به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با موضوع “رمز زیستِ جامعه شناسان گیاهی متقدم” از سلسله جلسات «بیانیه گام دوم و پیوند حوزههای طبیعی و انسانی» توسط گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی با همکاری دفتر اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با حضور و ارائه دکتر محمود مهام استادیار پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی و نقد آقای دکتر یونس عصری دانشیار جامعه شناسی گیاهی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع و خانم دکتر پانتهآ گیاهچی دکترای زمینشناسی و رییس ارتباطات و اطلاعات سازمان زمینشناسی گیلان روز یکشنبه مورخ ۸ اسفندماه جاری برگزار شد.
در ادامه بخشی از سخنان ارائه دهنده مطلب آقای دکتر محمود مهام از منظرتان عبور خواهد کرد:
زیست عشایری مصداق زیست متحرک است. پرسش این است که چگونه میتوان این مدنیت روان را خواند؟ سواد خواندن این موقعیت پویا و پیچیده چگونه بدست میآید؟ بهطور معمول برای خواندن این شیوه زیستن از علوم اجتماعی و انسانی کمک گرفته میشود با این استدلال که مسالهای انسانی است و بنابراین، علوم اجتماعی به تحلیل جامعه عشایری میپردازد. این شیوه شناسایی مساله، محل تردید جدی است زیرا خیلی زود آشکار میشود که پیوندهای ژرفی میان حوزههای طبیعی و انسانی در این شیوه زیستی وجود دارد که علاوه بر علوم اجتماعی نیازمند کمک گرفتن از علوم دیگری چون علوم گیاهی و علوم زمین، علوم دامی و … هستیم. با این وجود، در سیاستگذاری دانشی–نهادی با تقسیمات تک–حوزه رشتهای و جدایی نهادی روبرو هستیم که اساساً برای حریمگذاری و سلب و قطع ارتباط طراحی شدهاند و هویتشان در عدم ارتباط با دیگر رشتهها تا بالاترین حد ممکن است. مطالعات و پژوهشهای علوم زیستی نیز که ناظر بر واکاوی حوزههای طبیعی تعریف و طبقهبندی شدهاند، ارتباط پیوسته و تعریف شدهای با علوم اجتماعی ندارند، غافل از اینکه جامعه عشایری مصداقی از زیست جمعی است و بیانگر یکی از ویژگیهای اکوسیستم انسانی در این سرزمین بوده و خواندن و آیندهنگری آن نیازمند جعبه ابزار مرکبی از رشتههای مختلف از جمله علوم اجتماعی–گیاهشناسی–زمینشناسی است.
عکاس: اسحاق آقایی
پرسشگری در این زمینه وقتی دستیافتنی خواهد بود که دامنه مطالعات زیستی شامل حوزه انسانی هم بشود و بلکه فراتر و دقیقتر، مجتمعهای زیستی و روند تغییرات آنها را مورد توجه قرار دهد. بهم پیوستگی تنوع زیستی در ابعاد طبیعی و انسانی نیازمند کسب توانایی و ایجاد سازماندهی دانشی به صورتی است که کنش متقابل پیوسته میان حوزههای طبیعی و انسانی را از منظر دانشی میسر سازد. تمرکز بر سواد زیستی-اجتماعی کمک خواهد کرد زیست عشایری در ژرفایی که دارد، بازخوانی گردد. تنها در اینصورت، آیندهنگری در مورد مدنیت روان و لذا آمایش سرزمین متناسب با استعدادهای سرزمینی و تنوع زیستیِ طبیعی و انسانی امکانپذیر خواهد بود. این همه یعنی بجای تحلیل رشتهها میبایستی بر مسائل اجتماعی و طبیعی تمرکز شود. در آنصورت، رشتهها و مطالعات بینارشتهای و فرارشتهای ابزاری برای حفاظت از میراث طبیعی و انسانی از یکسو و آیندهنگری واقعبینانه در مورد تغییرات و تنوع زیستی از منظر اکوسیستمی از سوی دیگر خواهد بود. گام دوم انقلاب بر اساس مسالهشناسی بیانیه گام دوم انقلاب، نیازمند طراحیهایی با هدفگذاری ترمیم روابط حوزههای طبیعی و انسانی در سیاستگذاریهای دانشی-نهادی میباشد.