند در سال ۱۳۴۳ بود که در نهایت این مسیر منتج به انقلاب و شکل‌گیری نظام اسلامی شد.

مدیر گروه مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: از آن زمان این نظام در حال حرکت بوده و آثار فکری، معرفتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و به معنای کلی تمدنی خود را ایجاد می‌کند؛ امروز و در این مقطع پیام مقام معظم رهبری بسان پیامی که برای بیانیه گام دوم دادند دلالت‌های مهمی برای تلاش آتی حوزه‌های علمیه دارد.

در ادامه «سیدعلیرضا عالمی» با اشاره به سه محور «اهمیت مفهوم‌سازی»، «پیشینه تمدن اسلامی» و «نوع نگاه مقام معظم رهبری نسبت به تمدن و جایگاه این مولفه در منظومه فکری اسلام» بیان کرد: مقام معظم رهبری در پیام خود دو وظیفه را برای حوزه ترسیم کردند و تمدّن اسلامی را نقطه‌ی مقابل تمدّن کج‌نهادِ مادّی کنونی خواندند و تأکید کردند: (این تمدّنِ باطل بر اساس سنت حتمی آفرینش رفتنی است و وظیفه‌ی ما کمک به ابطال این باطل و تدارک تمدّن جایگزین در نظر و عمل است و حوزه‌ی علمیّه در این بخش وظیفه‌ای خطیر بر دوش دارد که در درجه‌ی اوّل، ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدّن نوین اسلامی و سپس تبیین و ترویج و فرهنگ‌سازی آن در جامعه است و این از جمله‌ی برترین مصادیق «بلاغ مبین» است)؛  بنابراین ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدن نوین اسلامی کلیدواژه‌هایی است که ایشان به عنوان دو وظیفه حوزه برای تبیین و ترویج و فرهنگ‌سازی مولفه‌های مذکور در جامعه بیان می کنند.

وی ادامه داد: نشست امروز تحت‌عنوان «مفهوم شناسی تمدن و تمدن اسلامی در پیام رهبری به یکصدسالگی حوزه» هم با کلیدواژه ترسیم و هم با کلیدواژه تبیین که مقام معظم رهبری در پیام خود مطرح کردند، ارتباط برقرار می کند؛ تصور من این است که مفهوم‌شناسی بحث بسیار مهمی است و در واقع شروع انجام این وظایفی خواهد بود که برای حوزه تلقی شده است؛ از سوی دیگر بحث مفهوم شناسی مطرح می‌شود که همه می‌دانیم تا چه اندازه از اهمیت برخوردار است.

عالمی گفت: در ترسیم و تبیین تمدن سخن بسیار است اما تصورم این است که شناخت ما از تمدن بسیار سطحی و ابتدایی و رسانه‌ای است و حتی گاها دیده‌ام کسانی که در فضای تمدنی قلم می‌زنند مبنای پردازش اطلاعات‌شان کاملا رسانه‌ای است، با توجه به این مساله است که ضرورت نوع نگاه مفهومی به تمدن برجسته می‌شود و اینکه بدانیم مفهوم تمدن چیست و  از چه نقطه آغازی می‌توانیم وارد فضاهای تمدنی و مفهومی شویم و این مسیر را عالمانه برای کاربست فضای مفهومی در عینیت جامعه دنبال کنیم؛ ضمن اینکه اساسا در جایگاه‌یابی، دسته‌بندی و گونه شناسی علوم انسانی بحث مفهوم اهمیت دارد چراکه اگر مفاهیم را به خوبی درک نکنیم و زوایا، مولفه‌ها و رهیافت‌هایی که مورد توجه بوده و عمدتا متفکران بحث تمدن به آن توجه داشتند را مد نظر قرار ندهیم در این صورت در خصوص بحث مفهوم‌شناسی دچار مشکل خواهیم داشت و مسایل و چالش‌های عمده‌ای را در فضای علوم انسانی به وجود می آورد.

