فهم یکی از بالاترین لذت‌های انسان است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرگزاری شبستان، دکتر محمدرضا سنگری مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در چهل و سومین جلسه از کلاس مثنوی‌خوانی به علل گرایش انسان به علوم محتجبه و علوم خفیه اشاره کرد که علاقه انسان به کشف شگفتی و خلق شگفتی یکی از ریشه‌های آن است و گفت: اینکه در آغاز فیلم یا تئاتر، ناگهان با صحنه‌ای مواجه می‌شویم که گنگ و مبهم است و بعد رمزگشایی می‌شود، با بهره‌گیری از شگفت‌خواهی انسان است.

وی بعد دیگر در گرایش به علوم محتجبه و علوم خفیه را علاقه انسان به کشف راز و رمزگشایی هستی دانست و در سخنانش به این نکته اشاره کرد که اختلاج یا پریدن پلک انسان گاه یک پیام است و بر اساس آنچه در اصول کافی آمده با این اتفاق، خدا ضعف انسان را به رخ او می‌کشد.

سنگری ادامه داد: هیچ لذتی مساوی با کشف نیست؛ یعنی وقتی چیزی را درک می‌کنیم یک شعف و شکفتگی در ما ایجاد می‌شود و به شگفتی می‌رسیم که در نهایت ما را به شیفتگی می‌رساند.

وی تاکید کرد: هرچه پرده‌های اسرار برای انسان کنار رود و آدمی رازها را دریابد، هم شگفت‌زده و هم شعف‌زده می‌شود و هم لذت می‌برد و به همین دلیل است که گفته می‌شود مرگ اتفاقی است که همه پرده‎ها را پس می‌زند و بر همین اساس هم می‌توان نتیجه گرفت که شیرین‌ترین لحظه مرگ است؛ چراکه مرگ لحظه شکفتن و دیدن حقایقی است که آنها را ندیده‌ایم.

انسان در پی حلاوت و لذت است

این نویسنده و پژوهشگر ایرانی با بیان اینکه انسان در پی حلاوت و لذت است و کام‌جویی یکی از ویژگی‌های انسان است اظهار کرد: یکی از بالاترین لذت‌ها، لذت فهم است. اگر لذت مناجات را درک کنیم، خود مناجات و نیایش، درهای فهم را به روی انسان باز می‌کند.

وی افزود: یکی از راه‌های معرفت، لذت مناجات است و بر همین اساس هم وقتی نیایش می‌کنیم هم باب فهم خود اتفاق می‌افتد، هم باب فهم حق اتفاق می‌افتد و هم باب فهم هستی. این، باب‌گشایی و زیست‌کردن در فضایی است که درهایش به روی انسان باز است.

سنگری تاکید کرد: حلاوت و کامیابی و لذت بردن یک وجه وجودی انسان است که خداوند ۶۳ بار از آن در قرآن سخن گفته است. آنچه می‌تواند این حلاوت فهم خداوند را به ما ببخشد، یاد و ذکر است و نقطه مقابل آن غفلت است.

وی دو عنصر که نمی‌گذارد انسان حلاوت درک الهی داشته باشد را نادانی و غفلت معرفی کرد و گفت: خداوند وجود و همه هستی است و ما برای هست شدن باید نیست شویم؛ یعنی ۴ «هست» و «من» را که انسان به رخ دیگران می‌کشد را باید حذف کند. اول من تن، دوم من قدرت، سوم من ثروت و چهارمین من علم. وقتی این چهار »هست» و چهار «من» را کنار بزنیم و به خدا بپیوندیم، هست می‌شویم.

از دست دادن‌ها، به نوعی به دست آوردن‌ است

سنگری، فقر را ویژگی انسان برشمرد که به معنای این است که آدمی لحظه به لحظه در حال از دست دادن است و به همین دلیل هم آدمی هر لحظه عزادار از دست دادن فرصت‌هاست.

وی بیان کرد: اگر روشنی‎ها و زیبایی‌ها را در نمی‌یابیم، ریشه در کوردل بودن ما است. انسان‌ها وقتی کور می‌شوند که نداشته‌هایشان را ببینند. وقتی به آنچه نداریم چشم باز می‌کنیم و فقط نداشته‌هایمان را می‌بینیم؛ حسادت رشد می‌کند و این کار شیطان است. وقتی مدام نداشته‌ها را ببینیم، داشته‌هایمان را گم می‌کنیم و هر لحظه در حال از دست دادن و تعزیت هستیم؛ در حالی‌که ما خیلی وقت‌ها بیهوده عزاداریم و نمی‌دانیم این از دست دادن‌ها، به نوعی به دست آوردن‌ است.

سنگری در پایان گفت: هرچه در جهان رخ می‌دهد خیر است و به عبارتی دیگر، بودن است و نه نبودن. ما مرگ را نبودن می‌بینیم؛ در حالی‌که اگر مرگ را بدست آوردن چیزی فراتر ببینیم و وفات را دریافت بدانیم، ما مرگ را می‌نوشیم و تمام می‌کنیم و مرگ ما را تمام نمی‌کند.