چرا باور به ذات‌ مندی انسان مهم است؟

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در آستانه انتشار کتاب با عنوان «ذات‌مندی انسان» از آثار جدید گروه کلام اسلامی و الهیات جدید پژوهشگاه با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی سهرابی‌فر، پژوهشگر و نویسنده این اثر، به گفت‌وگو پرداختیم.

این کتاب که به زودی توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر خواهد شد، به بررسی یکی از مهم‌ترین مباحث فلسفی و کلامی، یعنی ذات‌مندی انسان، می‌پردازد و هدف آن اثبات و تبیین ذات‌مندی و فطرت‌مندی انسان و پاسخ به شبهات مرتبط با این موضوع است. حجت‌الاسلام سهرابی‌فر در این کتاب، با رویکردی تحلیلی و منطقی، به بررسی آرای اندیشمندان مختلف و نقد دیدگاه‌های مخالف ذات‌مندی انسان پرداخته است. این کتاب می‌تواند به عنوان مبنایی برای علوم انسانی که با رفتار و کردار فردی و اجتماعی انسان سروکار دارند، مورد استفاده قرار گیرد.

  •  ضمن عرض تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، انگیزه شما از نوشتن این کتاب چه بود؟ چرا موضوع ذات‌مندی انسان را انتخاب کردید؟

بنده قبل از این کتاب درباره انسان شناسی مطالعات و پژوهش هایی داشتم و فکر کنم به همین جهت اهمیت پرداختن به مباحثِ انسان شناسی بیش از پیش برایم آشکار شده بود. در چنین شرائطی بود که از سوی پژوهشگاه، تألیف کتاب در باره ذاتمندیِ انسان به بنده پیشنهاد شد.

  • به نظر شما، چرا امروزه بحث از ذات‌مندی انسان در حوزه‌های فلسفی، کلامی و علوم انسانی اهمیت دارد؟

به نظر میرسد یکی از ویژگی های دورانِ حاضرحرکت به سوی تفرّد و پرهیز از گزاره ها و توصیه هایِ عام و کلی است. چنین نگاهی بنیانِ گزاره های فراگیر در همه حوزه ها را از بین میبرد. البته باید بگویم که در طرف مقابل هم گروههایی هستند که در نظر یا عمل، تفاوتها را آنچنان که باید نمی بینند لذا بنده تلاش کردم تا ضمن نشان دادن تفاوتها، مشترکات انسانها را نشان بدهم.

  • این کتاب در گروه کلام اسلامی و الهیات جدید پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهیه شده است. آیا می‌توانید توضیح دهید که چرا این گروه به چنین موضوعی پرداخته است؟ مخاطبان اصلی این کتاب چه کسانی هستند؟

همه کسانی که به نحوی درباره انسان می اندیشند و یا درباره او به سیاستگزاری میپردازند، ناگزیرند به هر دو مقوله تفاوت و اشتراکِ انسانها، توجه کنند. نسل جدید که ناخودآگاه در فضایِ گرایش به تفرّد پا به عرصه جامعه میگذارد، نیازمند هشدار در این زمینه است. بی توجهی به واقعیتِ انسان، اعتبارِ هر تصمیمی درباره او را مخدوش میکند.

  • در کتاب شما، ذات‌مندی انسان در دو بخش اصلی بررسی شده است. آیا می‌توانید به طور خلاصه ساختار و محتوای این دو بخش را توضیح دهید؟

کتاب از دو فصل تشکیل شده است. فصل اول دارای پنج مبحث است؛ مبحث اول به معانی ذات‌مندی میپردازد و سپس معنای مورد نظر نگارنده از ذات‌مندی، توضیح داده می‌شود. مبحث دوم به سیر تاریخیِ بحث از ذات‌مندیِ انسان میپردازد. در مبحث سوم آرای دانشمندان در مورد ذات‌مندیِ انسانها تبیین شده است. ادله و شواهد ذاتمند بودنِ انسان، ویژگی هایِ امور ذاتی و سرشتِ الهیِ انسان، در مبحث چهارم تبیین شده است. و در مبحث پنجم نتایج باور به ذات‌مندیِ انسان در حوزه هایِ معرفت، دین، اخلاق و حقوق بیان شده است.

فصل دوم که مقصد اصلی کتاب است به شبهاتِ ذات‌مندی انسان می‌پردازد. این فصل با توجه به خاستگاهِ شبهات، در چهار مبحث تنظیم شده است؛ شبهات برخاسته از متون دینی، شبهاتِ فلسفی کلامی، شبهات فلسفه ی قارّه ای و شبهات فلسفه تحلیلی.

  • شما در بخش اول کتاب به اثبات و تبیین ذات‌مندی انسان پرداخته‌اید. مهم‌ترین ادله و شواهدی که برای ذات‌مندی انسان ارائه کرده‌اید، چیست؟

بنده جهت اتقانِ بیشتر، مجموعه ای از ادله و شواهد را گردآوری کردم. مجموعه ای از توصیه ها، آموزه ها و قاعده ها، که در میان منابعِ الهی و بشری وجود دارد. این امور با تغییر زمان و مکان، تغییر نمیکنند و به روشنی بر حلقه اتصالِ نسلهای بشر دلالت دارند به نظرم ارائه نمونه هایِ عینی، بهترین دلیل بر وجودِ مشترکاتِ انسانی است برای مثال «انصاف» و «سخاوت»، مطلوبِ همه انسانهاست و تغییر زمان و مکان، هیچوقت آندو را نامطلوب نمیکند.

  • در بخش دوم کتاب، به شبهات مربوط به ذات‌مندی انسان پاسخ داده‌اید. مهم‌ترین شبهاتی که در این بخش بررسی کرده‌اید، کدام‌اند و چگونه به آن‌ها پاسخ داده‌اید؟

با توجه به گستره وسیعِ تحقیق در کتابِ حاضر، تعیینِ مهمترین شبهه بسیار سخت است. انسانهای دیندار طبیعتا با شبهات برخاسته از دین ارتباط برقرار میکنند، فیلسوفان اسلامی و نیز فلاسفه قاره ای و تحلیلی، هر کدام متناسب با چارچوب فکریِ خود درگیر شبهه ناذاتمندی میشوند، در عین حال شاید شبهه بر خاسته از اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم)، شبهه ای فراگیرتر و مهمتر باشد. نگارنده تحتِ دوازده عنوان به بررسیِ این شبهه پرداخته است. ابتدا با تفسیری خوشبینانه از فلسفه اگزیستانس،  اصالتِ وجودِ این فلسفه را با ذاتمندیِ مورد نظر، قابل جمع دانسته ام. در ادامه سخنِ سارتر در این باره که «انسان بهنگام تولد «چیز» نیست و بعدا «چیز» میشود» مورد بررسی قرار داده و نشان داده ام که این ادعا با داده های محققانِ گوناگون درباره انسان در تضاد است. انسانها با انبوهی از آگاهی ها، گرایش ها، توانشها و نیز با انبوهی از صفات و ویژگیِ وراثتی پا به دنیایِ خاکی میگذارند. توجه دادنِ مخاطب به عقل ستیز بودنِ این ادعایِ سارتر، بیانِ نقضِ سخنان سارتر از زبانِ خودش و بیانِ ناراستی هایِ دیگرِ این تفکر، اجمالی از پاسخ هایِ داده شده به اندیشه اصالتِ وجود است.

