صراطِ سلوک واحد و راه های فرعی در متن صراطِ سلوک کثیرند
سلسله یادداشت های حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه همزمان با ایام ماه مبارک رمضان
صراطِ سلوک واحد و راههای فرعی در متن صراطِ سلوک کثیرند. به بیان دیگر براساس استعدادها، قابلیت ها و استحقاق های متفاوت و متکثر با وحدت صراط و کثرت سُبُل مواجهیم. یکی ازمولفه های بنیادین در سیر و سلوک، مولفه صراط و سبل است که در آیات و احادیث نیز با دلالت های تطابقی، تضمنی و التزامی بدان اشاره شده است. ابتدا با عنایت به آیاتی در این زمینه و تفاسیری که وجود دارد توجه نموده و آنگاه بحث صراط واحد و سبل کثیر را مطرح می کنیم. مثلا در ذیل آیه ” وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ “؛ براى هر كسى قبله اى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مى گردان… )بقره- ۱۴۸ (علامه طباطبائی(رض) فرموده اند که این آیه همان طور که قابل انطباق بر مسئله قبله است، بر مسئله تکوین نیز قابل انطباق است:” اين را هم بايد دانست كه آيه مورد بحث همانطور كه با مسئله قبله انطباق دارد، چون در وسط آيات قبله قرار گرفته، همچنين ميتواند با يك مسئله تكوينى منطبق باشد، و بخواهد از قضاء و قدرى كه براى هر كسى از ازل تقدير شده خبر دهد، و جملهَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ) بخواهد بفهماند: كه احكام و آداب براى رسيدن به همان مقدرات تشريع شده”) طباطبائی، تفسیرالمیزان،ج۱،ص۳۲۷ )
و استاد شهید مطهری نیز چنین گفته اند:” هر چيزى در جهان يك وجههاى، يك طرفى دارد، يك غايتى دارد كه آن غايت را پيش مىگيرد يعنى اشياءْ تنها از پشت سر رانده نمىشوند كه همين علل مادى باشد، به سوى جلو هم كشيده مىشوند، يك جاذبهاى هم در جلو دارند كه راه خودشان را به واسطه آن جاذبهاى كه از جلو آنها را مىكشد به سوى كمال آينده خودشان مىپيمايند”( مطهری،مجموعه آثار، ج۴،ص۳۳۶) یا علامه طباطبائی در ذیل آیه:” قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا “( اسراء -۸۴) می نویسند:” به هر حال آيه كريمه عمل انسان را مترتب بر شاكله او دانسته به اين معنا كه عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفته اند” از كوزه همان برون تراود كه در اوست” پس شاكله نسبت به عمل، نظير روح جارى در بدن است كه بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنويات او را نشان مىدهد. و اين معنا هم با تجربه و هم از راه بحثهاى علمى به ثبوت رسيده كه ميان ملكات نفسانى و احوال روح و ميان اعمال بدنى رابطه خاصى است، و معلوم شده كه هيچوقت كارهاى يك مرد شجاع و با شهامت با كارهايى كه يك مرد ترسو از خود نشان مىدهد يكسان نيست، او وقتى به يك صحنه هولانگيز برخورد كند حركاتى كه از خود بروز مىدهد غير از حركاتى است كه يك شخص شجاع از خود بروز مىدهد و همچنين اعمال يك فرد جواد و كريم با اعمال يك مرد بخيل و لئيم يكسان نيست. و نيز ثابت شده كه ميان صفات درونى و نوع تركيب بنيه بدنى انسان يك ارتباط خاصى است، پارهاى از مزاجها خيلى زود عصبانى مىشوند و به خشم در مىآيند، و طبعا خيلى به انتقام علاقمندند، و پارهاى ديگر شهوت شكم و غريزه جنسى در آنها زود فوران مىكند، و آنان را بىطاقت مىسازد، و به همين منوال ساير ملكات كه در اثر اختلاف مزاجها انعقادش در بعضىها خيلى سريع است، و در بعضى ديگر خيلى كند و آرام”( طباطبائی، تفسیرالمیزان،ج۱۳،ص۱۹۳).