مدیرگروه مطالعات تمدن نوین اسلامی مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: مفهوم تمدن یک مفهوم دیرینه است و به نظر من تبارشناسی آن در عالم اسلامی به خوبی صورت نگرفته است؛ تصور می‌کنم قدم‌های نخستین را در بحث مفهوم‌شناسی تمدن برداشتیم اما کاربست تمدن و واژه تمدن در حوزه های مختلف مساله‌ای است که به آن توجه نشده است و این خودش یک آسیب تلقی می شود؛ لذا برای ورود به بحثِ مفهوم‌شناسی تمدن، یک چارچوبی را در مورد رهیافت‌هایی که در مفهوم تمدن در تاریخ شکل گرفته در نظر می‌گیریم؛ مساله دیگر جایگاه تعریف مقام معظم رهبری در این عرصه است و اینکه بر اساس این تعریف باید در چه فضای مفهومی حرکت کنیم؛ با توجه به آنچه که اشاره شد اگر بخواهیم بحث مفهومی را در تمدن مورد توجه قرار دهیم باید این مساله را مدنظر قرار دهیم که از ابتدای شکل‌گیری بحث تمدن تا به امروز همواره دو رهیافت اصلی داریم که یک مورد را تحت‌عنوان رهیافت وضعیتی مطرح می کنم؛ در رهیافت وضعیتی ما وضعیت تمدن را با جوامع یعنی گستره‌های زیستی وهم با بحث تاریخی در نظر می‌گیریم، در این تلقی و رهیافت؛ تمدن یک وضعیت غیرمستقل است و عارض بر جوامع یا گستره‌های زیستی و تاریخ می شود؛ جوامع بسیط و ساده دچار بداوت هستند و یا جوامعی دچار تمدن هستند، لذا در وضعیت‌های زیستی بشر یا بداوت داریم یا تمدن.

وی گفت: از سوی دیگر تمدن یک وضعیت تاریخی است و عموم نگاه‌ها و ارتباطی که میان تمدن و تاریخ شکل گرفته قابل توجه است، رگه های این نگاه را در آثار افلاطون و ارسطو می بینیم البته به این معنا نیست که نوع نگاه وضعیتی بوده است اما وقتی تبارشناسی کنیم در کتب افلاطون و ارسطو آن را مشاهده می کنیم؛ البته افرادی مثل مارکس، تافلر، فوکویاما از جمله سردمداران این نوع تمدن هستند؛ مساله دیگر اینکه بسیاری از کلیدواژه‌های مهم در فضای علوم انسانی و علوم اجتماعی و فضای تمدنی مطرح می شود که باید مورد توجه قرار گیرد، مواردی نظیر: عقب ماندگی، جهان متمدن، جهان غیرمتمدن، جهان اول، جهان دوم، جهان سوم، جهان در حال توسعه و جهان پیشرفته و … که همه مفاهیمی هستند که در این فضای تمدن‌اندیشی کاربست دارند، لذا این یک نوع نگاه به تمدن است که به صورت خلاصه به آن اشاره کردم.

مدیرگروه مطالعات تمدن نوین اسلامی مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: رهیافت دیگر رهیافت سیستمی یا سامانه‌ای است که در این مورد هم باید نسبت آن را با جامعه بررسی کنیم، نسبت این رهیافت نسبت به جامعه و تاریخ مستقل است؛ وقتی از تمدن صحبت می‌کنیم از یک هویت مستقل صحبت می‌کنیم؛ از مهمترین اندیشمندانی که در این فضای تمدنی می‌اندیشند می‌توان به «اشپنگلر» و «هانتینگتون» اشاره داشت؛ در این میان سوالی که پیش می‌آید این است که نسبتِ آموزه‌های اسلامی نسبت به این دو رهیافت چه بوده است و آموزه های اسلامی چگونه می‌توانند با این دو ارتباط برقرار کنند؟ من تحقیق قابل توجهی در این زمینه داشتم. فلاسفه اسلامی در این فضا ورود کردند و وقتی که آنها را نشانه‌شناسی کردم متوجه شدم که رویکردِ وضعیتی در جهان اسلام خواهان آنچنانی ندارد و ما اندیشمندانی را نمی‌شناسیم که به صورت‌بندی‌هایی که از رهیافت وضعیتی وجود دارد پرداخته باشند؛ از سوی دیگر در خصوص رهیافتِ برساختی به نظر می رسد که رویکرد اندیشمندان مسلمان متفاوت است یعنی در صورت‌بندی که در این نگاه تمدنی ارایه شده مسلمانان دخیل بودند و از واژه تمدن استفاده کردند؛ «ابن مسکویه» اولین کسی است که از واژه تمدن استفاده می‌کند و دست به مفهوم‌شناسی می زند.

