منابع روایی ما پاکیزه نشده است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرگزاری ایکنا، بیست و دومین جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه، استاد درس خارج حوزه علمیه، به شکل مجازی برگزار شد.

در ادامه متن جلسه را می‌خوانید؛

در نشست امروز به دنبال سلسله‌ای از بحث‌های آسیب‌شناسی تفسیر، به یک آسیب اشاره می‌کنیم که اختصاص به تفسیر ندارد و آن قرآن‌بسندگی است. در تعامل با قرآن و نقش سندی آن یعنی استفاده از قرآن به عنوان یک منبع معرفتی، ما می‌توانیم سه رویه داشته باشیم؛ رویه تفریط، رویه افراط و رویه اعتدال. رویه تفریط به این صورت است، آنگونه که باید از قرآن استفاده نشود، چه در تفسیر، چه در غیر تفسیر. پس یک رفتار، رفتار تقصیرگونه و تفریط‌گونه است که از آن به عنوان مهجوریت قرآن یاد می‌شود و گاهی مراکز علمی را متهم می‌کنند؛ آنگونه که باید از قرآن استفاده نکردید. بحث‌هایی خوبی اینجا مطرح است از جمله اینکه عوامل مهجوریت قرآن چیست. مهجوریت قرآن هم عوامل اجتماعی دارد، هم عامل اعتقادی و هم عامل فلسفه فقه. پس رفتار اول در تعامل با قرآن و استفاده از قرآن، رفتار تفریط‌گونه است.

پیدا کردن زانوبند شتر در قرآن

رویه دوم، افراط در استفاده از قرآن است. در این بخش، دو شکل قابل طرح است. شکل اول این است که کسی بگوید همه معارف در قرآن هست و اصلا ما نباید به غیر قرآن مراجعه کنیم. البته ممکن است بگویند به غیر قرآن مراجعه می‌کنیم ولی بسند به قرآن اشکالی ندارد. این قرآن‌بسندگی به این معناست که همه چیز را از قرآن استخراج کنیم. شاید این نظر از خود قرآن و برخی روایات استفاده شود. این دیدگاه به غزالی، سیوطی، آلوسی نسبت داده شده است. مثلا آلوسی گفته اگر زانوبند شتر کسی گم بشود می‌تواند در کتاب خدا آن را پیدا کند.

برخی از روایاتی که ائمه فرمودند «اِذا حَدَّثْتُکُمْ بِشَىْ ءٍ فَاسْاَلونى عَنْ کِتابِ اللّه» این ادعا را به نوعی تقویت می‌کند. در همین حدیث راوی گفت کجای قرآن بحث از نهی از قیل‌وقال آمده است، کجا بحث از فساد مال آمده است، کجا بحث از کثرت سوال آمده است؟ بعد حضرت به سه آیه قرآن اشاره کردند: «اِنَّ اللّه َ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فى کِتابِهِ: «لا خَیْرَ فى کَثِیرٍ مِنْ نَجواهُم…» الآیَه، وَ قالَ: «وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ الَّتى جَعَلَ اللّه ُ لَکُمْ قیاما»، وَ قالَ: «لا تَسْاَ لُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ».

شعار اینها این است که «فیه تبیان کل شی» یعنی قرآن تبیان هر چیزی است. آیا این اندیشه قابل دفاع است؟ اگر قرآن می‌فرماید که قرآن تبیان هر چیز است می‌خواهد این را بگوید یا روایات این را می‌خواهند بگوید که هر فرمول ریاضی و شیمی، هر گزاره زیست‌شناسی، تاریخ، روانشناسی همه در قرآن هست یا منظور آن چیزی است که در مسیر هدایت انسان وجود دارد و قرآن برای آن آمده است؟ پس این رفتار سر از قرآن‌بسندگی درمی‌آورد چون می‌گوید به چیز دیگر نیاز نداریم حتی روایات و سنت.

