شیعه واقعی امام هادی (ع) پناهگاه مردم در شرایط نامناسب اقتصادی است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشته هایش را به ستاره های آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست که به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست که تمام و کمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمی نماید مگر آنکه گواه ارزش آن در وی آشکار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است که در سرشت والا پسندیده شده است، هر کار نیکی با وجود او رونق یافته است. او از نظر شکوه، آرامش، پاکی و پاکیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیکوی علوی آراسته شده که هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمی رسد و امید رسیدن به او را هم ندارد لذا در این خصوص خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام والمسلمین قاسم ترخان مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه گفت و گویی انجام داده است که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

چگونگی الگوگیری از شخصیت و فضایل امام هادی (ع) برای جامعه امروز ما؟

با توجه به اینکه مردم دوره امام هادی (ع) نیز از لحاظ اقتصادی در شرایط سختی به سر می بردند لذا بررسی این مسئله برای جامعه امروز ما هم مهم و ضروری  است، به گونه ای که در برخی منابع موجود در این دوره ، تعدادی از زنان علوی برای اقامه نمازشان فقط یک ساتر یعنی یک لباس داشتند و آنها به صورت نوبتی این لباس را می پوشیدند؛ این مسئله بیانگر آن است که شیعیان دوره امام هادی (ع) از شرایط اقتصادی نامناسبی برخوردار بودند. در همین راستا متوکل دستور داده بود، هر کسی که علاقه مند به امام هادی (ع) است، مالش مصادره و خود آن فرد را نیز به شهادت برسانند، در واقع یک دستور حکومتی از طرف متوکل بود لذا ضروری است که بدانیم سیره امام هادی (ع) در چنین شرایطی چه بوده و چگونه برخورد می کردند و چگونه حضرت می توانند الگویی برای جامعه امروز ما باشند.

درباره ویژگی امام هادی (ع) گفته شده است: «کهف الملهوفین فی النوائب و العوادی» آن‌حضرت (ع) کسی بود که در حوادث و سختی های روزگار پناهگاه ضعیفان و نیازمندان بودند. در واقع از ایشان به عنوان پناهگاه یاد شده است، لذا هر کسی که حاجت و نیازی داشت، نزد حضرت می آمدند و حضرت نیز سعی می کردند حاجت آنها را برطرف کند. همچنین گفته می شود گویا امام هادی (ع) همچون آب زلال، تشنگی جگرهای تشنه را برطرف می نمودند: «قاطع العطش من الأکباد الصوادی»؛ این در شرایطی بود که حتی خود حضرت هم در تنگنا و مضیقه قرار داشتند ولی با این اوصاف مردم پناهگاه مردم بودند.

این اخلاق امام هادی (ع) می تواند با توجه به شرایط اقتصادی امروز جامعه الگویی برای ما باشد و افرادی که از تمکن مالی بیشتری برخوردار هستند، می توانند به افراد ضعیف جامعه کمک کنند. متاسفانه می بینیم که بسیاری از افراد در این شرایط فقط ادعای شیعه بودن می کنند در صورتی که آنها باید در عمل نشان دهند که یک شیعه واقعی هستند، یعنی اگر نمی توانیم همچون امام هادی پناهگاهی برای افراد نیازمند جامعه باشیم، حداقل شباهتی به آن بزرگواران داشته باشیم.

امام هادی (ع) در طفولیت به امامت رسیدند. حدیثی درباره کودکی حضرت نقل می شود وقتی که معتصم در سال ۲۱۸ هجری امام جواد (ع) را دو سال قبل از شهادت شان از مدینه به بغداد آوردند، امام هادی (ع) در آن زمان شش ساله بودند. پس از اینکه امام جواد (ع) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت، پرس و جو کردند و این جواب را شنیدند که چون پسرشان شش ساله است، ممکن است خطری وی را تهدید کند، بر همین اساس باید تصمیمی در این خصوص اتخاذ کنیم لذا نتیجه تفکر و تصمیم آنها این شد که شخصی به نام «الجنیدی» را به عنوان معلم امام هادی (ع) انتخاب کردند که بتواند حضرت را کنترل و مغزشان را شست و شو دهند و آن طور که خواست معتصم است، تربیت و پرورش بیابند.

