به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هماندیشی علمی «وقوع علوم انسانی اسلامی؛ پیشینه، راهکارها، مصادیق» به همت گروه فرهنگ پژوهی و گروه غربشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با حضور آیت الله علی اکبر رشاد، حجتالاسلام دکتر احمدحسین شریفی، دکتر سید احمد فاضلی، حجتالاسلام دکتر مسعود اسماعیلی، حجتالاسلام دکتر سیدحسین حسینی، دکتر شاکرینژاد، دکتر مهدی جمشیدی، دکتر روزبه زارع، دکتر مهدی صدفی در دو روز دوشنبه و سه شنبه ۲۷ و ۲۸ اسفند در تهران و قم برگزار شد.
حجتالاسلام مسعود اسماعیلی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در ابتدای این هماندیشی طی سخنانی اظهار کرد: علوم انسانی در سالهای اخیر در کشور ما از حیث رشد و گستردگی تغییراتی را از سر گذرانده است که بیشتر این تغییرات در گستردگی این تعلیم و تعلق این دانشها اتفاق افتاده و تا حدودی میتوانیم بگوییم از رونق علوم انسانی در کشور کاسته شده است؛ اما دغدغه اصلی اصحاب دانش و پژوهش در حوزه علوم انسانی نَه کمرونقی سالهای اخیر سالهای اخیر و تعلیم و تعلم علوم انسانی است بلکه بیشتر بر کیفیت این دانش بوده است و اصحاب علوم انسانی دغدغه کیفیت این دانشها را دارند.
استادیار گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه ادامه داد: از سوی دیگر این سوال مطرح است که آیا این دانشها به درد چارهجویی و مسایل روزمره جامعه ما میخورد یا خیر و چرا در بسیاری از نهادها و سازمانهای ما از این علوم و اصحاباش بهره کافی برده نمیشود؟ بحث جدیتر که قبلتر از آن شکل گرفته بود اسلامی سازی علوم انسانی و یا به معنای بهتر علوم انسانی اسلامی است که از تحولات اجتماعی سیاسی که از دهههای قبل شکل گرفته ایدهاش وجود داشت؛ البته تحولات اخیر مزید بر علت نسبت به علوم انسانی اسلامی شد که گویی علوم موجود نه تنها اسلامی نیستند بلکه اساسا با فضای فکری فرهنگی ما سازگار نبوده و نهادها سنخیت و نیازی با این علوم احساس نمیکنند در نتیجه این بحث نه تنها با این تحول و تغییر اخیر از رونقاش کاسته نشده بلکه دغدغه بیشتری هم ایجاد کرده است.
وی افزود: گویی چاره جویی برای حل مشکلاتی که در حوزه علوم انسانی است کلیدش به همین علوم انسانی اسلامی باز میگردد هرچند نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که برخی اصحاب علوم انسانی که خود پرچمدار این عرصه بودند در سالهای اخیر آهسته آهسته به نقد روند موجود پرداختند و آن را اساسا به صورت علمی از حوزه کاری خویش کنار گذاشتند و با وجودی که دیده میشود توسط برخی صاحب نظران و کسانی که در حوزه علوم انسانی اسلامی ورود کردند این حوزه مردود اعلام نشده اما عملا پروژه غیر قابل پیگیری از سوی این افراد اعلام شده است، لذا این مساله برای اصحاب علوم انسانی اسلامی به لحاظ پژوهشی، علمی و دانشی خطیرتر است که آیا واقعا علوم انسانی اسلامی امر خودمتناقض و غیر قابل پیگیری در مقام عمل بوده و در فضای موجود کشور ما به لحاظ نظری و عملی قابل تحقق نیست؟ این در حالی است که در این حوزه سالهاست که صاحب نظران متعددی در مراکز مهم پژوهشی ما در حال تحقیق و تولید دانش هستند و شاید ما ادعا نکنیم که علوم انسانی اسلامی در تمام حوزهها تولید شده اما برای یک دهه و اندی این مقدار از تولید علم کم نیست.