  • آیا می‌توانید توضیح دهید که چگونه باور به ذات‌مندی انسان می‌تواند به عنوان مبنایی برای علوم انسانی مانند فقه، کلام، اخلاق، روان‌شناسی و حقوق عمل کند؟

الف) نفیِ سرشت‌مندیِ انسان، ملازم با نفیِ اعتبارِ هرگونه آموزه­ای فراگیر برای انسان­هاست. توصیه­های فراگیر اخلاقیِ، قوانینِ و آموزه­های تعلیم و تربیتی، ادیانِ فرازمانی و فرامکانی؛ همه در صورتی معتبر خواهند بود که انسان را دارای سرشتی واحد بدانیم و آن آموزه­ها را ناظر به همان سرشت تلقی کنیم. انسان‌های بدونِ سرشت واحد هم‌چون جزایر جدا از هم خواهند بود و هیچ حکمی درباره هرکدام از آنها قابل تسرّی به فردِ دیگر نخواهد بود. از این رو حفظِ اعتبارِ تعالیم فراگیر، موقوف به نفیِ شبهات ذاتمندیِ انسان است.

ب) پذیرش سرشت‌مندیِ انسان، در کنارِ پذیرش تفاوت‌هایِ آن، منجر به لزوم تبیینِ مرزِ اشتراک‌ها از تفاوت‌هاست. اگر بتوانیم محدوده اشتراکاتِ انسانِ امروز با انسان هزار سال پیش را بیابیم، آن‌گاه ثابتات و متغیراتِ قوانین کلی را خواهیم یافت و این مهم‌ترین راهِ حفظ و بقایِ قوانین بر اساس حفظ و تثبیت شاکله اصلی قوانین متناظر با ذاتِ ثابت، و امکانِ تغییر و روزآمد کردن قوانین ناظر به تفاوت‌هاست.

ج) مشخص شدن حدود و ثغور سرشت‌مندیِ انسان در کنارِ تبیین تفاوت انسان­ها، زمینه توجه‌ عمیق‌تری نسبت به انسان در دیگر علوم ایجاد می‌کند. این تاثیر در علومی هم‌چون فقه، روانشناسی، تعلیم و تربیت به جهت آنکه ارتباط عمیق و گسترده‌ای با انسان دارند، بیشتر است. از نتایج مهم بحث از ذات‌مندی این است که اندیشمندان توجه داشته باشند نمی‌توان و نباید هر فرد از انسان را موضوعی کاملا مستقل و منحصر به فرد تلقی کرد و نیز نباید همه انسان‌ها را یکسان و کاملا منطبق برهم دید. بر همین اساس نیاز پیدا می‌کنند تا جهت کشف قوانین علمی به جهات اشتراک و اختلاف انسان توجه ویژه داشته باشد.

  • شما در این کتاب از روش‌های تحلیلی و منطقی استفاده کرده‌اید. چرا این روش را انتخاب کردید و چگونه به کمک آن به بررسی ذات‌مندی انسان پرداخته‌اید؟

اقتضایِ موضوعِ این کتاب، بررسی، اکتشاف و تحلیلِ داده هاست. موارد بسیاری را می یابیم که به صرف ملاحظه ظاهرِ عبارات، و بدون بررسی های لازم نمی توان به آرایِ اشخاص و مکاتب دست یافت.

  • به نظر شما، استفاده از منابع گسترده‌ای مانند متون دینی، فلسفی و علمی در این کتاب چه تأثیری بر استحکام استدلال‌های شما داشته است؟

با توجه به خاستگاهِ متعددِ شبهه ناذاتمندی و نیز با توجه به علائق و گرایش هایِ گوناگونِ مخاطبین، لازم بود که در تبیینِ شبهات و نیز در بررسیِ آنها، از همه منابع استفاده شود. بدیهی است که چنین گستره ای در عین حال که کار پژوهش را دشوار میکند اما گروههایِ فکریِ بیشتری را پوشش میدهد.