آنگاه مقوله نقش مزاجها، طبایع و ملکات انسانی را در ارتباط با اختیار انسان در مقام سیر و سلوک و تربیت درونی مورد بررسی قرار داده و نقش اقتضائی و اعدادی برای همه آنها قائل است(همان،ص۲۶۳-۲۶۸) اینک اگر دو آیه یاد شده و روایت معروف نبوی «کلٌّ مُیسَّرٌ لِمَا خُلِق له»( مجلسی،ج۴ ص۲۸۲) را کنار هم قرار دهیم می توان چنین استنباط کرد که انسانها استعدادهای نهفتة مختلفی دارند و بهقول مشهور «هرکسی را بهر کاری ساختهاند.» در روایتی از امام موسای کاظم(ع) شرحی بر این حدیث نبوی وجود دارد که متناظر به همین معناست: محمد بن ابی عمیر نقل میکند که از امام هفتم(ع) پرسیدم: معنای این سخن پیامبر(ص) چیست که میفرماید: « اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَه»؛ تلاش کنید؛ زیرا هر چیزی در ارتباط با آنچه جهت آن خلق شده، توفیق خواهد یافت؟ایشان فرمودند خداوند عزوجل، جن و انس را برای آن آفرید تا او را پرستش کنند و آنان را نیافرید تا او را نافرمانی کنند و این همان مضمون آیه شریفهای است که بیان میدارد ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای آنکه عبادت کنند(ذاریات-۵۶).
بر این اساس، پروردگار به هر مخلوق در همان راستا و جهتی که خلقتش برای آن طراحی شده، یاری خواهد رساند(و طبیعتاً به انسان نیز جهت عبادت کمک خواهد کرد). پس وای بر فردی که (با این موقعیت مناسب) کوری را بر هدایت ترجیح دهد(صدوق، التوحید، ص ۳۵۶). و قرآن کریم که هدف و رسالت اصلیاش «انسانسازی» است مُحال است که در زمینههای تکامل و تعالی وجودی انسان اصول و معیارها و شرائط و دستورالعملایی را بیان نکرده باشد قرآنی که عصاره پیامها و آموزههایش «توحید» و رسالتش تربیت توحیدی انسان است و توحیدخواهی و توحیدگروی از نیازهای پایدار فطرت انسان و بلکه فطرت انسان بر توحید الهی قرارگرفته است نمیتواند در برابر چنین انتظارات و خواهشها و گرایشهای انسان بیتفاوت باشد و انسان را رها کند قرآنی که نور الهی و هدایت، بصیرت، برهان، حکمت، موعظه و شِفاء است جنبة هدایتگری و بصیرتبخشی و اقامة برهان و طرح حکیمانهاش را در همه ابعاد وجودی انسان حفظ کرده است و این «بهترین سخن» «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ»( زمر/ ۲۳) بهترین سخنها و بهترین طریقهها برای هدایت معنوی و تربیت اخلاقی ـ عرفانی انسان دربردارد قرآن که فرمود: «قَد جَاءَکم مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکتَابٌ مُبِینٌ» بهصورت شفاف و روشن فرمود: «یهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذنِهِ وَیهْدیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»
یعنی هر انسانی که در جستجوی رضای الهی و لقای الهی باشد خداوندا او را از نعمتهای خاص معنوی و هدایتهای ویژة الهی بهرهمند میسازد: الف) هدایت به راههای امن. ب) خروج از تاریکی و ورود به نور به اذن خدا. ج) هدایت به راه راست و سپس «طریق احسن» را چنین معرفی مینماید: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دعَا إِلَىاللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»( فصلت/ ۳۳) و مصداق بارز و کامل آنرا طریق پیامبراکرم دانسته میفرماید: «قُلْ هذهِ سَبِیلی أَدعُوا إِلَىاللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی»( یوسف/ ۱۰۸)
در این آیه کریمه اولا مهمترین رسالت پیامبراکرم(ص) و پیروان راستینش همانا دعوت توحیدی قلمداد شد ثانیا مبنای دعوت توحیدی بصیرت(علم به همراه روشن ضمیری و خداترسی) است نه عوامانه، مزورانه و مزدورانه ثالثابه تعبیر استاد جوادی آملی مراد از سبیل الله با عنایت به بسیاری از آیات دیگر که کلمه”سبیل” به”الله” اسناد یافت، راهی بسوی رفع حجاب و پرده برداری است، حجب و پرده هائی که ناشی از اعمال خود آدمیان خواهد بود(ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۴۱،ص۴۷۱) و فرمود: «صراط مستقیم بزرگراهی است که ورود به آن، ورود به حوزة امنیّت، سلامت و هدایت است و از این رو در روایات بر قرآن کریم و امام معصوم(ع) تطبیق شده است و همچنین در زبان عربی از بزرگراه به این جهت که رهرو در آن از گم شدن مصون است به «امام» تعبیر میشود: «وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِینٍ»( حجر/ ۷۹ (یعنی دو شهری که در حادثه هلاکت انطاکیه ویران شد، بر سر بزرگراه مکه به شام بود) حرکت به دنبال قرآن و امام معصوم(ع) نیز گام نهادن در بزرگراهی است که یقیناً به مقصد منتهی میشود و صراط همین بزرگراه است»( تفسیرتسنیم ج ۱ ص ۴۶۷).