حجتالاسلام اسماعیلی تصریح کرد: دانشهای فعلی انسانی در تاریخ غرب برای تکون نیاز به گذراندن چند قرن داشتند تا دانشها صدر و ذیل بگیرند تا ابعاد مورد مطالعه خود را کامل پوشش دهند؛ نباید انتظار داشته باشیم که در این مدت کوتاه دانش علوم انسانی اسلامی تماما شکل بگیرد اما با توجه به این مقداری که انجام شده به نظر بسیار پیشرفت داشته است و عجیب است که برخی صحبت از عدم امکان علوم انسانی اسلامی میکنند؛ حداقل فعلا در مراکزی که این علوم شکل گرفته و محیط علمی پژوهشی که هست به راحتی میتوان تشخیص داد که اگر این روند ادامه یابد از لحاظ نظری و دانشی در چند دهه آینده این دانشها در برخی حوزهها کامل خواهد شد و به عنوان یک دانش تام و تمام قابل عرضه به محیط دانشگاهی خواهند بود؛ البته بسیاری از این دانشها نیاز به این که حکومت و دولت وارد شوند ندارد اما برخی از این دانش هم نیاز به دغدغه حکمران دارند یعنی دولتمردان از این گزارهها در مقام عمل استفاده کنند.
وی ادامه داد: برخی مصادیق علوم انسانی اسلامی موجود است البته نه به شکل تام و تمام اما در همین حد هم قابل عرضه و حتی در حوزه عمل هم قابل پیگیری است و نیاز نیست بنشینیم و سر امکان علوم انسانی بحث کنیم؛ اگر برای دانشهایی مبانی تولید شده با چه راهکارهایی تبدیل به علوم انسانی اسلامی میشود، برای ما این راهکارها اهمیت دارد، بازخوانی این روند برای شکل دادن علوم انسانی اسلامی مهم است، همچنین این مساله را باید نشان دهیم که در تمدن اسلامی ایرانی حوزه علوم اسلامی حوزهای نبوده که بر علومی که صرفا دینی، عقیدتی، تاریخی و مربوط به فقه و احکام باشد اطلاق شود؛ بلکه علوم اسلامی از دیرباز در حوزه تفکر اسلامی شناخته شدند و به صورت اصطلاحی مورد پیگیری بود؛ منظورم همین اصطلاح علوم دینی است.
حجت الاسلام اسماعیلی گفت: حتی غربیها وقتی روند شکل گیری علم در تمدن اسلامی را خوانش کردند اذعان داشتند که اسلام بیشترین تاثیر را بر دانشها داشته است؛ در پیشنه تمدن اسلامی علم اسلامی به معنای فراگیر کلمه مورد قبول بوده و حتی تاثیرگذاری جدی اسلام در رشد علم مورد تاکید بوده و این روند قابل انکاری نیست و بگذریم از برخی مواضع که اساسا علمی نبوده و بیشتر سیاسی هستند و ناشی از شکل گیری برخی محافلی هستند که ایجاد می شوند.
منطق علوم انسانی اسلامی از سر دغدغه علم شناسی و کشف حقیقت است
حجتالاسلام احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم؛ طی سخنانی با بیان اینکه امروز روش در علوم انسانی مدرن، جایگاه برجستهای پیدا کرده است، اظهار کرد: در علم شناسیِ قدما، روش مطرح نمیشد و موضوع، مسایل و غایات را مطرح میکردند اما در دوران مدرن بحث روش جایگاه بسیار برجستهای پیدا کرده است؛ روش در دوران مدرن معیار تمایز علم دانسته شده است؛ البته روش میتواند قلمرو تجربی، عقلی و شهودی و نقلی را از هم جدا کند اما معیار کارآمد برای تمایز علوم نیست، اما سوال این است که تمایز علوم تجربی به چه مواردی است؟ علوم تجربی دریایی از علوم هستند و اگر قرار باشد علوم تجربی را تمایزی از علوم بدانیم تمایز این علوم از چیست؟
رئیس دانشگاه قم ادامه داد: در هر حال علوم انسانی موجود که با آن مواجهیم همگی در طبقه علوم تجربی قرار میگیرند؛ چه اینکه علوم تجربی دو دسته باشند یعنی علوم تجربی طبیعی و علوم تجربی انسانی، علوم تجربی انسانی هم در مقابل علوم عقلی، شهود و علوم عقلی هستند، تلقی عمومی بین عالمان علوم انسانی مدرن آن است که یک وحدت روش شناختی میان علوم طبیعی و علوم انسانی وجود دارد یعنی به یک تعبیر معیار علمیت علم را تجربی بودن آن میدانند و دیگر برایشان تفاوت نمیکند که این علم علم طبیعی یا علوم انسانی باشد.
