فطرت و معرفت فطرى

 فطرت، شاكله ثابت انسانى، و روح پرستش و گرايش توحيدى او است كه با گذر زمان تحول نمى يابد. واژه فطرت به معناى شكافتن و آفريدن، آن هم از سر ابداع و بى پيشينه است؛ اما در كتاب و سنت، آفرينش ويژه در پديدآورى خلايق و موجودات و ابداع آفرينش معنا مى دهد. واژه فطرت، در قرآن كريم در باب آسمان ها و زمين و نيز انسان به كار رفته است، ولى هر گاه اين واژه درباره آدميان گفته مى آيد، خداوند گذشته از توجه دادن به اصل آفرينش، ويژگى هاى خلقتىِ آنان را نيز تذكار مى دهد.

 فطرى بودن دين الهى نيز در متون دينى آمده است. بر پايه آموزه هاى قرآنى، دين با ساختار وجودى انسان هماهنگ است؛ زيرا برنامه ريزى سعادت او به دست آفريننده اش سامان پذيرفته است. در آيه فطرت، مفاهيمى چون تغييرناپذيرى و پايدارى فطرت، تداوم در ساختار آفرينش الهى، اصالت و ثبات خواست هاى آدميان، و هماهنگى دين با فطرت تبيين شده است.

 دين الهى، توحيدى است و فطرت آدمى نيز فطرتى است توحيدى. بر اساس متون دينى، توحيد چونان ريشه، و ديگر ابعاد دين، ميوه هاى اين درخت مباركند. پس، سه ركن عقايد، احكام و اخلاق در دين، همساز با روح فطرت آدميان است. خداآشنايى، خداجويى و خداپرستى، سه عنصر برآمده از تعريف توحيدى فطرت است. اين سه، از ذات پرستنده و زيبايى طلب آدمى برمى آيد. خداوند خود را به آدميان شناسانده و بر اين آشنايى خجسته از ايشان پيمان گرفته است. همين مفهوم ناظر به «عالم ذر» در متون دينى است.

 طبق برخى روايات، «عالم ذر» جهانِ بدن هاى ذر گونِ برگرفته از خاك يا آفريده شده از خاك يا گل است. قرآن نيز تأكيد مى كند كه انسان از گل چسبنده و خشكيده آفريده شده است؛ اما در باب «تكوين نطفه» هم سخن مى گويد. برآيند آيات و روايات نشان مى دهد كه انسان در قالب بدنى ذرى آفريده شده است و به تدريج و از طريق اسباب ظاهرى (والدين) به جهان طبيعت مى رسد. «امشاج» بودن نطفه نيز مى تواند به آميختگى دو كشش و گرايش مثبت و منفى در آدميان تفسير شود.