زهد و قناعت

 واژه زهد به معناى بى رغبتى به امرى و دورى کردن از چیزى مى آید. ناچیز شمردن دنیا و عدم وابستگى به آن زهد است. از تعریف زهد در علم اخلاق، بى رغبتى و عدم تمایل به دنیا و لوازم آن بر مى آید، و این در صورتى است که امکان بهره ورى از دنیا وجود داشته باشد.

 همچنین انگیزه شخص در ترک دنیا، میل به آخرت و محبت خداوند است. دیگر این که عدم تمایل قلبى باید به ترک ظاهرى منجر شود. در سخنان على(ع)زاهد کسى است که به آن چه حاصل مى کند دل نمى بندد و بر آن چه از دست مى دهد تأسف نمى خورد. این، مفهوم قرآنىِ زهد است. کوتاهى آرزو، شکر نعمت و پارسایى نیز از جلوه هاى زهد به شمار مى آیند. همچنین زهد اکتفاکردن به اندازه نیاز و تمایل به مواهب الهى است.

 واژه قناعت نیز به معناى اکتفا به مقدار اندک و خشنودى از داشته ها است. قناعت در اخلاق، در مقابل صفت حرص مى آید. زهد امرى سلبى است و قناعت امرى وجودى. این دو صفت مى توانند در فردى گردآیند؛ چرا که قناعت زیرمجموعه زهد به شمار مى آید. زهد درجات و مراتبى دارد. همچنین مى توان آن را به دو گونه مثبت و منفى تقسیم کرد. جهان شناسى و یقین به مبدأ هستى، بینش صحیح در باب معاد و آخرت، دنیاشناسى و خودشناسى مى توانند عوامل پدیدارى زهد باشند. عقل و دانایى و فراوانى یاد مرگ نیز از عوامل اکتساب صفت قناعت به شمار مى آیند.

 زهد آثار فرخنده بسیار دارد. رویش علم و حکمت درونى، ژرف اندیشى درباره دنیا و آخرت، فراهم آورى زمینه هاى عمل به دین، آزادى روح و غناى نفس، ایثار، همدردى با نیازمندان، شکیبایى در برابر دشوارى ها، و بى نیازى از مردمان، برخى از آثار روحى و اخلاقى زهد هستند. آثار اجتماعى زهد نیز در ترویج هنجارهاى دینى، جلب محبت مردم، امنیت و آرامش جامعه و تقویت روحیه آزادگى طلبى و استقلال خواهى در جامعه تجلى مى کند. زهد آثار اقتصادى مطلوبى نیز دارد. اما صفت قناعت مایه پدید آمدن عزت نفس، استغنا و غنا، برخوردارى از حیات طیبه، توان گرى بر انفاق، تحمل و صبر، کسب پاک، اصلاح نفس و آرامش روانى و اجتماعى مى شود. زهد و قناعت بر پس انداز و تولید و توزیع اثر مى نهند و رشد و توسعه اقتصادى به بار مى آورند.