زيرساخت ها و پيش انگاره های دموكراسی قدسی

زيرساخت ها و پيش انگاره های دموكراسی قدسی
نوشتاری از آیت الله علی اکبر رشاد عضو هیات علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

دموكراسی قدسی بر اصول معرفت شناختي، جهان شناختي، انسان شناختي، دين شناختي و… زير استوار است:

  1. عقل، به مثابه ي «وحي دروني» و وحي به مثابه ي «عقل بروني»،
    هر دو حجت اند و تواما مجراي كشف «مقاصد الهي» و «مصالح بشري» به شمار مي روند؛ تخلف از حكم عقل مانند تخطي از حكم وحي، سرباززدن از فرمان الاهي است.

۲. هستمندان از جمله انسان ها فعل خداونداند، از اين رو:
– از سويي، خداوند به مصالح و مفاسد آفريده ها و سازوكار جلب و دفع آن ها، آگاه تر از هر موجود ديگر است؛ بشر نيز، هم از لحاظ علمي و هم از حيث عملي، نيازمند راهنمايي الهي است، زيرا عقل آدمي به تنهايي نيازهاي او را كفايت نمي كند، و نفس بشري (نفس اماره ) اجازت نمي دهد كه انسان همه ي شؤون خويش را آن چنان كه بايسته و شايسته‌ي اوست تدبير كند، از اين جهت از باب لطف از حق متعال (نه بر او) واجب است كه دستور حيات جمعي و فردي آدميان را به نحو احسن تعيين و تبيين كند.
– و از سوي ديگر، چون خداوند خالق موجودات است پس مالك آنهاست، و چون او مالك است پس همونيز ملك است و اصالتاً تصرف در شؤون تشريعي بشر مانند شؤون تكويني وي حق خداوند است، احدي بر احدي – جز خدا – ولايت ندارد؛ و حق تصرف در شؤون انسان، تنها و تنها در چارچوب منظور و مرضي حضرت حق، قابل واگذاري به غير او است.

  1. آفرينش، هدفدار و همه‌ي پديده ها – از جمله انسان – پيوسته در سير و صيرورت از نقص به كمال مطلوب خويش است. دنيا و عقبي نيز به مثابه ي منازل متعاقب اين سير و صيرورت است و چونان حلقات يك سلسله، به هم پيوسته اند و در نتيجه در تعارض با همديگر نيستند.

 

  1. انسان بيت الغزل آفرينش است، هم خليفه ي خدا است هم عبد خدا، و ماهيت او متشكل از دو ساحت «فطرت» و «طبيعت» است، از اين رو هم داراي كرامت ذاتي است و هم در فرايند حل كشش هاي دوگانه‌ي برخواسته از همين دو جنبه‌ي ماهيت خود، مي تواند به كسب كرامات و كمالات مضاعف نائل شود، و چون او «عاقل» است «مختار» است، و چون مختار است «مكلف» و مسؤول است؛ به اقتضاي شأن خليفه اللهي‌اش مختار و تصميم گير است، به اقتضاي شأن عبداللهي اش در قبال خدا مكلف است.

 

  1. هرچند جامعه از پيوستن آحاد انساني پديد مي آيد اما طبيعتاً محكوم به قواعد و قوانين خاصي فراتر از قوانين معطوف به آحاد است، لهذا فرد در پيوند با اجتماع (علاوه بر حقوق و تكاليف فردي ) حقوق و تكاليف اجتماعي خاصي نيز پيدا مي كند. در تعارض ميان مصلحت و منفعت فرد و جامعه، با لحاظ تقدم «اهم» بر «مهم»، گاه حق جمعي بر حق فردي، گاه حق فردي بر حق جمعي مقدم است، درهرحال، مناسبات آحاد اجتماع در چارچوب «حق» و «تكليف» دوسويه بين خود و ديگران، قابل تبيين است.

 

  1. دين، گزارش اراده‌ي محقق خدا در تكوين و مشيت متوقع او در تشريع است و به تعبير ديگر، دين، نگاه و نظر پروردگار به معرفت و معيشت است، از اين رو دين (البته در حد ظرفيت مخاطب خود، كه بشر است) از كمال و شمول برخوردار است، و نمي تواند به عرصه‌اي از حيات آدمي پرداخته و عرصه‌ي ديگر را فرو گذارد؛ زيرا اين با «حكمت» و «معدلت» و «رحمت» الهي سازگار نيست؛ صدور گزاره ها و آموزه هاي نارسا و ناساز، ناقص و ناهماهنگ از سوي خدا نيز خلاف حكمت بالغه‌ي او است، پس دين بايد جامع، كامل و بخش هاي آن سازمند و منسجم باشد و چنين است.