موشكهاي ايراني و وحشت در سرزمین اشغالی
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه؛
رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس خود در سال ۱۹۴۸، همواره تلاش داشته است تا خود را در افکار عمومی منطقه و جهان بهعنوان قدرتی شکستناپذیر، برخوردار از امنیت پایدار و دارای توان اطلاعاتی و نظامی برتر معرفی کند و البته در اين زمينه هزينه هاي هنگفتي را پرداخت كرده است. با این حال، مروری بر جنگهای این رژیم با کشورهای همسایه و ديگران، نشان میدهد که بخش بزرگی از این تصویر، بر پایه هراس سازي رسانهای و حمایتهای غربی در همه عرصه ها ساخته شده بود.
در جنگ ۱۹۴۸، ضعف دولتهای عربی تازهاستقلالیافته و نبود انسجام و همت کافی، باعث شد صهیونیستها در سایه حمایت قدرتهای جهانی از جمله انگليس و آمريكا، بخشهایی از فلسطین را اشغال کنند. در جنگ ششروزه ۱۹۶۷، اسرائیل با حمله پیشدستانه و غافلگیرکننده توانست اراضی وسیعی از مصر، سوریه و اردن را اشغال کند و در ساعات اوليه، سامانه هوايپمايي اين كشورها را بر زمين نابود كند. اما این امر، بذر دشمنی عمیقتر و كينه هاي هميشگي را در منطقه کاشت. جنگ ۱۹۷۳، که با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه آغاز شد، شوکی بزرگ به ارتش اسرائیل وارد کرد و نشان داد که قدرت این رژیم مطلق نیست.
در سالهای بعد، حملات چندباره رژيم صهيوني به لبنان (از سال۱۹۸۲- ۲۰۰۶) و تجاوزهای مداوم به غزه، نشان داد که این رژیم همواره در پی صدور بحران و انتقال ناامنی به دیگر کشورهاست تا در پرتو آن براي خود امنيت بياورد. اما با وجود كمكهاي نظامي بسياري از سوي ديگران، رژيم هرگز نتوانست دشمنان خود را کاملاً نابود کند؛ بلکه با هر جنگ، جنبشهای مقاومت، ققنوس وار از دل آوارها برخاستند و قویتر شدند.
حملههای رژیم صهیونیستی علیه ایران، نمونهای آشکار از تجاوزگری و نقض حقوق بینالملل است. این رژیم که همواره با حمایت برخی قدرتهای جهانی به اقدامات غیرقانونی و تروریستی ادامه میدهد، نه تنها امنیت منطقه را به خطر انداخته، بلکه صلح جهانی را نیز تهدید میکند.
پاسخ ايران به اين تجاوز، موجب شد تا برای نخستین بار در تاریخ منازعات و چالشهاي غرب آسيا، رژیم صهیونیستی در سطحی وسیع طعم ناامنی عینی، ناتوانی در دفاع و تخریب زیرساختهای حیاتی را با حمله مستقیم موشکی ايران تجربه کند. این اتفاق، نهتنها نقطهعطفی در معادلات نظامی منطقه بهشمار میرود، بلکه زنگ خطر را برای امنیت داخلی تلآویو نیز بهصدا درآورده است. این بار، دیگر نه غزه بود و نه جنوب لبنان، بلکه تهران بهعنوان یک بازیگر رسمی و قدرتمند وارد میدان شد و ضرباتي مهلك به دشمن وارد كرد.
رژیم صهیونیستی طی دهههای گذشته، همواره سیاست تجاوز پیشدستانه، محاصره و حملات برقآسا را علیه کشورهای همسایه چون سوریه، لبنان، عراق و فلسطین در پیش گرفته بود. در این چارچوب، بارها تأسیسات و زيربناهاي نظامي و اقتصادي در خاک سوریه و لبنان هدف قرار گرفت، فرماندهان محور مقاومت در کشورهای دیگر ترور شدند و به حاکمیت کشورهای مستقل، آشکارا تجاوز شد. اما همه این اقدامات در شرایطی صورت میگرفت که خیال سران رژيم نامشروع از امنیت داخلی آسوده بود؛ چرا که ضربهپذیری خاک اسرائیل، از نگاه آنان، صفر تلقی میشد.