عالمی در ادامه تصریح کرد: سوالی که اکنون مطرح می‌شود این است که اکنون کدامیک از این رهیافت‌ها در جهان اسلام مطرح است؛ رهیافتی که اکنون در غرب رسمیت یافته (با اینکه در محافل تمدن‌شناسی غربی هر دو رهیافت مطرح است) اما رهیافتی که در سیاست‌های رسانه‌ای، اجرایی و روابط بین الملل و روابط علمی مطرح می‌شود رهیافت وضعیتی است؛ یعنی در حال حاضر هژمون؛ رهیافت وضعیتی است و از سوی دیگر در جهان اسلام از منظر روابط بین‌الملل، رهیافتِ وضعیتی هژمون دارد اما به صورت تاریخی این اتفاق چگونه قابل توجیه است؟ یعنی وقتی که می‌خواهیم در مورد تمدن صحبت کنیم هژمون این است اما آموزه‌های اسلامی و عملکرد اندیشمندان اسلامی به صورت تاریخی ما را در فضای رویکرد برساختی قرار می‌دهد.

وی افزود: از زمانی که بحث تمدن نوین اسلامی مطرح شد و مقام معظم رهبری نیز در  گفتارهای مختلف به آن پرداختند این موضوع را مشاهده می‌کنیم که کسانی که در مورد رویکرد رهبری در مورد تمدن صحبت می کنند در بسیاری از مواقع آن را به سمت فضای وضعیتی می‌برند و سعی می کنند با نگاه خطی به بحث تمدن بپردازند و آنجا یک دَرهَم کَردِ مفهومی شکل می گیرد که عجیب است، یعنی از معضلات مهم در تمدن اسلامی و جامعه و محافل جهان اسلام همین دَرهَم کَردِ مفاهیم است که ارتباط منطقی و تبارشناسی مشخصی با یکدیگر ندارند؛ مقام معظم رهبری به این مساله توجه داشته‌اند و تلاش کردند تا این فضای مفهومی را به گونه‌ای تبیین کنند؛ ایشان می‌دانند که در فضای علمی داخل ایران و در دانشگاه بحث مفهوم تمدن و تمدن اسلامی وجود دارد و ایشان نیز اهتمام دارند که از مفهوم‌شناسی از بحث تمدن استفاده کند، لذا بحث را در قالب مردم‌شناسی ارایه می‌کند؛ با توجه به آنچه که اشاره شد دالّ مرکزی این پیام در خصوص تمدن‌سازی است؛ ما پنج مولفه را در حوزه و ذیل پیام معظم‌له مورد توجه قرار می‌دهیم؛ یکی مرکز علم، دیگری خط مقدم تقابل و تولید اندیشه، همچنین وظیفه حوزه مبنی بر اینکه باید رویکرد علمی داشته باشد و در فضای تمدنی باشد.

مدیرگروه مطالعات تمدن نوین اسلامی مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: همچنین رهبر انقلاب، تمدّن اسلامی را نقطه‌ی مقابل تمدّن کج‌نهادِ مادّی کنونی خواندند و تأکید کردند: این تمدّنِ باطل بر اساس سنت حتمی آفرینش رفتنی است و وظیفه‌ی ما کمک به ابطال این باطل و تدارک تمدّن جایگزین در نظر و عمل است و حوزه‌ی علمیّه در این بخش وظیفه‌ای خطیر بر دوش دارد؛ با توجه به این مساله است که بحث هدفمند بودن تمدن مطرح می شود و اینکه باید عدالت را به عنوان تمدن در نظر گرفت.

وی ادامه داد: تصور من این است که در مورد مفهوم تمدن در فضاهای مختلف دچار بدفهمی در مفهوم تمدن هستیم، تسلط رهیافت وضعیتی در عرصه رسانه و عرصه های علمی داریم و دچار ناآگاهی به پیشینه مفهوم تمدنی شدیم که این بسیار اسفناک است چراکه وقتی نمی توانیم با این پیشینه ارتباط برقرار کنیم سراغ تعریف هانتینگتون، فوکویاما و دیگران می رویم. مساله آن است که (ترسیم) و ترویج و تبیین که رهبری در این پیام مطرح کردند عملا وجود ندارد، ما باید در راستای تحقق این مهم به سمت ترسیم عالمانه برویم و همان طور که معظم له فرمودند با توجه به آینده نگری این مساله را مورد توجه قرار دهیم.

