ادبیات معاصر و پردازش حماسی مفاهیم سیاسی- اجتماعی
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه
در شعر جدید خواننده با موجودي سياسي –اجتماعی سر و کار دارد. سیاست و قدرت در هستۀ فکری رفتارها، گفتارها و معادلات انسان مدرن قرار دارد و در شعر او نیز جلوهگری میکند. پس، یکی از مضامین غالب در شعر دورۀ جدید، سياست است و حتی اگر از عرفان و عشق سخن به میان میآید، رویکردی اجتماعی دارد و مفاهیمی چون عدالت، آزادی و برابری، محبوب و معشوق اوست و نه امری صرفا انتزاعی و دست نايافتني.
برای نمونه، در ایران پس از جریان انقلاب مشروطه به خوبی میتوان حضور مفاهیم سیاسی-اجتماعی در جامعه را مشاهده کرد، وطن خواهي، وطن پرستي، حقوق مردم بر حكومت، آزادي به معناي سياسي، تعليم و تربيت و استبدادستیزی از این جمله است.
جنبش مشروطه به همراه خود، انبوهی از فکر و نظر و مفاهیم آورد، اما پس از ناکامی آن، بسیاری از خواستههای مردم و عالمان و روشنفکران جامعه به دست نیامد و موجی از یاس و ناامیدی را در جامعه به وجود آورد و زمینه برای روی کار آمدن حکومت پهلوی در ایران فراهم شد. برای نمونه، محمد تقی بهار، روی کار آمدن رضا خان پهلوی و طرح تغییر سلطنت در مجلس را این گونه، غمگنانه، بیان میکند که:
این روز تاریخی با نهیب مرگ و فشارِ قوه ترور نظامی آغاز گردید! جسد واعظ قزوینی هنوز تازه است! هول و رعب و بهت، شجاعترین افراد را آزار می داد. پیدا بود که کار از کار گذشته است که تقلا کنند، فکری بیندیشند، با هم در نهایت یأس و آرامی و اختصار شوری بنمایند! چه باید کرد؟ اکثریت را ربودند. دولت، در دستی نوید و در دستی تهدید داشت، کو آن شیرمرد آزادهای که بداند و درک کند و باور کند که حریف از ما میترسد، بلکه او بیشتر میترسد چه حق با او نیست… ما دیگر از همه چیز مأیوس بودیم به قضاوت تاریخ هم امیدی نداشتیم.[۲]
ادیبانی و نویسندگانی چون ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و عارف قزوینی، دربار را ترک کردند، وارد معرکه شدند و به انقلابیون پیوستند، آنان در جریان عمل، فهمیده بودند که اگر قرار باشد بخواهند مردم را با خود همراه کنند، باید با زبان مردم حرف بزنند، و این گرایش به مرور سبک نوینی در شعر به وجود آورد.[۳] برای نمونه میتوان به این شعر محمد تقی بهار اشاره کرد که میسرود:
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرر بار این قفس را
بر شکن و زیر و زبر کن.[۴]
در اشعار و نوشتههای سخنوران در دورۀ جدید، در کنار مفاهیم مذهبی، بیشتر مطالب، برای تصویر فضای خفقان دوران شاه است و از اصطلاحات رایجی چون زمستان، شب، اهرمن، چكمه، نیزه، جهل، اسارت، ویرانی و جغد استفاده شده و برای مبارزهجویان و انقلابیون، مفاهیمی چون کبوتر، رهایی، نور، آزادی، عشق، صبح، شهادت و… استفاده می شود و «پنجره» نمادی برای تماشای دنیایی جدید است.
برخی از شاعران توانستند با تودۀ مردم ارتباط برقرار کنند و دغدغهها و شادی و غم آنان را به زبان در آورند. آن گونه که در دوران انقلاب اسلامی و پس از آن، مفاهیم اجتماعی، نقشی انکارناپذیر در بیان اندیشههای انقلابی بازی کرده و رویکرد مبارزهای، عدالتخواهانه و آزادی طلبانه، حماسی و ارزشی مییابد. این امر به ویژه در دوران جنگ عراق با ایران، جلوههایی با شکوه و گوناگون به خود گرفت و در سرودههای این دوران، میتوان از بازخوانی و بازآفرینی مفاهیم ژرفی چون شهادت، ايثار، فداكاري، جانبازي و بیان حماسهها سراغ گرفت، نمونۀ زیر بیان کنندۀ این بحث است:
مي خواستم شعري براي جنگ بگويم
ديدم نمي شود
ديگر قلم زبان دلم نيست، گفتم:
بايد زمين گذاشت قلم ها را
ديگر سلاح سرد سخن كارساز نيست
بايد سلاح تيزتري برداشت
بايد براي جنگ
از لوله تفنگ بخوانم
با واژه فشنگ
و در ادامه به خوبی همراهی شاعر با مردم و در کنار آنان بودن را این گونه بیان میکند:
گفتم كه بيت ناقص شعرم
از خانه هاي شهر كه بهتر نيست
بگذار شعر من هم
چون خانه هاي خاكي مردم
خرد و خراب باشد و خون الود
بايد كه شعر خاكي وخونين گفت
بايد كه شعر خشم بگويم
شعر فصيح فرياد
– هرچندناتمام-[۵]
در این اشعار، اقتضائات زندگی جدید آنان را وارد عینیت جامعه کرده است تا دردها و دغدغهها، شادیها و پیروزیها و غمهای مردم همراه شود. در این نگرش، شعر وارد عرصۀ سیاسی-اجتماعی شده و نوعی شعر با رویکرد عرفان اجتماعی شکل گرفته است.
[۱] . دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
[۲] . محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب ایران (تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۱) ص ۱۰۵
[۳] . شمس لنگرودی، تاریخ تحلیل شعر نو؛ ج۱، تهران: مرکز، سوم، ۱۳۷۸، ص ۳۸
[۴] . محمدتقی بهار
[۵] . قیصر امین پور؛ تنفس صبح؛ تهران: سروش، ۱۳۶۷