  • آیا می‌توانید درباره نوآوری‌های کتاب، مانند ارائه تعریف جدید از ذات‌مندی و بررسی شبهات فلسفی قار‌ه‌ای و تحلیلی، توضیح دهید؟

هر نویسنده ای میتواند در ابتدایِ پژوهشِ خود، منظورِ خود از واژه های کلیدی را تبیین کند. دغدغه ما در این کتاب مقابله با نگاهِ جزیره وار به افراد و آحادِ انسانهاست و این دغدغه سببِ میشود  تا هر گونه حلقه اتصالِ نسلهایِ بشری را کشف و بیان کنیم، چه این حلقه در اصطلاح، ذاتی نامیده شود و چه نامیده نشود. به تعبیر دیگر بنده جهت عمل به رسالتِ این پژوهش، از قرار گرفتن در پازل اصطلاحاتِ خاص پرهیز داشتم.

اما در باره پرداختن به شبهات فلسفی قاره ای و تحلیلی، همانطور که عرض کردم هدف بیان اشتراکاتِ انسانِ امروز با انسان دیروز و انسانِ هزاران سالِ پیش بود و در راستایِ این هدف، مقیّد به گروه فکریِ خاص نبودیم و لذا تلاش کردیم تا هر اندیشه ای که شائبه تمایز میانِ آحادِ انسان داشت را مطرح کنیم.

  • یکی از چالش‌های اصلی در بحث ذات‌مندی انسان، تنوع دیدگاه‌ها و شبهات است. چگونه توانستید این تنوع را در کتاب مدیریت کنید؟

اگر اشتباه نکنم تألیف این کتاب بیش از چهار سال طول کشید. نویسنده باید در هر کدام از حوزه هایِ «منابع دینی»، «کلام و فلسفه اسلامی»، «فلسفه قاره ای» و «فلسفه تحلیلی» ورود کند و هر کدام از این چهار حوزه، فضایِ فکریِ مخصوص به خود دارد. به نظرم با صرف زمان زیاد توانستیم این مجموعه را سامان دهیم.

  • در فصل پنجم کتاب، به نتایج ذات‌مندی انسان پرداخته‌اید. چگونه این نتایج می‌توانند به سیاست‌گذاران و دست‌اندرکاران علوم انسانی کمک کنند؟

در این کتاب بر دو عنوانِ کلیدیِ «اشتراکات» و «تمایزات» تأکید شده است. تحقیقاتی دقیقتر میتواند مصادیق بیشتری از این دو عنوان را ارائه دهد. از سوی دیگر لازم است مدیران جامعه واقعا به لزومِ ابتنایِ تصمیمات بر تحقیقات معتقد باشند و باورهایِ حاصله از فرهنگ و محیطِ خویش را به عنوان مشترکاتِ همه انسانها تلقی نکنند.

  • به نظر شما، این کتاب چه تأثیری بر مخاطبان، به ویژه دانشجویان و پژوهشگران حوزه‌های فلسفه، کلام و علوم انسانی، خواهد داشت؟

این کتاب میتواند مخاطبِ ژرف اندیش و آزاد اندیش را از افراط و تفریط در سیاستگزاری، یا در رفتار برهاند. او همانطور که بر سرشتِ مشترکِ انسانها توجه پیدا میکند، بر اختلاف، حتی اختلافِ تشکیکی در همان سرشتِ مشترک توجه پیدا میکند.

  • پیام اصلی شما به خوانندگان این کتاب چیست؟ آیا می‌توانید در یک جمله کلیدی، ایده محوری کتاب را بیان کنید؟

انسانِ غارنشین با انسانِ عصر هوش مصنوعی فطرتی مشترک دارند و در عین حال به شدت متفاوتند.

  • آیا برنامه‌ای برای ادامه این پژوهش دارید؟ آیا قصد دارید در آینده به موضوعات مشابه یا مرتبط بپردازید؟

متاسفانه در بسیاری از پژوهش ها، عمدتا بر کلی گویی اکتفا می‌شود و از ورود به مصادیقِ چالش برانگیز پرهیز میشود در حالیکه نیاز جامعه ما در حالِ حاضر ورودِ صریح به مباحث و بیانِ مصادیقِ و جزئیات است. قرنهاست که درباره عدالت، وحدت و … نوشته و گفته میشود، اما در اجرا متوجه میشویم که زوایایِ پنهان بسیارند چرا که جزئیات تبیین نمیشوند. بنده اگر توفیقی دست داد تلاش میکنم مصادیقِ بیشتری از اشتراکات و افتراقاتِ انسان را مطرح کرده و در ادامه تأثیراتِ آن را در حوزه های مختلف نشان دهم.

