هیچ انقلابی بدون نظام سازی نمی تواند دستاوردهای خود را حفظ کند

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین محسن مهاجرنیا عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه در نشست «فرایند تحقق انقلاب اسلامی» گفت: یکی از چارچوب‌هایی که با آن فرایند انقلاب اسلامی را می توان مطرح کرد، چارچوب فلسفی و منطقی « علل اربعه» است. از طریق تبیین «علت فاعلی» نقش مردم و رهبری در شکل گیری انقلاب اسلامی قابل تحلیل و فهم می شود و اهداف الهی و انسانی انقلاب در قالب تبیین «علت غائی» روشن می شود. در نشست های دوره گذشته سه موضوع « مبادی»، « مبانی» و «اصول» انقلاب اسلامی به مثابه «علت مادی» انقلاب اسلامی تبیین شد. در این نشست قرار است در باب سازه ها، ساختارها، سامانه ها و صورتبندی هایی که بعد از پیروزی انقلاب در ایران با عنوان « نظامات زندگی اسلامی» به مثابه «علت صوری» شکل گرفته است، گفتگو کنیم. در واقع « نظام سازی» در فرآیند تحقق انقلاب اسلامی، در قالب همین علت صوری قابل ارائه و تبیین می باشد.

وی درباب مفهوم نظام سازی گفت: در ادبیات سیاسی «نظام» و « نظام سازی» در چهار معنا به کار رفته است. گاهی آن را به معنای «حکومت» یا «دولت» استفاده می کنند. ایجاد نظام یا اسقاط نظام به معنای ایجاد یا اسقاط دولت و حکومت به کار رفته است. گاهی نظام به مجموعه عناصر به هم پیوسته و هم هدف اطلاق می شود که در هر زمینه ای معنای خاص خود را دارد . برخی نظام را به معنای عامل پیوند دهنده میان عناصر معطوف به هدف، گرفته اند. نظام در این رهیافت معنایی همانند رشته مروارید و نخ تسبیح می ماند که مهره ها را به نظم درمی آورد . معنای چهارم که مدّنظر ماست، اعم از معنای قبلی است. نظام و « نظام سازی» به معنای الگوسازی و نهادسازی برای ارائه « فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی» است. ما معتقدیم انقلاب اسلامی بلافاصله بعد از پیروزی توانست کلیات «فلسفه سیاسی» خود را در قالب الگوی «قانون اساسی» با تصویب و رفراندوم مردمی به ثبت برساند.

حجت الاسلام و المسلمین محسن مهاجرنیا در تبیین اهمیت نظام سازی بعد از پیروزی انقلاب گفت: در فرآیند پنجگانه «انقلاب»، «نظام سازی»، « دولت سازی»، «جامعه سازی» و« تمدن سازی» مرحله نظام سازی از همه مراحل مهم تر است چون هیچ انقلابی بدون « نظام سازی» نمی تواند دستادوردهای خود را تثبیت و حفظ کند. در این مرحله بود که همه بنیادها و آرمان ها و اصول و ساختارها به مثابه «فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی» نظام سازی و نهادسازی و الگو سازی شدند . در این نظام سازی ملت ایران موفق شد همه خرده نظام های تربیتی، معرفتی، اخلاقی و نظامات اجتماعی شامل نظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قضایی و دفاعی و نظام خانواده را نهادینه کند.

مهاجرنیا در ادامه به پیش فرض ها و مبانی نظام سازی اسلامی پرداخت و گفت: پیش فرض قطعی و کلان نظریه انقلاب اسلامی آن است که بدون نظم و نظام و بدون داشتن یک فلسفه سیاسی الهام بخش زندگی، نمی توان در دنیای جدید زندگی کرد. انقلاب اسلامی توانست بر اساس این پیش فرض ها، بنیادهای اعتقادی و مشروعیت بخش خود را پایه نظام سازی قرار دهد. در یک نظام دینی برای سامان دادن به نظم طبیعی و عقلی و قراردادی، نیاز مند « نظم وحیانی» هستیم . رهبران انقلاب اسلامی و تئوریسین های آن توانستند با تمسک به محورها واصول بنیادین هم چون «جامعیت دین» ، « کمال اسلام»، «فطری بودن اسلام»و«عقلی بودن آن»، مشروعیت نظام جدید را مطابق با اراده ملی و خواست همگانی توجیه و تفسیر و تصویب کنند.

