سعادت

 شناختِ نامى كه آدميان به مطلوب نهايى خود مى دهند، دشوار است، و اين نبايد ما را از تلاش براى درك آن باز دارد. در فلسفه اخلاق جديد، از بسيط يا مركب بودن سعادت سخن گفته مى شود. برخى برآنند كه سعادت بيش از يك مؤلفه دارد كه هر كدام به استقلال، سازنده آنند؛ اما برخى ديگر معتقدند تنها يك چيز است كه سعادت را مى آفريند و ديگر چيزها مقدمه يا وسيله اى است كه ما را به آن مى رساند. شايد بتوان ديدگاه امام على(ع)را درباره سعادت، نوعى تفسير اعتقاد نخست دانست. از منظر امام، سعادت مؤلفه هاى گوناگونى دارد كه هر يك داراى ارزش استقلالى است. فقدان هر يك از آن ها به سعادت آدمى آسيب مى رساند. يكى از اين مؤلفه ها، «خيرات بيرونى»، يعنى مزايا و برترى هايى مانند ثروت و زيبايى و شهرت است. گاه امام از زيبايى به مثابه كم ترين حد سعادت نام مى برد و گاه وجود محيط اجتماعى مناسب را از مهم ترين خيرات بيرونى مى شمارد. البته اين نمونه ها در سعادت انسان سهم دارند، ولى درجه اهميت آن ها در قياس با مؤلفه هاى ديگر سعادت، بسيار اندك است. فضيلت هاى اخلاقى از مؤلفه هاى مهم سعادت انسان است. اما واژه فضيلت مى تواند به آن اعمال يا ملكات نفسانى گفته شود كه واجد ارزش اخلاقى نيز هستند. عدل يكى از اين فضيلت ها است .عدل در معناى عام، همان اطاعت از قانون و مرجع همه فضيلت ها، و در معناى خاص، عدالت توزيعى است. شايد عدالت ورزى بارزترين ويژگى حيات امام على(ع)باشد. اين مى تواند ما را به اهميت نقش بديل ناپذير عدالت در سعادت فرد و جامعه راهنمايى كند. پس عدل، برتر از جود است و پايبندى به آن يكى از ويژگى هاى اهل تقوا است.

 صبر كه امام آن را به سَرِ ايمان تشبيه كرده، يكى ديگر از مؤلفه هاى سعادت است. ايمان بدون صبر ناپايدار است و صبر پيشه كردن در ايام كوتاه زندگى، راحتى و آسودگى ابدى را در پى مى آورد. مؤلفه ديگر، صدق است كه در اصل، گفتار مطابق با واقع است، ولى در معناى عام، افعالى را نيز مى توان با آن وصف كرد؛ زيرا اگر عملى اخلاقى هم باشد، نوع صادقانه آن فضيلتى ديگر به شمار مى آيد. ارسطو فعاليت عقلانىِ انديشيدن را تنها مؤلفه سعادت مى دانست؛ زيرا از نظر او تنها انسان است كه مى تواند بينديشد. اين گرايش عقل گرايانه، در الهيات مسيحى و اسلامى نيز ظهور يافته است. امام على(ع)از زبان پيامبر شنيده است كه در مسابقه رستگارى و تقرب به خداوند، هيچ چيز بهتر از انديشيدن و نظر كردن، آدمى را به مقصد نمى رساند. اين است كه در ديده امام، دانايى برترين سعادت، فقدان عقل تيره بختى، و جهل بدترين مصيبت ها است.

 در نظر امام، مهم ترين فضيلت دينى و مؤلفه سعادت، ايمان است. رستگارى انسان در گرو ايمان است و فقدان ايمان در سطح اجتماعى نيز نشانه تفاوت مردمان خواهد بود. پس ديندارى، سعادت است، و عصيان خداوند، سرچشمه هر تيره بختى. در تصوير امام از سعادت، افزون بر عقل، تمام احساسات و عواطف و قواى آدمى معطوف به خداوند است. اما اگر ميان خيرات بيرونى و ديگر مؤلفه هاى سعادت تزاحم افتد، آن چه بايد كنار نهاده شود همان خيرات بيرونى است. ديگر اين كه خيرات بيرونى چندان در اختيار خود انسان نيست. نكته آخر اين كه توفيق خداوندى (امدادهاى الهى)، ريشه هر رستگارى و سعادتى است.