آغاز قرآن‌بسندگی از زمان حیات پیامبر(ص)

شکل دوم از افراط و قرآن‌بسندگی این است که نمی‌گویند همه چیز در قرآن هست ولی می‌گویند قرآن برای ما کافی است و منبع معرفتی ماست و هر چه راجع به دین بخواهیم در قرآن وجود دارد. پس رویکرد دوم نمی‌گوید همه چیز در قرآن هست ولی می‌گوید برای معرفت دینی، قرآن کافی است. این شعار از زمان خود پیامبر(ص) شروع شد. وقتی حضرت در آن پنجشنبه کذا فرمودند برای من کاغذ و قلم بیاورید، خلیفه دوم گفت «حسبنا کتاب الله». ما امروز از این حسبنا کتاب الله به قرآن‌بسندگی تعبیر می‌کنیم. خلیفه دوم نمی‌خواست بگوید همه چیز در قرآن هست، می‌خواست بگوید آنچه سنت می‌خواهد به ما بگوید در قرآن هست. بعد هم کتابت حدیث را منع کرد و حتی نقل حدیث را هم منع کرد. او منع کتابت حدیث کرد برای اینکه فضائل اهل بیت(ع) مطرح نشود و الا اگر می‌دانست حدیث پیامبر(ص) درباره اموال و اقتصاد است کاری نداشت. کسی که کتابت حدیث را منع می‌کند، قاعدتا نقل حدیث را هم منع می‌کند.

ما این رفتار را نه فقط در صدر اسلام بلکه بعدا هم می‌بینیم. یک زمان هفته‌نامه افق حوزه خبری منعکس کرده بود که علمای الازهر اعتقاد به بی‌نیازی از سنت نبوی را رد کردند و گفتند به سنت نیاز داریم. پشت این اظهار نظر، یک جریان وجود داشت. شخصی در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم گروهی را در مصر به نام القرآنیون تشکیل داد. این گروه معتقد بودند نباید سراغ سنت نبوی برویم چون سنت نبوی تا دویست سال شفاهی بوده است. همین امروز هم برخی این مسئله را مطرح می‌کنند ولی دو قرن را چهار قرن کردند. این جریان، یک جریان زنده است و از اینجا شروع می‌کند که سنت رها بوده است، کتابت حدیث نبوده و بعدا دست به قلم شدند. این آقایان گفتند به همین دلیل باید فقط به قرآن عمل کنیم. این خیلی اندیشه فاسدی است. اگر شما این مطلب را جا بیندازید بخش عظیمی از معارف دین زیر سوال می‌رود.

آنچه تا یک حدی حرف این افراد را تثبیت می‌کند این است که منابع روایی ما پاکیزه نشده است. آنقدر با عنوان روایات از افراد مختلف، اسرائیلیات و مسیحیات و خرافه‌های بافتنی آمده است که به قرآنیون فضا می‌دهد ادعای خود را مطرح کنند. در دهه سی و چهل شمسی این جریان در کشور ما هم راه پیدا کرد و عده‌ای گفتند تا حد افراط باید به قرآن مراجعه کنیم.

قرآن‌بسندگی در تفسیر یعنی تفسیر قرآن با محض القرآن. ما یک تفسیر قرآن بالقرآن داریم مثل روش علامه طباطبایی، ولی علامه طباطبایی نمی‌خواست بگوید روش من تفسیر قرآن با محض القرآن است. البته من روی تفسیر قرآن بالقرآن هم چون القاکننده این مطلب است بحث دارم و بهتر است بگوییم تفسیر قرآن در یک نظام؛ در این نظام خود قرآن هست غیر قرآن هم هست.

باید در این مسیر اعتدال را مراعات کرد. طبق رویه اعتدال، آنچه به هدایت و سعادت انسان مربوط است در قرآن هست. وقتی می‌خواهیم از قرآن استفاده کنیم، در کنار استفاده از قرآن، نباید به قرآن اکتفا کرد.