وی افزود: یکی از دلایلی که باعث شد روش تجربی در علوم انسانی جدید محوریت پیدا کند از این جهت بود که روش تجربی کارآمدی خود را در عمل در علوم طبیعی نشان داد، بعد از تغییر نگاه به روش در چهارصد تا پانصد سال قبل، که از «فرانسیس بیکن» شروع شد و کارآمدی این روش در علوم طبیعی خود را نشان داد و فواید فراوان علمی و عملی را پدید آورد و باعث شد که برخی تصور کنند که اگر این رویکرد در علوم انسانی هم محوریت یابد میتواند همان تحولات و نقش آفرینی را پدید آورد؛ لذا پیشرفتهای علوم طبیعی و فنی مهندسی، اندیشمندان علوم انسانی مثل «اگوست کنت» را بر آن واداشت که سخن از دانشی به نام «فیزیک اجتماعی» به میان آوردند و علوم اجتماعی را به عنوان دانش فیزیکی تلقی میکردند، یا مثلا برخی روانشناسان را به رفتارگرایی کشاند که این روان شناسی متاثر از فیزیکالیستی دیدن کنشهای انسانی بود که تصور میکردند که انسان را میتوان مثل طبیعت مطالعه کرد؛ از طرفی غلبه فلسفههای تجربی غلبه جدی داشت.
حجت الاسلام شریفی تصریح کرد: در هرحال معرفت شناسی و هستی شناسیها تاثیر جدی در علوم انسانی داشتهاند؛ از سوی دیگر مباحث فلسفی غلبه بر فلسفه پوزیتیویستی یافت و فکر و اندیشه انسان غربی در همه حوزهها، از جمله در علوم انسانی هم اثر خودش را گذاشت و فلسفههای اثباتی و تجربه علوم انسانی تجربی را هم پدید آورد، از طرفی نکته دیگر که علت اهتمام روش تجربی در علوم انسانی جدید را میتوان از آن دریافت؛ سنجش پذیری روش تجربی بود که محسوستر و آزمایشپذیرتر است؛ عامل دیگر اینکه عدهای از مدافعان علوم انسانی جدید معتقد هستند و بیان میکنند که بدون اینکه بخواهیم لایههای غیر اوبجکتیو انسانی را انکار کنیم نوعی تقسیم کار را در مطالعات انسانی پذیرفتهایم یعنی انسان شناسیهای فلسفی و دینی را منکر نیستیم، بلکه متمرکز بر انسان شناسی تجربی میشویم و لایههای اوبجکتیو واقعیات انسانی را مورد مطالعه قرار میدهیم.
رئیس دانشگاه قم تصریح کرد: البته بسیاری دیگر هستند که منکر لایههای دیگر در این بحث هستند و دلیل اینکه به روش تجربی گرایش یافتهاند را این گونه مطرح میکنند که به دلیل تقسیم کار سراغ مطالعه اوبجکتیو واقعیات لایههای انسانی آمدهایم و نمیخواهیم علوم انسانی اسلامی و فلسفی را منکر شویم؛ حوزههای علمیه سراغ لایههای اسلامی و عقلی بروند.