الجنیدی از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود؛ در واقع جزء علمایی بود که بغض اهل بیت (ع) را در دل داشت. چون این مسئله امر حکومت بود، طبیعتا ناچار بودند امام هادی (ع) را در اختیار ایشان قرار دهند که همین کار را هم کردند. بعد از یک مدتی محمّد بن سعید، الجنیدی را دید و به او گفت این کودک هاشمى که تو مراقب او هستى چه می گوید؟ الجنیدی گفت کودک؟ چرا شما وی را کودک خطاب می کنید؟  هر چند سن او پایین است ولی او بزرگ هاشمیان محسوب می شود. سپس می گوید: من یک مسئله از ادب را برایش بیان می کنم، او باب هایی از ادب را برای من مطرح می کند، کجا این بچه است؟ جنیدی می گوید: گاهى به او، وقتى مى‌خواهد وارد حجره شود، مى‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو  مى‌پرسد چه سوره‌اى بخوانم؟ من به او گفتم سورۀ بزرگى، مثلاً سورۀ آل‌عمران را بخوان. او خوانده و جاهاى مشکلش را هم براى من معنا کرده است. اینها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند.

  1. همین الجنیدی که یکی از بزرگ ترین دشمنان اهل بیت (ع) بود، جزو یکی از شیعیان مخلص اهل بیت (ع) می شود و کلا سیره و سبک زندگی ایشان تغییر می کند، بر این اساس لازم است به چند نکته مهم و ضروری در این زمینه اشاره کنم؛ اولا اینکه ما باید حتی در برخورد و مواجهه با دشمنان خود تلاش کنیم، نگاه مان نگاه ایجابی باشد تا آنجا که امکان دارد از نگاه سلبی بپرهیزیم. نگاه سلبی در مواردی است که دیگر چاره ای وجود نداشته باشد، هرچند از نگاه سلبی هم در مواقع لازم و ضروری باید استفاده کرد اما اولویت با اقدامات فرهنگی است.

 در برخورد با ناهنجاری های جامعه  چگونه باید از امام هادی (ع) درس بگیریم؟

همین مسئله حجاب که مطرح شده است، اعتقادم بر این است که باید از اهل بیت (ع) الگوبرداری کنیم. هم کار فرهنگی  انجام داد و هم باید اجبار باشد. وقتی شما احساس می کنید که یک محیط اجتماعی آلوده به ویروسی می شود، باید جلوی آن ویروس را گرفت. اگر یک عده ای تمکین و توجه نکردند، شما مجاز به استفاده از زور و اجبار هستید، چون حجاب یک جنبه اجتماعی دارد و باید در برخی موارد از زور استفاده کنیم، چون ما نمی توانیم همه چیز را آزاد بگذاریم، حکومت وظیفه ای در قبال این مسایل دارد و باید هم برخورد کند.

مگر ما در برخورد با مواد مخدر می‌گوییم آزاد باشد و به راحتی در دسترس مردم باشد و نباید زوری در این قضیه اعمال شود. امام هادی (ع) در برخورد با غلات و فرقه‌های منحرف نه تنها کار فرهنگی و جهاد تبیین و روشنگری می‌فرمودند در مواجهه با سران آن‌ها در جایی که این اقدامات نتیجه لازم را نداشت از اقدامات سلبی استفاده می‌کردند؛ نمونه این گونه از اقدامات را می‌توانیم در برخورد با «ابن‌حسکه» و «فارس‌بن حاتم» مشاهده کنیم. منتهی سخن من این است که باید توجه داشته باشیم که کار فرهنگی در اولویت است و در کنار سایر اقدامات از فعالیت های فرهنگی نباید غافل باشیم.

 

نکته دیگر توجه به علم آموزی است، شیعه امام هادی (ع) تلاش می کند که در زمینه های علمی سرآمد باشد. الجنیدی از علمای بزرگ آن زمان در جلوی امام هادی (ع) زانوی ادب می زند، یعنی او می فهمد که باید شاگردی حضرت را بکند؛ این معنایش این است که باید شیعیان امام هادی (ع) از حیث علمی سرآمد باشند. امام علی (ع) می فرماید: « العِلمُ سُلطانٌ ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ»؛ دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و هر که آن را از دست بدهد بر او یورش برند»، علم قدرت می آورد، اگر شما از علم استفاده نکنید، دیگران بر شما سلطه می یابند.