یادداشتی از حجتالاسلام و المسلمین سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه
افغانستان و بایستگی گفتگو
- این روزها طالبان در افغانستان میتازد، هم در عرصه نبرد و هم در عرصه تعرض به مردم بیگناه. برخی میگویند آنها تغییر رویکرد دادهاند و برخی نیز بر آن هستند که این گروه عوض نشده و نخواهد شد. به یاد آوریم که طالبان، گروهی با گرایشهایی اخوانی است که به ظاهر تمایلات وهابی ندارد، اما سوگمندانه در افقهای فکری بسیاری به پنداره و اندیشه وهابی نزدیک شده است. ضمن آن که در افغانستان این گروه با سویههای قومی-قبیلهای نیز همراه است، ترکیبی که میتواند خشن و خطرساز باشد.
- طالبان متعلق به جریان اخوانی است، اما دغدغههای اخوانی که در جای خود مطلوب بوده است، حضوری کمرنگ و ضعیف در این گروه دارد، طالبان، خاستگاهی سلفی، ضد مدرنیته و قومیتی دارد و هر کدام از این سه نگره، کافی است تا ملتی را به عقب براند، آنان حتی اگر مدتی امنیتی ظاهری و گورستانی را بر افغانستان حاکم سازند، اما در نهایت، آن روحیه خشن، نظامیگرایانه و بدوی جلوه خواهد کرد و پیامدهای سنگینی را برای افغانستان به بار خواهد آورد، همچنان که این روزها از برخی رفتارهای بیرحمانه، مردم و نظامیان تسلیمشده، خبرها و تصاویری منتشر میشود.
- برخلاف تصور برخی، امارت طالبان در نهایت به ضرر مردم افغانستان، اعم از شیعیان، اهل سنت و اقوام مختلف،تمام خواهد شد، هم از حیث حاکمیت روحیه قبیله ای؛ هم با رویکرد و تعامل مذهبی و هم از این جهت که این گروه، امری به نام حقوق شهروندی و حق مشارکت و دخالت در امور کشور را برنمیتابد و مردم را رعیتی تابع و پیرو مطلق میخواهد. هر چند که گفته میشود، این طالبان، طالبان چند سال قبل نیست و احتمالا تغییراتی هم کرده است و واقع بینانهتر هم به مسائل می نگرد که شاید تا حدی درست باشد، اما این امر به معنای آن نیست که این گروه به تعاملات و روابط دموکراتیک و مسالمت آمیز با دیگر اقوام و مذاهب در افغانستان و دیگر کشورها پایبند شده است و یا یک شبه، آن پوستین ظاهراندیشانه و خشن را از تن به در کرده، تغییر ماهیت داده و دموکرات شده است. بنده خود با برخی از علما و افرادی که طالبانی بودهاند، برخورد کردهام، برخی از آنان حتی حاضر به گشودن باب گفتگو نبودند و آنان که به اکراه و بیرغبت، گفتگو هم میکردند، چندان از موضع بالادست و خودحقپندار بحث میکردند که عملا بحث به بنبست میرسید.
- درست است که مردم افغانستان از فقر، فساد حاکمان، وابستگی به بیگانگان و ناامنیتی به ستوه آمدهاند، اما این امر به معنی اصلاحناپذیری دولت جمهوری و انتخابی نیست، شاید همچنان روزنههایی را بتوان یافت برای آن که این وضعیت اصلاح شود، به هر حال در همین نظام جمهوری، مردم دارای حق رای و تعیین سرنوشت و تاحدی آزادی هستند. در دولت فعلی افغانستان، خبری از سخت گیریهای امارت اسلامی طالبانی نیست، شیعیان هر گونه تبلیغ که بخواهند میتوانند انجام دهند، چندین شبکه ماهواره ای، دانشگاههای متعدد، مدرسه و مسجد برای خود دارند و تقریبا مانعی در روابط خود با دیگران ندارند. آن سان که این زمینه و موقعیت برای دیگران اقوام و مذاهب نیز فراهم است.
- این نکته را هم باید در نظر داشت که افغانستان پس از سالها جنگ داخلی و ناامنی در حال تجربه گامهای آغازین مردمسالاری است و نمیتوان انتظار داشت که همه مشکلات، در دورهای کوتاه حل شود. نباید شرایط ناگوار و فساد حاکم، مردم ستمدیده افغانستان را قانع سازد که به دام به ظاهر امنیتآور طالبان گرفتار آیندو از چاله جمهوریت نیمهجان به درآیند و به چاه امارت طالبانی درافتند.
- بیان این امور به معنی نادیده گرفتن گروه طالبان نیست که واقعیتی انکارناپذیر و آشکار در افغانستان است و طرفدارانی بسیار نیز با همراه خود کرده است. مهم آن است که امور را باید با منطق گفتگو پیش برد، در روزهای اخیرسخنگوی طالبان بیان کرده که حاضر به مذاکره با دولت افغانستان است، همچنان که دولت افغانستان نیز در پی از سرگیری مذاکرات صلح است. ظاهرا دولت ایران نیز همه تلاش خود را به کار برده و میبرد تا جنگ و درگیری پایان پذیرد و تفاهمی جامع میان طرفین برپاشود. تنها راه برای رسیدن صلح پایدار و رسیدن مردم افغانستان به حقوقشان، گفتگوهای سازنده و احترام به خواست و رضایت همه آنان از همه اقوام و مذاهب است و تا این حقوق به همگان ادا نشود، نمیتوان منتظر پایان تندروی و خشونتطلبی بود. با جنگ و انحصارطلبی و گلوله هیچ گاه امور به سامان نمیرسد. با دقت و فراست بیشتری باید به این مهم نگریست و ضمن رصد مسائل میدانی، راهبردی دقیق و سنجیده در تعامل با طالبان، در پیش گرفت. طبعا اتخاذ این راهبرد به مطالعات نظری و میدانی نیاز دارد.