وی ادامه داد: ما معتقدیم معرفت شناسی که ما را در روش به تجربه کشاند و تجربهگرایی روش شناختی را حاکم کرد، معرفت شناسی ناقص و نادرستی است؛ آن هستی شناسی ماتریالیستی و مادی و بریده از مبدا و معاد است، ما به آن نقد جدی داریم و طبیعتا آن معرفت شناسی را نمیپذیریم و نقد میکنیم؛ مساله دیگر تصوری که است که مدافعان علوم انسانی مدرن و مدافعان ایرانی از وحدت علوم طبیعی و علوم انسانی دارند که نادرست بوده و خلط بسیار کشندهای است، موضوع مورد مطالعه در علوم انسانی (یعنی انسان) تفاوتهای فاحش و کلیدی با موضوع مطالعات طبیعی دارد، روش زاییده و مولود موضوع است، آنها به شکل تحمیلی و قراردادی میگویند که علم در صورتی علم است که به روش تجربی باشد.
حجت الاسلام شریفی با بیان اینکه روش باید تابع موضوع باشد، افزود: در این صورت است که میتوان از ابعاد مختلف مساله را بررسی کرد، چرا خودمان را از فهم دقیقتر محروم کنیم؟ نکته دیگر تلقیهایی است که از کارآمدی روش تجربی از علوم انسانی بین برخی وجود دارد که نادرست است؛ یک دلیل ظاهری و واقعیت انسانی مطرح میشود که به ما به صورت حدس و گمان نشان داده شده است، این رویکرد نمیتواند لزوما حقیقت و کنشهای انسانی را نشان دهد؛ پدیدههایی که میپذیریم لایههای دیگری هم دارد که نمیتوانیم بگوییم به روش کارآمد دست پیدا کردیم؛ دررابطه با ناکارآمدی علوم انسانی تجربی فراوان میتوان سخن گفت و در مقام عمل این مساله را نشان داد و ثابت کرد به ویژه با استناد به آمار معتبر جهانی و کشورهای غربی که این علوم در آنجا حاکمتر است.
وی ادامه داد: تقسیم کار در مطالعات علوم انسانی میان چهار روش تجربی، عقلی، شهودی، دینی و نقلی، هرچند شدنی اما مضر است چراکه با هدف علم ناسازگار است، هدف علم کشف واقعیت و فهم بهتر آن است؛ اگر موضوع مورد مطالعه علوم انسانی که انسان باشد را تحلیل کنیم میبینیم که موضوع با ما حرف میزند و میگوید که شما نمیتوانید با یک چشم به من نگاه کنید.
حجت الاسلام شریفی گفت: با وجود اصرار مدافعان علوم انسانی بر کثرت گرایی روش شناختی، ما داریم فریاد می زنیم که با روشهای مختلفی میشود علوم انسانی را مطالعه کرد و بهتر است که چند روشی باشیم، ما از ۲۲۷ واحد دانشگاهی که در کشور داریم به تعداد انگشتان یک دست هم مراکزی که به موضوعاتی این چنین بپردازند نداریم؛ به ایده علوم انسانی اسلامی بها داده نمیشود؛ مراکزی نظیر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ردیف بودجه ندارند؛ باید این مظلمومیت را فریاد زد؛ بودجه امسال دانشگاه تهران شش هزار و پانصد میلیارد تومان بودجه بوده است، دانشگاه علامه هزار و ششصد میلیارد تومان بودجه امسالاش بوده که اصلا قابل قیاس با مراکزی که در کار پژوهشی در حوزه علوم انسانی میکنند نیست، البته که دید آنها در علوم انسانی چه قدر تحول ایجاد کردند و حتی در همین علوم انسانی غربی که آموزش داده می شود چند مقلد خوب پرورش دادهایم؟
رئیس دانشگاه قم افزود: تک منبعی بودن از نقدهای جدی علوم انسانی موجود است، علوم انسانی موجود است که چشم خود را بر سایر منابع بسته است، از سوی دیگر مدافعان علوم انسانی اسلامی نسبت به دگماتیسم روشی معترض هستند و از مهمترین علل طرح علوم انسانی اسلامی را انحصارگرایی روشی علوم انسانی جدید می دانند؛ باید به این نکته توجه داشت که منطق علوم انسانی اسلامی از سر دغدغه علم شناسی و کشف حقیقت است، از این جهت هم هست که ما از علوم انسانی اسلامی دفاع میکنیم و تعصب ایدئولوژیک هم در این مورد وجود ندارد.