همچنین در ادامه حجت‌الاسلام «عبدالحمید واسطی» با اشاره به بخش‌هایی از پیام مقام معظم رهبری که به مناسبت یکصدمین  سالگشت بازتاسیس حوزه علمیه قم صادر کردند، گفت: ایشان در این پیام به الزامات تحقق یک «حوزه پیشرو و سرآمد» که نوآور، بالنده، به‌روز، پاسخگوی مسائل نوپدید، مهذّب، دارای روحیه پیشرفت و مجاهدت و هویت انقلابی و همچنین مستعد برای طراحی نظامات اداره جامعه است، اشاره کرده اند؛ معظم‌له این مهم را در بستر حرکت تمدنی تعریف کردند و این همان دالّ مرکزی است که دکتر عالمی نیز اشاره کردند؛ بنابراین برجسته‌ترین وظیفه حوزه علمیه همین حرکت تمدنی است؛ بنابراین باید ببینیم حوزه چه مقدار از مجموعه فعالیت‌های خود را از مرکز علم و تولید اندیشه و مرکز تربیت و آماده سازی نیرو توانسته به خروجی تمدنی برساند؛ در نتیجه خروجی تمامی محورهای این منشور باید در این جهت باشد که عرصه های مختلف با شاخص و میزان تحقق بستر تمدنی سنجیده شوند.

استادیار گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: مساله دیگر آن است که قرار به تحقق این مولفه‌ها در حوزه است شامل چه بسترهایی می شود؛ ما در فضای رهیافت اسلامی‌مان یک ایده تمدن‌سازانه مبتنی بر کتاب آسمانی و نحوه عملکرد صاحب آن کتاب و مفسران آن کتاب و پیامبر (ص) و ائمه داشتیم، تجربه تحققی حاکمیت نبوی و علوی داشتیم که همه آنها ریل گذاری‌هایی بودند که سبب می شد یک تمدن جنبه پروژه‌ای پیدا کند؛ اختلافی که مطرح می شود این است تمدن یک پروژه نیست که بخواهید تمدن سازی کنید؛ آنچه که در میدان اتفاق می افتد پروسه است؛ چراکه پروسه همان به تدریج شکل گرفتن است و اینکه همه چیز قابل برنامه ریزی و جهت گیری بوده و اساسا سیاست‌گذاری‌های علمی و فرهنگی نیز کارشان همین است.

حجت الاسلام واسطی با بیان اینکه وظیفه هر هویتی این است که این سیاست‌ها را تالیف و تلاش کند که میدان جهت به مجموعه آنچه اراده‌ها و افکار و احساس‌های انسانی است را تحقق بخشد، تصریح کرد: این باعث می شود که به سمت اهداف آن تمدن مورد نظر حرکت کند؛ با توجه به این مساله در پیامی که مقام معظم رهبری صادر کردند به گمان من این مساله وجود دارد که ما زیرساخت‌ها، چشم انداز و سیاست های کلان لازم، راهبردهای کلان، برای حرکت تمدنی را از فضای وحی و منابع دین داریم و کار حوزه های علمیه آن است که از منابع دینی این استحصال را از مقیاس تمدنی داشته باشند و تلاش کنند تا این مهم عملیاتی شود.

وی ادامه داد: در پنج محوری که مقام معظم رهبری در این پیام تعریف کردند به نظرم محور اول تا سوم زمینه ساز برای محور چهارم و پنجم هستند و محور چهارم زمینه ساز و علت اصلی برای محور پنجم یعنی نوآوری تمدنی است؛ ایشان در محور چهارم یعنی (مشارکت در تولید و تبیین نظامات اداره جامعه) به مساله مهمی اشاره کردند و من از همین نقطه وارد بحث رهیافت مفهومی نسبت به تمدن می شوم و تفاوت و وجه تمایزی که در دیدگاه تمدنی و نگرش رهبری و آنچه که در این منشور آمده را بررسی می کنم؛ بحث نظامات اجتماعی و تولید و تبیین و همه مولفه هایی که در پیام آمده و ما نیز به برخی اشاره کردیم در واقع بیانگر آن است که نظام اقتصادی و مالی، کسب و کار، خانواده و …همه و همه در شاکله حکومت اسلام باید برگرفته از اسلام و منابع معتبر باشد و از نظامات اداره جامعه استخراج شود چه اینکه رهبری نیز به مولفه اخیر در پیام اشاره کردند؛ فقه شیعه نیز چنین ظرفیتی را دارد.