اما و هزار اما، تحولات اخیر و حمله موشکی گسترده ایران بهعنوان پاسخ رسمی به تجاوز آشکار اسرائیل به ميهن اسلامي، این معادله را برهم زد. سامانههای گنبد آهنین و فلاخن داود که سالها بهعنوان نماد برتری فناوری دفاعی اسرائیل تبلیغ میشد، در برابر حجم و دقت حمله موشکی ایران کارایی چندانی از خود نشان ندادند. صدای انفجارها در تلآویو، حیفا و مناطق راهبردی، لرزه بر جان آنهایی انداخت که سالها با احساس امنیت مصنوعی زندگی کرده بودند و ترس و وحشت را بر جان آنان ريخت.
نقطه عطف تحولات اخیر، حمله مستقیم و رسمی ایران بهعنوان یک کشور قدرتمند و مستقل به خاک سرزمینهای اشغالی بود؛ حملهای که با موشکهای دقیق، پهپادهای هوشمند و هشدارهای رسمی صورت گرفت و عليرغم فعاليت گنبدهاي امنيتي، پدافندهاي ناتو، امريكا و برخي از كشورهاي عربي، مهم آن است كه برای نخستین بار، غاصبان صهيونيست، شاهد سقوط موشک در قلب سرزمینهایی بودند که سالها در آنها با خیال امنیت میزیستند. ناامنی، ترس و فرار به پناهگاهها، دیگر واقعیتی روزمره در تلآویو و حیفا گرديد. در اين موقعيت بود که برای اولین بار، خود رژیم صهیونیستی طعم آن چیزی را چشید که سالها بر مردم بیدفاع غزه، صیدا، دمشق و دیگر شهرهای منطقه تحمیل کرده بود: بیخانمانی، ترس، تخریب و ناامنی.
تغییر معادله امنیتی در منطقه، تنها پیامد این حمله نیست. ایران با بهرهگیری از توان بومی موشکی خود، این پیام را به سراسر منطقه و جهان مخابره کرد که «امنیت دوطرفه است»؛ اگر کشوری مورد تجاوز قرار گیرد، با قدرت و اقتدار از خود دفاع کند، حتی اگر آن متجاوز مجهز به کلاهکهای هستهای باشد.
جمهوری اسلامی ایران با این پاسخ قاطع، پیامی روشن به اسرائیل و حامیانش داد و به بيان مقام معظم رهبري، اعلام گرديد كه دوران «بزن در رو» و تجاوز بدون پاسخ بهسر آمده است. این حمله، تنها یک رویداد نظامی نبود؛ بلکه اعلان پایان دورهای بود که در آن رژيم صهيونيستي، هر حملهای را بدون پاسخ انجام میداد. اکنون، ناامنی درون سرزمینهای اشغالی پدید آمده، اقتصاد اسرائیل دچار تزلزل شده، اعتماد عمومی کاهش یافته و مهاجرت معکوس شدت گرفته است.
در نهایت، آنچه ایران انجام داد، پاسخی دفاعی و بازدارنده بود و به رژيم نشان داد كه جنگطلبی، ترور، تجاوز و بیاحترامی به حاکمیت کشورها، هزینه گزافي دارد و امروز، این هزینه بهشکلی واقعی در سرزمین اشغالی احساس میشود. این آغاز ناامنی برای رژیمی است که خود، ناامنی را به منطقه صادر میکرد. ناامنیای که اين روزها گریبانگیر رژیم صهیونیستی شده، نتیجه سالها جنگافروزی، ترور، تجاوز و تحقیر ملتهای منطقه است. موشکهای ایرانی نه آغازگر جنگ، بلکه نقطه پایانی بر توهم شکستناپذیری اسرائیل و آغاز دورهای جدید از موازنه وحشت هستند؛ دورهای که در آن، امنیت دیگر انحصاری نیست و پاسخ به تجاوز، حتمی است.