حيات عارفانه امام على(ع)

 خداوند بسيط الحقيقه است و على(ع)خليفه او. خليفه خداوند نيز در بساطت و نزاهت از تركب و برائت از تشتت، مظهر تام الهى است. در ترابط دو مفهوم حيات و علم، معرفت مراتبى چهارگانه دارد: حسى؛ عقلى؛ قلبى؛ وحيانى. على(ع)از مرتبه چهارم نيز برخوردار است و آن را در حيات عارفانه خويش باز مى نماياند. بهره حكيم و متكلم، علم است، اما عارف در طلب معلوم است و به مقدار هستى خود به آن نايل مى شود. جهاد اكبر و هجرت كبراى عارف، رهيدن از مرصاد علم حصولى و تنعم از استشمام رايحه مصداق عينى است. البته برهان عقلى براى عرفان به منزله ابزار منطق است براى حكمت و كلام. با اين همه، عقل در ارزيابى معارف محدوديت دارد. ايمان حكيم و متكلم به معلوم بالذات، يعنى مفهوم ذهنى، بالذات است و به معلوم بالعرض، يعنى موجود اصيل خارجى، بالعرض. اما ايمان عارف به موجود اصيل خارجى، بالذات و از سنخ ايمان به شهادت است. عرفان با تجربه دينى نيز متفاوت است. على(ع)به كتاب تدوينى و تكوينى الهى، علم شهودى دارد و مشاهده كتاب ابرار، و شهود قيامت، از آن جمله است. پيامبر و على(ع)در شهود عرفانى همانند هستند.

 على(ع)خود را قرآن ناطق و وحى ممثل خوانده و خود را صاحب مآثر سبعه، شهود ملكوت، مبدأشناسى و معادشناسى شاهدانه، رسالت شناسى عارفانه، شهود فرشتگان و علم شهودى به معارف دينى دانسته است. كوثر علوى، آب حيات است، و دعا و نيايش او، درخواست رؤيت كامل و شهود تام خدا. ادعا، عبادت، دعا، دعوت، تولى و تبراى على(ع)عارفانه است، نه حكيمانه يا متكلمانه. او باطن حكومت هوس محور، اعتبارهاى وهمى و هويت دنياگرايان را آشكار كرده است.

 بهترين معرفت درباره شخص يا چيزى، از معرفى بهترين معرِف حاصل مى شود و هيچ معرِفى درباره على(ع)چونان قرآن و عترت نيست. تعبير قرآن از على(ع)تحت عنوان ولايت است. اهل بيت(ع)نيز ذات نورانى او را به درستى شناخته اند. على مدارى حق، مأثور از اهل بيت و زمينه مساعدى براى تبيين حيات عارفانه علوى است. مادحان نيز درباره على(ع)سخن بسيار گفته اند. سخنان كلينى، صدرالمتألهين و ابن سينا در اين عرصه درخشان است. ستايش گران مقام علوى گوناگونند و هر يك به فراخور ظرفيت خويش سخنانى گفته اند. على(ع)مظهر اسم اعظم خداوند است.