بنابراین «وَنَزَّلْنَا عَلَیک الْکتَابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةًوَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ»( نحل/ ۸۹) معنای حقیقی خویش را داشته و راه تکامل بهسوی خدا را بهصورت جامع و کامل نشان میدهد و آداب و اسرار «سیر الیالله» و ابعاد و اضلاع و لایههای مختلف آنرا نیز روشن مینماید و بحر عمیق و ناپیدا کرانهایی است که هر انسانی بقدر استعداد علمی و عملیاش میتواند در هر زمان و زمین و زمینهای از آن بهرهوری نماید و باید دانست که طرق و راههای بهسوی خداوند از جهت کمال و نقصان و از جهت پرارزش و کمارزش در جهت قرب و نزدیکی آنها به منبع حقیقت مختلف است اما صراط مستقیم مثل اسلام و ایمان و عبادت و اخلاص و اِخْبات است. وبه تعبیر علامه محمدحسین حسینی تهرانی:” صراط مستقیم امری است که در جمیع سبیلهای خداوند تعالی محفوظ است و در عین آنکه با سُبُل با هم در درجات و مراتبشان اختلاف دارند و صراط مستقیم در همه آنها و با همة آنها است.( ر.ک: حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، نور ملکوت قرآن ج ۱ ص ۲۳۴ – ۲۳۸ ) به همین دلیل است که خدای سبحان در قرآن میفرماید: «وَأَنَّ هذا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ»( انعام/ ۱۵۳) یعنی مصداق عینی سبیلالله را که صراط مستقیم الهی است و تحت اِشراف صراط مستقیم و مصداق آن انسان کامل و معصوم است را معرفی مینماید و تبعیّت از آن را مطالبه میکند و میفرماید: «وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ» زیرا سبیلالطاغوت و «سبیلِ الغیّ» در برابر سبیلالله و سبیل الرّشد وجود دارد و البته در عین حال میفرماید کسانی که اهل مجاهدت هستند و دارای اندیشه و انگیزه و اخلاق و اعمال توحیدی و پاک وعدة هدایت آنها را میدهد «وَالَّذینَ جَاهَدوا فِینَا لَنَهْدینَّهُمْ سُبُلَنَا»( عنکبوت/ ۶۹).
تا از طریق سبیل الله که راههای کوچک است به «صراط الله» که بزرگراه هست بپیوندد تا سبیل به صراط منتهی شود لذا در آیة مورد بحث «یهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ»( مائده/ ۱۶) را مطرح کرد و به تعبیر علامه جوادی آملی: ««سُبُلَ السَّلاَمِ» همان سلامت در نشئههای سهگانه میلاد، موت و مبعث است.»( تفسیرتسنیم ج ۱ ص ۴۷۳)، همچنین«هدایت به سُبُل سلام که با «سلامت به مقصد رساندن» است و ویژه طالبان رضوان الهی است…»( همان ص ۴۷۴) به تعبیر استاد جوادی آملی، سبل الله با صراط مستقیم به دو گونه رابطه دارد:
۱- سبل، راه های فرعی اند که به صراط می پیوندند، همانند نورهای ضعیف گوناگون که به خورشید مرتبط اند ۲- صراط مستقیم با وحدت انبساطی و گسترده ائی که دارد، راه های فرعی(سبل) را نیز تحت پوشش خود دارد. براین اساس، راه های فرعی نیز درحقیقت متن صراط اند و از مراحل اصلی آن به شمار می روند(ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱،ص۴۶۶-۴۶۸ وج۲۷، ص۴۱۹).
قسمت های قبلی و بعدی این سلسله یادداشت ها را در کانال پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بخوانید