جایگاه علوم انسانی اسلامی در سیاست‌گذاری علم

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هم اندیشی علمی با موضوع “علوم انسانی اسلامی؛ امکان و چگونگی” روز چهارشنبه ۲۲ اسفند ماه سال جاری توسط گروه کلام اسلامی و الهیات جدید و گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

حجت الاسلام و المسلمین عبدالحمید واسطی عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه در این هم‌اندیشی به سخنرانی پرداخت که مشروح کامل سخنرانی ایشان خدمتتان ارائه می‌گردد:

سیاست‌گذاری علم و ملاک‌های حمایت از شکل‌گیری یک دانش در یک حوزه خاص

حقیر از منظر سیاست‌گذاری علم و ملاک‌های حمایت از شکل‌گیری یک دانش در یک حوزه خاص می‌خواهم صحبت کنم. مقصودم از سیاست‌گذاری علم، بحث خط‌مشی‌هایی است که در تخصیص ساختارها، فرآیندها، منابع انسانی و بودجه، به هدف رشد یک دانش، فارغ از رویکردهای ایدئولوژیک و حاکمیتی اثرگذار می‌شوند.

پرسش اصلی

با این سوال، عرضم را آغاز کنم که در یک سیاست‌گذاری بین‌المللی برای رشد علم و دانش، فارغ از هرگونه جهت‌گیری ایدئولوژیک یا حاکمیتی، آیا جایگاهی برای پژوهش بر منابع دانشیِ دین اسلام (به مثابه یک پدیده) به هدف دستیابی به نظریه‌های علمی در علوم انسانی از منظر دین اسلام وجود دارد یا نه؟

چرایی ورود به بحث ملاک‌های حمایت از شکل‌گیری یک دانش

چرا از این منظر ورود به بحث کردم و چرا این سوال را مطرح می‌کنم؟ زیرا ناقدین علوم انسانی اسلامی بالخصوص در چند اظهارنظر اخیر متمرکز بر نادرستی این سیاستگذاری شده‌اند. در طول چهار دهه گذشته، ناقدین علم دینی و علوم انسانی اسلامی ابتدا بحث تعارض علم و دین و عدم جواز ورود دین در حیطۀ علم را طرح کردند که بعد از تلاش‌های فراوان پژوهشیِ کسانی که به دنبال علوم انسانی اسلامی و علم دینی بودند، قطعیت تعارض علم و دین در فضای علمی کشور زیر سوال رفت و نفوذ خود را از دست داد، بعد از مدتی، سراغ این آمدند که اصلاً دین چنین ظرفیتی ندارد و قلمرو حداقلی دارد و فقط مربوط به امور هدایتی و رابطه فرد با خداوند است؛ باز هم در این زمینه، با تلاش‌های فراوان اندیشمندان اسلامی با ارائه کتب و مقالات و نشست‌های علمی پژوهشی، قطعیت قلمرو حداقلی دین هم زیر سوال رفت و نفوذ خود را از دست داد و حداکثری بودن آن از یک مقبولیت با اقبال نسبی برخوردار شد. (و البته مقصود از قلمرو حداکثریِ دین، در دیدگاه هیچ متخصصی به معنی ارائه تمام جزئیات در آیات و روایات نیست.)

پس از عبور موفق مقوله «علم دینی و علوم انسانی اسلامی» از موانع علمی پژوهشی، منتقدین با مطرح کردن رانت ایدئولوژیک در ساختارهای علمی و پشتیبانی‌های مالی، تلاش در مخدوش کردن آن کرده‌اند. حقیر به این جهت، بحثم را با رویکرد بررسی شاخص‌های «سیاستگذاری علم» مطرح کردم یعنی فارغ از رویکرد ایدئولوژیک و حاکمیتی، فرض کنید حاکمیت سکولار داریم و سیاست‌گذاری علم به معنای بین‌المللی به دست منتقدین علوم انسانی اسلامی رسیده است، آیا در منطق سیاست‌گذاریِ علم، جایگاهی برای پژوهش در منابع دانشی دین اسلام به عنوان یک پدیده به هدف دستیابی به ایده‌ها و نظریه‌ها در علوم انسانی، داده می‌شود و ساختار، فرآیند، تخصیص منابع، نیروی انسانی و بودجه، اختصاص می‌یابد یا نه؟

توجه به متغیرهای هشت‌گانه در سیاست‌گذاری علم

اگر یک سیاستگذار در حیطه علم و دانش، بخواهد به این سوال پاسخ بدهد باید حداقل ۸ متغیر زیر را رصد و وزن‌دهی و برآیندگیری کند:

حجم داده‌ها در آن پدیده (مثلا در اینجا داده‌های موجود در منابع دین اسلام) حجم داده‌هایی که حاوی گزاره‌های توصیفی و تجویزی در حیطه‌های مختلف علمی انسانی باشد.
حجم اندیشمندان و کنشگران: حجم اندیشمندانی که در این داده‌ها کار می‌کنند.
حجم مراکز و موسسات: حجم مراکز و موسساتی که در این زمینه‌ها کار می‌کنند.
حجم پژوهش‌ها و مقالات: حجم پژوهش‌ها و مقالات پژوهشی و کتاب‌هایی که در این زمینه منتشر شده‌اند.
فراوانی متقاضیان: فراوانی متقاضیان، مشتریان، انتظارداران و پیروان نسبت به آن پدیده که در سیاست‌گذاری علم می‌خواهیم به آن وزن بدهیم.
سابقه اثرگذاری تاریخی: سابقه اثرگذاری تاریخی آن دانش یا آن پدیده
فراوانی مسئله‌ها و نیازهای حل‌نشده: فراوانی مسئله‌ها و نیازهای حل‌نشده بین‌المللی و داخلی که نیاز به خلاقیت و منابع جدید دارند.
میزان کارآمدی علوم رایج: بررسی کارآمدی علوم رایج و نیاز به جایگزینی یا تکمیل آن‌ها با منابع دانشی که در محورهای قبلی وزن‌دهی شده‌‌اند.

اگر محققی بخواهد به صورت علمی پژوهشی تعیین کند که آیا به موضوع الف یا ب یا … جهت‌دهی شود تا یک رشته دانشی شکل بگیرد یا توسعه یابد، باید متغیرهای فوق را محاسبه و برآیندگیری کند.

تحقق معیارهای هشت‌گانه در علم دینی و علوم انسانی اسلامی

در مورد پدیده‌ای به نام «علم دینی و علوم انسانی اسلامی» حجم داده‌های موجود در منابع دین (اعم از آیات و روایات و تحلیل و تفاسیر و دلالت‌های عقلانی آنها)، و حجم اندیشمندان و کنشگران و فراوانی مراکز و موسسات پژوهشی و حجم تولیدات علمی و مقالات پژوهشی (در همه آنها اعم از داخلی و بین‌المللی) به اندازه چندین رشته علمی است.

نسبت به فراوانی متقاضیان نیز حجم متقاضیان نظر اسلام در موضوعات مختلف بالخصوص امور انسانی، بیش از چندین کشور است. و در متغیر سابقه اثرگذاری تاریخی، شواهد ظهور اسلام در قالب یک تمدن از قطعیات تاریخ بین‌المللی است.

نسبت به متغیر فراوانی مسئله‌ها و نیازهای حل‌نشده بین‌المللی و داخلی که نیاز به خلاقیت و منابع جدید دارند و دانش‌های موجود در حل آنها کارآمدی لازم را ندارد اشاره می‌کنم به منابع و مقالاتی که با کلیدواژۀ «ناکارآمدی علوم انسانی» هم در حیطه بین‌الملل و هم در داخل کشور منتشر شده‌اند.

در پایان، از سروران عزیزی که منتقد علوم انسانی اسلامی هستند تقاضا دارم که بر اساس این متغیرها یا متغیرهای بیشتری که متخصصین سیاست‌گذاری علم ارائه می‌دهند، بفرمایند که اگر حکومت سکولار شد و سیاست‌گذاری علم به دست منتقدین علوم انسانی اسلامی افتاد، آیا به این حجم از داده‌ها، اندیشمندان، مراکز، موسسات، پژوهش‌ها، کتاب‌ها، متقاضیان علم دینی و علوم انسانی اسلامی توجه می‌شود و آیا حمایت از شکل‌گیری ساختارها و فرآیندها و منابع انسانی و مالی برای رشته‌ای به نام علوم انسانی اسلامی می‌کنند؟ و هم‌چنین تقاضا دارم شاخصی برای میزان تخصیص بودجه به رشته‌های مختلف دانشی ارائه بفرمایند و براساس شاخصی که بیان می‌کنند بودجه تخصیص یافته به رشته‌های مختلف علوم انسانی در دانشگاه‌ها و مراکز و موسسات مرتبط با علوم انسانی معاصر را با بودجه تخصیص یافته به مراکز و موسسات مرتبط با علم دینی و علوم انسانی اسلامی، مقایسه بفرمایند.

یک پیشنهاد عملیاتی هم دارم که نمایشگاهی از تولیدات فعلی علوم انسانی اسلامی، چه بین‌المللی و چه داخلی، برگزار شود و همین حجم داده‌ها، اندیشمندان، مراکز، موسسات، پژوهش‌ها و کتاب‌ها در معرض قضاوت بازدیدکنندگان قرار گیرد و یک تور برای اندیشمندان علوم انسانی داخلی و خارجی، تحت عنوان «بررسی وضعیت و نتایج علوم انسانی اسلامی در قرن اخیر» فعال گردد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.