به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به نقل از خبرگزاری آنا، دکتر مهدی عباس زاده با بیان اینکه، دلایل مختلفی از جمله عدم انسجام و هماهنگی مراکز علمی و پژوهشی کشور، نبود نقشه راه تحول و مهندسیگذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، نداشتن آسیبشناسی و آیندهپژوهی و فقدان برنامه منسجم مبتنی بر یک الگوی مشخص، باعث شده است به این موضوع مهم و حیاتی بهگونهای شایسته و بایسته پرداخته نشود؛ تاکید کرد: تعاریف بسیاری، چه در داخل و چه در خارج کشور، از «علوم انسانی» ارائه شده است. برخی از این تعاریف ناظر به موضوع، برخی ناظر به غایت، برخی ناظر به روش، برخی ناظر به گستره، برخی ناظر به کارکرد و … هستند.
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: تلقیهای مختلف و تعاریف متنوع از علوم انسانی به حدی است که ارائه تعریفی جامع و مانع که مورد توافق همگان باشد، بس دشوار میکند.
به گفته عباس زاده، طبق تلقی ما، «علوم انسانی، دانشهایی هستند که موضوع آنها، ابعاد غیرزیستشناختیِ انسان، یعنی بینشها (باورها)، گرایشها (تمایلات)، منشها (اخلاقیات) و کنشها (افعالِ) فردی و جمعیِ او در یک زمینه یا زمینههایی خاص است».
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: «علوم انسانی میکوشند با روشهای متناسب، اصول و قواعد حاکم بر ابعاد فوق را به دست دهند. غایت قصوای علوم انسانی، ساختن انسان و استکمال معنوی او در دنیا و آخرت است؛ هرچند غایات اولیه و متوسطِ دیگری نیز در این علوم وجود دارند».
وی گفت: بر اساس این تعریف، که در آن هم به «موضوع» علوم انسانی توجه شده و هم به «روش» و «غایت» آنها، دانشهایی از قبیل روانشناسی، زبانشناسی، انسانشناسی، تاریخ، باستانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، علوم سیاسی، مدیریت، اقتصاد، حقوق، تعلیم و تربیت، ارتباطات، دینپژوهی و … حتی با اندکی تسامح، ادبیات، منطق و فلسفه را میتوان ذیل علوم انسانی و اجتماعی جای داد.
تعریف علوم انسانی اسلامی
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به اینکه، با عنایت به تعریف پیشگفته، میتوان قید یا وصف «اسلامی» را به این علوم اضافه کرد، گفت: علوم انسانی اسلامی، قسمی علوم انسانی (با همان تعریف ما) است که با رویکرد اسلامی تولید شدهاند.
رویکردها در تولید علم انسانی اسلامی
وی، در ادامه به رویکردهای چهارگانه در تولید علوم انسانی اسلامی اشاره کرد و افزود: اولین رویکرد تأسیسی است. مراد از تأسیس، ایجاد علوم انسانی اسلامی از ابتدا و بهنحو بنیادی است. این پرسشی است که دستکم در جامعه علمی ایران طرفداران و مخالفان جدی دارد؛ این دیدگاهها، از نفی مطلق تا اثبات مطلق را شامل میشود.
عباس زاده دومین رویکرد را ترمیمی و تکمیلی دانست و گفت: بر اساس این رویکرد، میتوان علوم انسانی موجود را با نظر به مبانی اسلامی تکمیل کرده و از طریق ارائه مؤیدهای اسلامی، آن را بازطراحی کرد. این نوع رویکرد دستکم در اندیشههای متفکران مسلمان مانند فارابی، ابنسینا، سهروردی، ملاصدرا و … دیده میشود.
عباس زاده، سومین رویکرد را تهذیبی برشمرد و افزود: در این رویکرد، علوم انسانی موجود از طریق پیراستن آنها از آموزهها و گزارههای متضاد با مبانی و آموزههای اسلامی و بازسازی دینیِ این آموزهها و گزارهها تهذیب میشود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چهارمین رویکرد را توصیهای شمرد و گفت: این رویکرد، درصدد است تا به ارائه توصیههایی بپردازد که میتوانند به علوم انسانی موجود، صبغه اسلامیِ هرچه بیشتری بدهند. این توصیهها گاه ناظر به محور عالِم هستند و گاه ناظر به محور علم.
وی گفت: اگر، امکان تولید برخی از علوم انسانی اسلامی به معنای «تأسیس» پذیرفته شود، آشکار است که تولید این علوم به معنای ترمیم و تکمیل، تهذیب و توصیه، امکانپذیر خواهد بود و میتوان ادعا کرد که تولید علوم انسانی اسلامی با رویکردهای ترمیم و تکمیل، تهذیب و توصیه، نه فقط امکان دارد، بلکه عملاً نیز تاحدی تحقق یافته است.
به گفته عباس زاده، همچنین این چهار رویکرد، نشان میدهد که تولید علوم انسانی اسلامی فرآیندی «تشکیکی» و «دارای مراتب» است، که «تأسیس» در بالاترین مرتبه آن قرار دارد و این فرآیند تا «توصیه» که در پایینترین مرتبه قرار دارد، امتداد مییابد.
دو مسیر تولید علم
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دو مسیر تولید علوم انسانی اسلامی را شامل مسیر پسینی و پیشینی دانست و اظهار داشت: مسیر پیشینی، حرکت از مبانی به سمت مسائل و سپس تولید علم است. این مسیر، از جهت اسلامیتِ علم، ایدهآل و تضمینشده است، ولی ممکن است قدری انتزاعی و در خلاء به نظر آید. در این مسیر، توجه ویژه به «فلسفههای مضاف اسلامی» که به مبادی و مبانی علوم انسانی میپردازند، ضروری است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مسیر پسینی را حرکت از حل مسائل به سمت دستهبندی، تجمیع مسائل و پاسخها و سپس تولید علم دانست و گفت: این مسیر، انضمامی و از جهت تاریخی تضمینشده است؛ چون علوم در طول تاریخ عمدتاً به همین نحو پدید آمدهاند، ولی ممکن است نتواند جهت اسلامیتِ علم را به نحو تام و دقیق تأمین کند. در این مسیر، توجه ویژه به «روشها و بینشهای میانرشتهای» که امروزه مرز دانش را در علوم انسانی تعیین میکنند، ضروری است.
لزوم تعیین نظریه پشتیبان
وی با بیان اینکه برای تحول در علوم انسانی نیازمند «نظریه پشتیبان» هستیم؛ تاکید کرد: برخی از اندیشمندان در کشور ما به نظریهپردازی در باب «علم دینی» پرداختهاند و دیدگاههای متفاوتی را هم اتخاذ کردهاند. لازم بنظر میرسد نظام آموزش عالی کشور، بین این نظریهها دست به انتخاب بزند و نظریه یا نظریههای مختار خود را تعیین کند و کار را بر همان بنیاد پیش ببرد.
چهار عرصه دانش برای تحول در علوم انسانی
عباس زاده چهار عرصه دانش را پژوهش (نظریهپردازی و تولید علم)، آموزش (انتقال علم)، ترویج و گفتمانسازی (عمومیسازی علم) و کاربردیسازی (عملیشدن علم) عنوان کرد و افزود: لازم است تحول در علوم انسانی در هر چهار عرصه دانش واقع شود؛ هرچند به نظر میرسد مهمترین عرصه، «پژوهش» است که وظیفه اصلی را در تولید علم دارد.