افغانستان و بایستگی گفتگو

یادداشتی از حجت‌الاسلام و المسلمین سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه

افغانستان و بایستگی گفتگو

 

  1. این روزها طالبان در افغانستان می­‌تازد، هم در عرصه نبرد و هم در عرصه تعرض به مردم بی­گناه. برخی می­‌گویند آنها تغییر رویکرد داده‌­اند و برخی نیز بر آن­ هستند که این گروه عوض نشده و نخواهد شد. به یاد آوریم که طالبان، گروهی با گرایش‌­هایی اخوانی است که به ظاهر تمایلات وهابی ندارد، اما سوگمندانه در افق­های فکری بسیاری به پنداره و اندیشه وهابی نزدیک شده است. ضمن آن که در افغانستان این گروه با سویه‌­های قومی-قبیله‌­ای نیز همراه است، ترکیبی که می­تواند خشن و خطرساز باشد.
  2. طالبان متعلق به جریان اخوانی است، اما دغدغه­‌های اخوانی که در جای خود مطلوب بوده است، حضوری کمرنگ و ضعیف در این گروه دارد، طالبان، خاستگاهی سلفی، ضد مدرنیته و قومیتی دارد و هر کدام از این سه نگره، کافی است تا ملتی را به عقب براند، آنان حتی اگر مدتی امنیتی ظاهری و گورستانی را بر افغانستان حاکم سازند، اما در نهایت، آن روحیه خشن، نظامی­گرایانه و بدوی جلوه خواهد کرد و پیامدهای سنگینی را برای افغانستان به بار خواهد آورد، همچنان که این روزها از برخی رفتارهای بی­رحمانه، مردم و نظامیان تسلیم­شده، خبرها و تصاویری منتشر می­شود.
  3. برخلاف تصور برخی، امارت طالبان در نهایت به ضرر مردم افغانستان، اعم از شیعیان، اهل سنت و اقوام مختلف،‌تمام خواهد شد، هم از حیث حاکمیت روحیه قبیله ای؛ هم با رویکرد و تعامل مذهبی و هم از این جهت که این گروه، امری به نام حقوق شهروندی و حق مشارکت و دخالت در امور کشور را برنمی‌­تابد و مردم را رعیتی تابع و پیرو مطلق می­‌خواهد. هر چند که گفته می­‌شود، این طالبان، طالبان چند سال قبل نیست و احتمالا تغییراتی هم کرده است و واقع بینانه‌­تر هم به مسائل می نگرد که شاید تا حدی درست باشد، اما این امر به معنای آن نیست که این گروه به تعاملات و روابط دموکراتیک و مسالمت آمیز با دیگر اقوام و مذاهب در افغانستان و دیگر کشورها پایبند شده است و یا یک شبه، آن پوستین ظاهراندیشانه و خشن را از تن به در کرده، تغییر ماهیت داده و دموکرات شده­ است. بنده خود با برخی از علما و افرادی که طالبانی بوده­اند، برخورد کرده­ام، برخی از آنان حتی حاضر به گشودن باب گفتگو نبودند و آنان که به اکراه و بی­‌رغبت، گفتگو هم می­کردند، چندان از موضع بالادست و خودحق­‌پندار بحث می­کردند که عملا بحث به بن­‌بست می‌­رسید.
  1. درست است که مردم افغانستان از فقر، فساد حاکمان، وابستگی به بیگانگان و ناامنیتی به ستوه آمده­‌اند، اما این امر به معنی اصلاح­ناپذیری دولت جمهوری و انتخابی نیست، شاید همچنان روزنه‌­هایی را بتوان یافت برای آن که این وضعیت اصلاح شود، به هر حال در همین نظام جمهوری، مردم دارای حق رای و تعیین سرنوشت و تاحدی آزادی هستند. در دولت فعلی افغانستان، خبری از سخت گیری‌­های امارت اسلامی طالبانی نیست، شیعیان هر گونه تبلیغ که بخواهند می­‌توانند انجام دهند، چندین شبکه ماهواره ای، دانشگاه‌­های متعدد، مدرسه و مسجد برای خود دارند و تقریبا مانعی در روابط خود با دیگران ندارند. آن سان که این زمینه و موقعیت برای دیگران اقوام و مذاهب نیز فراهم است.
  2. این نکته را هم باید در نظر داشت که افغانستان پس از سال‌ها جنگ داخلی و ناامنی در حال تجربه گام­­‌های آغازین مردم­‌سالاری است و نمی­توان انتظار داشت که همه مشکلات، در دوره­ای کوتاه حل شود. نباید شرایط ناگوار و فساد حاکم، مردم ستمدیده افغانستان را قانع سازد که به دام به ظاهر امنیت­آور طالبان گرفتار آیندو از چاله جمهوریت نیمه­جان به درآیند و به چاه امارت طالبانی درافتند.
  3. بیان این امور به معنی نادیده گرفتن گروه طالبان نیست که واقعیتی انکارناپذیر و آشکار در افغانستان است و طرفدارانی بسیار نیز با همراه خود کرده است. مهم آن است که امور را باید با منطق گفتگو پیش برد، در روزهای اخیرسخنگوی طالبان بیان کرده که حاضر به مذاکره با دولت افغانستان است، همچنان که دولت افغانستان نیز در پی از سرگیری مذاکرات صلح است. ظاهرا دولت ایران نیز همه تلاش خود را به کار برده و می­برد تا جنگ و درگیری پایان پذیرد و تفاهمی جامع میان طرفین برپاشود. تنها راه برای رسیدن صلح پایدار و رسیدن مردم افغانستان به حقوقشان، گفتگوهای سازنده و احترام به خواست و رضایت همه آنان از همه اقوام و مذاهب است و تا این حقوق به همگان ادا نشود، نمی­توان منتظر پایان تندروی و خشونت­طلبی بود. با جنگ و انحصارطلبی و گلوله هیچ گاه امور به سامان نمی­رسد. با دقت و فراست بیشتری باید به این مهم نگریست و ضمن رصد مسائل میدانی، راهبردی دقیق و سنجیده در تعامل با طالبان، در پیش گرفت. طبعا اتخاذ این راهبرد به مطالعات نظری و میدانی نیاز دارد.