غفلت سینمای ایران از گام دوم انقلاب اسلامی

محمدحسن شاهنگی 

دبیر علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بهانه سی و نهمین جشنواره فیلم فجر

 

در میان نظریه های مرتبط با سینما و دیپلماسی فرهنگی  دو نظریه سازه انگاری و نظریه بازنمایی بسیار مهم هستند؛ نظریه سازه انگاری، تحلیل ها را از ابزارهای مادی به انگاره ها و اندیشه ها تغییر می دهد و در واقع یک نظریه معناگرایانه است، به صورتی که در آن فرایند هویت سازی و همچنین هنجارها بصورت مناسبی قابل تبیین می باشند همچنین با عنایت به موضوع ارتباطات فرهنگی از میان نظریه های موجود در روابط بین الملل،نظریه سازه انگاری به بهترین وجه شکل گیری و نقش آفرینی هویت ها را توضیح داده و می تواند به عنوان یکی ازچارچوب های نظری تحقیق هایی با موضوعیت هویت و منافع ملی، در نظر گرفته شود.

با محوریت نظریه بازنمایی،مفهوم بازنمایی به شدت وامدار آثار استوارت هال است از واژه”بازنمایی”برای بیان ویژگی رسانه ای در به تصویر کشیدن رخدادهای جهانی استفاده می شود. اشکال رسانه ای واقعیت، شکلی خاص از بازنمایی جهان است که از منطق زبانی تبعیت می کند.آنها همچون سمبل و نشانه عمل می کنند، نشانه ها، مقاصد و ایده های ما را نمایندگی می کنند، به گونه ای که دیگران می توانند آنها را رمزگشایی کنند، بفهمند و واکنش های خود را در برابر آن سامان دهندسینمای هالیوود نیز به عنوان ساز و کار گستره تولیدات فرهنگی، از نفوذ قابل ملاحظه ای در میان افکار عمومی جهانی بهره مند است. آمریکا مهمترین دستگاه تولیدات فرهنگی را در دنیا دارا بوده و بهره برداری چشمگیری را از این قابلیت در پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود به عمل آورده است .نکته ای که می بایست بدان توجه داشت این که عملکرد سینما به عنوان یک ابزار دیپلماسی عمومی، معمولا نسبت به سایر ابزار ها چند لایه تر و پیچیده تر بوده و تاثیر گذاری آن تدریجی می باشد .لذا در تحلیل کارکرد سیاسی سینما باید از دریچه نظری متناسب با آن وارد مقوله تحلیل گردید .بازنمایی مکانیزمی است که هالیوود در شکل دهی به افکار عمومی جهانی در قالب خودِ غربی و دیگریِ غیر غربی بکار می گیرد؛ در نتیجه این مکانیزم و به طور تدریجی، هژمونی فرهنگی آمریکا بسط و تعمیق می بابد و این مقوله در واقع پیش برنده اهداف سیاست خارجی در جهان است. بازنمایی یا واقعیت وانموده، یکی از کاربرد هایی است که سینما با توسل به آن قادر می شود آنچه را  به عنوان راهبرد فرهنگی کلان مد نظر دارد، در ذهن مخاطب نهادینه سازد.بودیار و ژیژک، بازنمایی را زمینه ساز نوعی از اقناع و پذیرش سلطه می دانند که در دیپلماسی عمومی، زمینه ساز زیر بنایی اعمال سیاست خارجی است.

قدرت متقاعدکنندگی یا قدرت نرم، توانایی یک کشور در ایجاد شرایطی است که در آن سایر کشورها منافع و علایق خود را به صورتی تعریف و دنبال کنند تا با منافع و علایق آن کشور همخوانی داشته باشد.این مکانیسم می تواند از طریق جذابیت فرهنگ و ارزش های یک کشور برای سایرین صورت گیرد که دیگران را ترغیب به تبعیت از آن کشور کند و یا اینکه آن کشور بتواند دستور کار جهانی و هنجارهای بین المللی را منطبق بر خواست و هنجارهای کشور خود به پیش ببرد.