استادیار گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: مساله آن است که اتفاقی که در فضای درک از تمدن افتاده بحث پذیرش رفتارهای شهرنشینان و دوری از رفتارهای فردی و قبیله ای است یا اینکه تمدن متضمن وجود مجموعه هماهنگی از دانش ها و فنون و سازماندهی حیات اجتماعهی مبتنی بر تقسیم کار اجتماعی است؟ این دیدگاه‌ها به تفصیل از سوی اندیشمندان بررسی شده است اما بحث من این است که جنس اصلی تمدن روی ساختارها و فرآیندهای کلان سوار است؛ یعنی اگر دیدگاه ساختاری و فرآیندی را در مقیاس کلان نگاه نکنیم این کلمه به یک سری رفتارهای شهری اعم از ظواهر معماری شهری تا مجموعه رفت و آمدهایی که در خیابان ها، فروشگاه‌ها و مغازه‌ها و ادارات می بیینیم فروکاسته می شود؛ در حالی که حداقل در تعریفی که من از تمدن دارم تمدن شبکه ای از نظامات اجتماعی است و مقصودم از نظام، ساختاری است که در آن فرآیند فعال است و آن فرآیند به افکار و احساسات و رفتارهای ورودی های خودش جهت می دهد و خروجی را که شاخص های مورد انتظار است مثل توحید، تکریم، آزادی وعدالت و مجاهدت و فهرست زیرگروه‌های آن حاصل می کند که هرکدام از این نظام های اجتماعی به گمان من حداقل دارای ۵۰ کلان نظام هستند و هیچ کدام از این نظامات قابل حذف شدن نیستند، مواردی نظیر آمایش سرزمین، مدل جمعیت سازی، ملت سازی، مباحث قضایی و و پوشش، مدل های زبان و خط، عدالت ورزی، قانون، نظام دفاعی و امنیتی و مدیریتی و …

حجت الاسلام واسطی اظهار کرد: بنابراین تمدن شبکه ای از نظامات اجتماعی است که هرکدام از کلان نظام هایش دارای لایه های معرفتی و قانونی است، لذا زیرساخت های فکری و معرفتی هرکدام از آنها باید تبیین شود؛ از سوی دیگر شاخص دیگر در تعریف تمدن آن است که این نظامات باید تمامی مراتب و هرم نیازها را پوشش دهند؛ هرم نیازها صرفا تبادل به مدل ساده مازلو نیست بلکه مازلو هم ویرایش های متعدد دارد؛ پس وظیفه ما این است که اگر می‌خواهیم تمدن اسلامی را شکل دهیم بر اساس نگرش اسلام نیازهای صادق از کاذب را تشخیص دهیم چراکه اگر یک تمدن این مراتب و لایه های هرم نیاز را متوجه نشود جامعه دچار اختلال خواهد شد؛ یکی از نقدهایی که به تمدن غربی وارد شده این مساله است که هرم نیازها تنقیح نشده و نیازهای صادق و کاذب با یکدیگر درگیر هستند لذا سمت و سوی رشد انسانی به سمت رشد هوشمند و ترکیبی و همه جانبه نیست.

وی گفت: نکته دیگر اینکه ما باید فراسازمانی به مساله تمدن بنگریم، البته که ساختار و سیستم سازمانی در هر تمدنی هست اما باید نگاه فراتر باشد و جامعه به صورت یک ابرسازمان در نظر گرفته شود که با هم همکاری می کنند، نکته دیگر اینکه هرکدام از این نظامات و سیستم ها باید به صورت کلان و لایه نگرشی و فرهنگی و قانونی تعریف شوند چراکه از ورای این مساله به وادی مفهوم سازی می رویم، نکته دیگر کارآمدسازی است که به معنای آن است که نیازهای تک به تک افراد جامعه در عین کل نگری، پوشش داده شود؛ هرجا که توجه به این جوهره تمدن یعنی ساختارها و فرآیندها شد، ایده پردازها بدون اینکه به کنش‌گرها مراجعه مستقیم کنند به ساختارهایی که کنش‌گران به آن شکل می دهند می پردازند؛ این حالت باعث شده که به سطح تمدنی نزدیک تر شویم.