  • کتاب «ذات‌مندی انسان» به زودی توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر خواهد شد. چه انتظاری از استقبال مخاطبان دارید؟

این کتاب به یکی از گِره‌هایِ فکریِ انسانها پرداخته است امیدوارم مخاطبین با استقبال از این کتاب، از نکاتِ مثبتِ آن بهره ببرند و نکاتِ منفیِ آن را نقد کنند.

  • چه توصیه‌ای برای خوانندگانی دارید که می‌خواهند این کتاب را مطالعه کنند؟ چگونه می‌توانند بیشترین بهره را از مطالب آن ببرند؟

در مقدمه کتاب سؤالات اصلیِ پژوهش مطرح شده است. اگر این پرسش ها برای مخاطبین ایجاد شود، ادامه بحث را جدی تر پی میگیرند.

در پایان این مصاحبه، از حجت‌الاسلام محمدتقی سهرابی‌فر به خاطر زمانی که در اختیار ما قرار دادند و پاسخ‌های روشنگرانه‌ای که به سوالات ارائه کردند، تشکر می‌کنیم. کتاب «ذات‌مندی انسان» اثری است که با رویکردی تحلیلی و جامع، به یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌های فلسفی و کلامی، یعنی ذات‌مندی انسان، پرداخته است. حجت‌الاسلام سهرابی‌فر با بررسی دقیق آرای اندیشمندان مختلف و نقد دیدگاه‌های مخالف، تلاش کرده است تا مفهوم ذات‌مندی انسان را به عنوان پایه‌ای برای علوم انسانی تبیین کند. این کتاب نه تنها به شبهات فلسفی و کلامی پاسخ می‌دهد، بلکه با ارائه ادله و شواهد متقن، نشان می‌دهد که چگونه باور به ذات‌مندی انسان می‌تواند به عنوان مبنایی برای فقه، اخلاق، روان‌شناسی، حقوق و دیگر علوم انسانی عمل کند.

یکی از نقاط قوت این کتاب، استفاده از منابع گسترده و متنوع، از متون دینی تا فلسفه قاره‌ای و تحلیلی، است که به استحکام استدلال‌های آن افزوده است. همچنین، حجت‌الاسلام سهرابی‌فر با ارائه تعریفی نو از ذات‌مندی و بررسی شبهات مرتبط، توانسته است اثری پویا و کاربردی خلق کند که هم برای متخصصان و هم برای علاقه‌مندان به مباحث انسان‌شناسی مفید خواهد بود.

پیام اصلی کتاب این است که انسان‌ها با وجود تفاوت‌های فردی و فرهنگی، دارای فطرتی مشترک هستند که می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای تعاملات اجتماعی، اخلاقی و حقوقی در نظر گرفته شود. این ایده محوری نه تنها به سیاست‌گذاران و دست‌اندرکاران علوم انسانی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند راهگشای پژوهش‌های آینده در این حوزه باشد.

در نهایت، کتاب «ذات‌مندی انسان» اثری است که با نگاهی عمیق و تحلیلی، به یکی از چالش‌برانگیزترین مباحث فلسفی و کلامی پرداخته و می‌تواند به عنوان مرجعی ارزشمند برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقه‌مندان به مباحث انسان‌شناسی مورد استفاده قرار گیرد. امیدواریم انتشار این کتاب گامی مهم در جهت تقویت مبانی نظری علوم انسانی و ارائه راهکارهایی برای مسائل پیچیده‌ی جهان معاصر باشد.