کارکرد اساسی و بنیادین رسانه ها بازنمایی واقعیت های جهان خارج برای مخاطبان است و اغلب دانش و شناخت ما از جهان به وسیله رسانه ها ایجاد می شود و درک ما از واقعیت به واسطه رسانه های جمعی، نظیر فیلمهای سینمایی شکل می گیرد.رسانه ها جهان را برای ما تصویر می کنند. رسانه ها این هدف را با انتخاب و تفسیر خود، در کسوت دروازه بانی و به وسیله عواملی انجام می دهند که از ایدئولوژی اشباع هستند. بازنمایی، ساز و کار رسانه ها را در رابطه با چگونگی تصویر و نشان دادن گروه های خاص روشن می کند. مدیریت تصویر و مدیریت وجهه کشورها در خارج کارکرد دومی است که به میزان زیادی قابل توجه است. این که کشورها در محیط بیرون از قلمروشان چه وجهه و چه جایگاهی دارئد و چه تصویری از آن در اذهان دیگر مردمان جوامع نقش می بندد، بسیار اهمیت دارد. بازنمایی و ترویج تصویر مثبت از یک کشور موجب ارتقای وجهه و خوش نامی آن در جامعه جهانی می شود که در این زمینه دیپلماسی عمومی از ظرفیت های دیپلماسی رسانه ای مدد می جوید؛زیرا رسانه ابزاری است که ادراکها به واسطه آن مدیریت می شود؛ در سطح بین المللی غالب کشورهای مخالف، در پی نشان دادن تصویری تیره و نامطلوب از سیمای کشور ایران هستند؛چهره ای که از آن تعبیر به ایران هراسی می شود .این شرایط و وضعیت خاص و نگاه منفی به ایران، زاییده نظام سلطه جهانی است. بازیابی جایگاه تمدنی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، با استفاده از ظرفیت های فرهنگی، می تواند در بهبود وضعیت سیاسی امنیتی، اقتصادی و اجتماعی کشور در عرصه بین الملل بسیار مهم و راهگشا باشد.

هنر به آسانی و بدون کمترین مقاومتی از دریچه قلب‌ها وارد می‌شود و به جان انسان‌ها می‌نشیند و این نکته بسیار مهمی است که کمتر به آن توجه می شود. در انواع گوناگون دیپلماسی که امروزه مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌توان گفت عنصر ماندگاری بسیار کمیاب و کم نظیر است، زیرا انسان‌ها به آسانی تأثیرات آن را به دست فراموشی می‌سپارند، ولی اثری که از یک فیلم سینمایی در اذهان و قلب‌ها می‌نشیند تا مدت‌ها همچنان تازه و باطراوت باقی می‌ماند و چه بسا تا آخر عمر فراموش نشود.

جمهوری اسلامی ایران با توجه به اینکه حکومت خود را بر مبنای ایدئولوژی سیاسی اسلام تشکیل داده، کارآمدی آن در جهان کنونی به ویژه در جهان اسلام، جاذبه های بی نظیری را ایجاد کرده است. در واقع یکی از مؤلفه های تولید کننده یا تقویت کننده قدرت نرم یک کشور، جذابیت ارزش ها و مطلوبیت های سیاسی و ماهیت ایدئولوژیک یک کشور است. این مهم می تواند در ارائه تصویری مثبت و مطلوب از یک کشور در سطح افکار عمومی جهان مؤثر واقع شود. هر قدر این مساله توسعه و تعمیق پیدا کند، عمق استراتژیک ایران در جغرافیای اندیشه ورزی در جهان اسلام، افزایش خواهد یافت.سینما فراتر از یک رسانه است که صرفا الگویی ارتباطی را شکل ­دهد و تنها طی آن پیامی تولید ­شود که به مخاطب برسد؛سینما را به عنوان یک بازیگر و عنصر فعال نیز می­ توان تلقی کرد که بر تعالی و پیشرفت یک جامعه در زمینه‌ های فرهنگی،سیاسی و اقتصادی تاثیرگذار است.در این میان بیانیه گام دوم می تواند به عنوان یکی از  پارادایم های حاکم بر دیپلماسی عمومی سینمایی در ایران در نظر گرفته شود؛در این پارادایم،«ارزش های بنیادین»عبارتند از :

۱-امید به آینده

۲- گفتمان پایداری و مقاومت

۳-عدالت خواهی

۴- معنویت جویی

۵- بیداری اسلامی

ضروری است تا سینمای ایران این ارزشها را با قید فوریت سرلوحه کاری خود قرار دهد.