وی به ارزیابی نتایج و آثار نظام سازی بعد از انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: «نظام سازی» دست کم سه نتیجه اساسی دارد: نتیجه اول آن تثبیت و تحکیم است. در مرحله آغازین انقلاب برای سرنگونی نظام شاهنشاهی و مطالبه نظام اسلامی مردم خواسته های فراوانی داشتند. بر اساس یک فلسفه سیاسی دینی شعارهایی همانند؛ عدالت، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، را مطرح کردند. خواسته های مردم در مرحله نظام سازی تثبیت شد و به منزله نقشه راه و الگوی زندگی مؤمنانه در دنیای جدید مطرح گردید.

دومین اثر نظام سازی نتیجه معرفتی آن است. شناخت عناصر کلیدی نظام سیاسی، معرفت نسبت به نقش تعیین کننده اسلام و پیوستگی و هدفمندی در سامانه نظم اجتماعی برای معنا بخشی به زندگی از جمله نتایج معرفتی است.

سومین دستاورد « نظام سازی» اسلامی در دنیای مدرن این خواهد بود که در دنیای الگوها و فلسفه ها، انقلاب اسلامی بتواند برجستگی ها و امتیازات « فلسفه سیاسی » خود را در رقابت با «فلسفه سیاسی لیبرالیسم» و « فلسفه سیاسی سوسیالیسم» به رخ بکشد و مسیر صدور انقلاب و پذیرش ارادی آن را در ملت ها ایجاد بکند.

وی در پایان به پیشینه نظام سازی در دو دوره « سنت» و « مدرنیته » در ایران پرداخت و گفت:  دوره سنت در ایران عجین با نظام پادشاهی و ارباب و رعیتی و رابطه امر و اطاعت است. در این دوره چیزی به عنوان «حقوق ملت»، « حق تعیین سرنوشت» و حتی « تکلیف تعیین سرنوشت» مطرح نیست. مردم هیچ نقشی در قدرت و نظم اجتماعی ندارند. هرگونه نقد و نقاش و اعتراض به قدرت حاکم به مثابه خروج از نظام و تعرض به« ظلّ الله» تلقی می شود. چیزی به عنوان مصالح عمومی مطرح نیست همه امور بر مدار مصلحت شاهان می چرخد. فقدان تحرکت اجتماعی و سیاسی و عدم پویایی در سطح جامعه حکمفرما است. نسخه دینی ای که مردم را واردار به تغییر نظام  کند هم به صورت ملموس وجود ندارد و شرایط آن هم مهیا نیست. در چنین دورانی « نظام سازی» اصلاً معنا ندارد.

عنصر فهم « نظام پردازی» بعد از عبور از دوره سنت و ورود  ایران به دوران جدید شکل گرفت. اولین بار در مواجهه سنت با دنیای مدرن، جرقه های نظام پردازی در ایران مطرح شد. واقعیت تاریخی نشان می دهد که پیش قراولان عصر مواجهه، عالمان دینی بوده اند. در دوره مشروطه علما در مخالفت با نظام سنتی پادشاهی قیام کردند اما به دلیل ناسازگاری های خوانش آنها از دین با مقتضیات جدید و عنصر زمان و مکان نتوانستند در مرحله « نظام سازی» موفق شوند. اما در فرآیند انقلاب اسلامی با قرائت امام خمینی(ره) از اسلام و تقسیم اصول و قوانین و احکام دین به « ثوابت » و « متغیّرات » مسیر همواری برای مانور در سطح متغیّرات ایجاد شد و در این سطح سنگر بندی با سازه های اقتضایی و ساختارسازی بر اساس نیازها و اقتضائات جدید پدید آمد.

ره آورد انقلاب اسلامی « آشتی دین با نظام سیاسی »، پذیرش « حق تعیین سرنوشت» برای مردم، « پذیرش  حقوق شهروندی»، «پذیرش نظم مردم سالارانه» ، «پذیرش پیوستگی حق و تکلیف» و بلند کردن علم« فلسفه سیاسی اسلام سیاسی»  بود که در مرحله « نظام سازی» همه آنها را در قالب بی نظیرترین متن سرنوشت ساز سیاسی یعنی « قانون اساسی جمهوری اسلامی» تدوین شد.