به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محسن ردادی عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، به مناسبت فرارسیدن سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، شهادت آیتالله بهشتی و یاران ایشان، یادداشتی منتشر کرد. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
معرفی و نقد کتاب خدا از من دفاع خواهد کرد
معرفی
کتاب «خدا از من دفاع خواهد کرد» نوشته «سیدمحمد هاشمپور یزدانپرست» با قلمی شیوه به حوادث سالهای ابتدای انقلاب اسلامی میپردازد. محور کتاب، خاطرات از شهید بهشتی است. نویسنده خود از جوانانی بود که در آن سالها جزو یاران و اصحاب شهید بهشتی به شمار میرفت و در روزنامۀ جمهوری اسلامی(متعلق به حزب جمهوری اسلامی) به عنوان خبرنگار مشغول به کار بود.
خاطراتی که نویسنده بیان میکند اغلب مشاهدات مستقیم ایشان است و بنابراین به عنوان یک منبع دست اول در مورد حوادث و رخدادهای سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی قابل استناد است.
هرچند کتاب حدود ۵۰۰ صفحه حجم دارد، اما قلم روان آن و شیوۀ نقل خاطرات کوتاه، باعث میشود اصلاً مطالعۀ آن ملالآور نباشد.
منافقین
بخش مهمی از کتاب به معرفی گروهک تروریستی و خبیث منافقین میپردازد که شهید بهشتی را ابتدا ترور شخصیتی و بعد ترور فیزیکی کردند. نویسنده بیان میکند که چطور اعضای این سازمان تروریستی در بخشهای مختلف نظام جمهوری اسلامی نفوذ کرد. حتی در جریان تسخیر لانۀ جاسوسی، منافقین افراد نفوذی خود را بین دانشجویان خط امام فرستادند و تلاش میکردند که از این جریان نفع خود و علیه شهید بهشتی استفاده کنند.
منافقین دشمن شمارۀ یک خود را شهید مظلوم بهشتی میدانستند و از هر روشی برای مبارزۀ ناجوانمردانه علیه ایشان استفاده میکردند. پس از موفقیت در ترور شخصیت شهید بهشتی، در نهایت منافقین در ۷ تیر ۱۳۶۰ شهید بهشتی را به شهادت رساندند.
مظلومیت شهید بهشتی
بخش دیگری از کتاب به نقل مظلومیت شهید بهشتی و چگونگی بدبین کردن مردم به ایشان بر میگردد. تبلیغات منافقین علیه شهید بهشتی به قدری پرقدرت و وسیع بود که بسیاری از مردم و حتی انقلابیون نسبت به ایشان بدبین شده بودند. نقل چند نمونه از محتوای کتاب میتواند ابعاد این تبلیغات مسموم را آشکار کند:
۱. در صبح شهادت آیتالله بهشتی، در برخی ادارههای دولتی برخی کارمندان اقدام به پخش شیرینی کردند! (۴۷۵)
۲. تبلیغات منافقین حتی ذهن آن حزبالهیهایی که درک عمیق نداشتند را مسموم کرده بود. یکی از رزمندگان که در جبهه مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود قبل از شهادت به جای گفتن شهادتین، «مرگ بر بهشتی» گفت و از دنیا رفت!(۱۴۱)
۳. شهید محمد منتظری که از انقلابیون مبارز بود خالصانه و دلسوزانه به آیتالله بهشتی میتاخت و به ایشان لقب راسپوتین حکومت انقلابی ایران داده بود!(۱۴۰) البته پس از مدتی، شهید محمد منتظری متوجه اشتباه خود شد و نظرش را اصلاح کرد(۴۶۰) و در نهایت نیز در کنار آیتالله بهشتی در روز هفتم تیر به شهادت رسید.
۴. اغلب دانشجویان پیرو خط امام که لانۀ جاسوسی را تصرف کردند، نسبت به شهید بهشتی بدبین بودند. نویسندۀ کتاب که در آن زمان به عنوان خبرنگار روزنامۀ جمهوری اسلامی در لانۀ جاسوسی حاضر شده بود شاهد توهینها و بدگوییهای آنها به شهید بهشتی بود. این دانشجویان که در دورۀ دوم خرداد بدنۀ جناح چپ را تشکیل دادند به تمسخر و با لحن آغاسی خوانندۀ زمان شاه، در راهروهای سفارت تسخیرشدۀ آمریکا این شعر را میخواندند: بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی!(۱۶۳) متأسفانه این دانشجویان، در اطلاعرسانی در مورد اسناد هم کوتاهی میکردند. آقای ابراهیم اصغرزاده یکی از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام در گفتگو با رسانهها از اسنادی در رابطه با ملاقات شهید بهشتی با مقامات آمریکایی سخن میگوید.(۱۷۲) این نوع اطلاعرسانی ناقص، به گفتۀ نویسنده بزرگترین جفا در حق شهید بهشتی بود(همان) و توسط دانشجویان تسخیرکنندۀ لانۀ جاسوسی علیه شهید بهشتی روا داشته شد. شهید بهشتی به نقل ناقص اسناد توسط دانشجویان اعتراض داشتند و معتقد بودند که باید اسناد به صورت کامل منتشر شود تا مردم در جریان واقعیتها قرار بگیرند.(۱۷۰) شهید بهشتی توضیح میدهد که ملاقات ایشان با دیپلماتهای آمریکایی، توسط وزارت خارجه جمهوری اسلامی ترتیب داده شده بود و شهید بهشتی در این ملاقات محکم و انقلابی از موضع مردم ایران دفاع کرده و خواهان بازگرداندن شاه به ایران شده بود.(۱۷۳)
۵. در این شرایط که حتی رزمندگان و انقلابیون تحت تأثیر القائات منافقین علیه شهید بهشتی قرار داشتند طبیعی است که امثال محسن کدیور و نیز نهضت آزادی شهید بهشتی را آماج حملات خود قرار دهند و به عنوان مثال ایشان را متهم کنند که امام خمینی(ره) را کانالیزه کرده و اجازه نمیدهد که حرفهای مختلف به گوش ایشان برسد.(۱۴۳تا۱۴۴)
شهید بهشتی با تهمتهایی مواجه بود: از جمله دارای تفکر لیبرال، زندگی اشرافی، پولدارترین فرد ایران بودن!، مرتجع،دیکتاتور و… . حتی لحن و تن صدای ایشان که پر از صلابت بود از سوی مخالفان محل اشکال بود و آنها معتقد بودند که فقط یک دیکتاتور میتواند صدایی اینچنین بم و قوی داشته باشد! (۱۳۸)
نقد
به نظر میرسد که نویسندۀ کتاب در برجسته کردن مظلومیت شهید بهشتی سنگ تمام گذاشته است. چهرهای که از شهید بهشتی در این کتاب ملاحظه میکنیم، فردی مظلوم است که در برابر تمام این ظلمها سکوت کرده است. این نگاه نمیتواند تمام شخصیت شهید مظلوم بهشتی را آشکار کند. در کتاب آمده که در مقابل سیل شایعات و حملههای مخالفان، شهید بهشتی میگفت: من بیمی به دل ندارم چون خداوند وعده داده که از از انسانهای باایمان دفاع خواهد نمود.(۱۳۸)
حتماً خداوند از انسانهای باایمان دفاع خواهد کرد و تکیه بر یاری خدا، بزرگترین حربۀ دفاعی مؤمنین است. با این حال شهید بهشتی فردی دست و پا بسته نبود. در همین کتاب موارد زیادی بیان شده که نشان میدهد ایشان با توکل بر خدا، اقدامات متعددی انجام میدادند که به مخالفان و ضدانقلابها ضربه وارد میکرد. اصولاً همین دفاع و تهاجم ایشان باعث خشم و نارضایتی ضدانقلاب شده بود.
مهمترین اقدام ایشان برای منازعه با منافقین و بنیصدر و لیبرالهای نهضت آزادی، متشکل کردن حزبالهیها و انقلابیون بود. ایشان از طریق حزب جمهوری اسلامی توانست مردم انقلابی را به شکل یک گروه واحد و پرقدرت نظم دهد.(۱۴۲) از طرف دیگر شهید بهشتی روزنامۀ جمهوری اسلامی را تأسیس کرد که برای اولین بار یک روزنامۀ انقلابی، از اندیشۀ انقلاب اسلامی دفاع میکرد.(۱۰۸) در آن زمان کیهان در اختیار لیبرالها و ابراهیم یزدی بود و سایر روزنامهها هم خود را مکلف به دفاع از انقلاب اسلامی نمیدانستند.
شهید بهشتی از هر فرصتی برای مناظره و گفتگو استفاده میکرد تا از جریان انقلابی دفاع کند. مثلاً نویسنده خاطرهای نقل میکند که آیتالله بهشتی در دانشگاه صنعتی شریف با یکی از دانشجویان عضو سازمان منافقین مناظره کرد و این مناظره در شرایطی آغاز شد که دانشجویان طرفدار منافقین با شعار مرگ بر بهشتی در بدو ورود از ایشان استقبال کردند. اما آیتالله بهشتی بدون اعتنا به این شعارها، منطقی و محکم با آن دانشجو مناظره کردند و استدلالهای ایشان باعث شد که کاملاً جو جلسه تغییر کند. بهطوری که در پایان جلسه ایشان با شعار «درود بر بهشتی قهرمان، امید خلق ایران» از سوی دانشجویان بدرقه شد!(۱۶۶) این موارد نشان میدهد که شهید بهشتی جزو افرادی نبود که در مقابل مخالفان، تسلیم شود و مظلومیت ایشان انفعالی نبود. بلکه با تمام توان میجنگید و از مبارزه خسته نمیشد. در کتاب ارزشمند «خدا از من دفاع خواهد کرد» بیشتر بر مظلومیت شهید بهشتی تأکید شده و جنبههای حماسی زندگی شهید بهشتی مغفول مانده است.