بخشش آدم و عدم بخشش شیطان، چرا؟
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
یکی از پرسشهایی که امروزه در فضای مجازی مطرح میشود این است که شیطان و آدم هر دو نافرمانی خدا کردند، اما خداوند آدم را عفو کرد ولی شیطان را از درگاه خود راند. پس خدایی که میتواند آدم (علیه السلام) را ببخشد و چنین هم کرد، چرا شیطان را نبخشید؟
تحلیل این مساله قدری نیاز به تامل دارد، زیرا رحمت خداوند بر همه هستی سایه افکنده است و حتی در مواردی بدون توبه هم میبخشد، اما در مورد نافرمانی از سجده بر آدم، نه شیطان توبه کرد و نه خدا او را بخشید؛ چرا؟ در این رابطه توجه به چند امر لازم است:
- گناه شیطان نافرمانی امر مولوی پروردگار بود، برخلاف حضرت آدم (ع) که هیچ امر یا نهی مولوی را تخلف نکرده و برخلاف نهی ارشادی عمل کرد. نتیجه آن هم این شد که تغییراتی تکوینی در ساختار وجودی او حاصل شد، به گونهای که دیگر جایگاه اولیهاش زیستگاه مناسبی برای تداوم حیات وی نبود و به زمین که زیستگاه مناسب با شرایط جدید بود منتقل شد. در عین حال او از همین خطا نیز توبه کرد، چرا که لایق و مناسب مقام عبودیت تام نبود. درواقع توبه آدم بازگشت به مرتبه عبودیت مطلقه پروردگار بود و از همین رو هدایتها و حمایتهای الهی را نیز در پی داشت.
- اما چرا شیطان توبه نکرد تا از رحمت پروردگار بهرهمند شود؟ به خاطر عجب و کبری که داشت. اکنون باید توجه داشت که این کبر یک خودبزرگ بینی ساده در برابر انسان نبود، بلکه مسالهای بسیار عمیق و ریشهدار بود، تا آنجا که به استکبار و نافرمانی آگاهانه، عامدانه و صریح در برابر پروردگار متعال انجامید.
این کبر بزرگ به لحاظ بالینی نشانه و برونداد یک انحراف عمیقتر و ریشهای تر، یعنی کفر و شرک است. از این رو قرآن مجید میفرماید: «ابی و استکبر و کان من الکافرین» (بقره: ۳۴). متاسفانه برخی از مفسران «کان» را به «صار» معنا کردهاند که دلیلی ندارد و تا زمانی که حمل بر معنای ظاهر ممکن است، تاویل روا نیست. از قضا در اینجا همان معنای ظاهری بسیار دقیق و اساسی است. قرآن مجید از کفر و شرکی مبطون در شیطان خبر میدهد که ثمره آن در شرایط خاصی ظاهر شده و او را به لجاجت و ستیزهگری در برابر خدا کشانده است. نافرمانی شیطان ظرف ظهور آن کفر مبطون و ریشهدار است، نه ظرف تحقق آن و نشان میدهد که آن همه عبادات گذشته بر اساس توحید و عبودیت خالص نبوده، بلکه لجنهای عجب و کفر و شرک در آن رسوب کرده است.
- این بیان قرآن مجید درس تربیتی بسیار بزرگی برای ما انسانها داشته و ما را به شناخت عمیقتر خود، باورها، نیتها و انگیزهها در لایههای پنهان ضمیرمان فرامیخواند. به تعبیر استاد شهید مطهری گاهـــی در باطن انســان شرارتهایی رسوب کرده (ماننـــد لجــنهای ته حــوض) که انســـان بــاور نمیکنــد در درونــش چنیـــن چیــزهایــی وجــود داشته، مثل کینه، حســد، عجــب و … فقط در شرایط خاصی که امتحانی پیش میآید، انسان یک مرتبــه میبیند از عمق روحش این رسوبات بالا میآیــد. (و او را به افتضاح میکشاند) در این حال آدم خـــودش تعجـــب میکنــد که درونـــش چنین چیزهایی وجود داشته است. (مجموعه آثار استاد مطهری، ج ،۲۳ص۲)
- مشکل اساسیتر شیطان این است که پس از ظهور آن سوء سریره، بر آن پایداری و اصرار ورزید و این خود بزرگ بینی کفرآلود را درست در زمانی که میتوانست آن را با توبه علاج کند، تقویت کرد و یا اگر به صورت بالقوه بود آن را فعلیت بخشید و سپس تثبیتش کرد. مساله توبه صرف یک معذرتخواهی نیست، بلکه پشیمانی واقعی، تصمیم بر بازگشت و اصلاح و جبران و جلوگیری از تثبیت مفاسد مکنون در نفس است. اما شیطان برخلاف آن عمل کرد و بر کفر و استکبار خود پس از ظهور آن پایداری ورزید.
توجه شود که در اینجا کفر به معنای نفی خالقیت و ربوبیت پروردگار نیست، بلکه کفر عملی است، یعنی به جای توحید در اطاعت پروردگار به اطاعت نفس رویآورد و آن را مطاع بیچون و چرای خود برای همیشه قرار داد و به جای راه هدایت الهی مسیر غوایت نفسانی را پیشه ساخت.
- افزون بر آنچه گذشت شیطان به این مقدار هم اکتفا نکرده و طریق اضلال و گمراهسازی آدمیان را راهبرد اساسی و غایت قصوای خود قرار داد و به عبارت دیگر بسط و توسعه کفر و نافرمانی خدا را پیشه اصلی خود ساخت!.
- شگفتتر اینکه شیطان برای توجیه این رفتار سرتا پا خطای خود مبنای نظری هم درست کرد. او ابتدا خداوند متعال را مقصر قلمداد کرد که وی را اغوا کرده و به تعبیری به الحاد در اسماء و صفات پروردگار و جلوه دیگری از کفر که از سنخ نظری است روی آورد و اعلام کرد: «رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین (حجر: ۳۹)، پروردگارا! به سبب اينكه مرا گمراه نمودى، من هم يقيناً [همۀ كارهاى زشت را] در زمين براى آنان مىآرايم [تا ارتكاب زشتىها براى آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه مىكنم.»
بنابراین شیطان را نباید تنها فاعل یک گناه از سر غفلت یا نادانی و امثال آن تلقی کنیم. او در زمان عبادتگری هم حامل مرتبهای از کفر مبطون بود و آن را از مرتبه قوه به فعلیت رساند، سپس به تثبیت آن پرداخت، پس از آن کفر و غوایت گستری را پیشه ساخت و آنگاه کفر عملی را بر بنیاد کفر نظری استوار کرد و به دست خود همه ابواب نجات الهی را به روی خود بست! و این شر و لغزشگاهی است همه ما در معرض آن قرار داریم و باید از آن به خداوند متعال پناه ببریم.
اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.
[۱] استاد گروه علمی منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی