رمز و سری مهم در معیار بندگی در کلام امام کاظم علیه‌السلام

 رمز و سری مهم در معیار بندگی در کلام امام کاظم علیه‌السلام
نوشتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا پیوندی مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛

 

فضلِ بنِ يونس می‌گوید امام كاظم عليه السلام فرمود : بسيار بگو:

«اللّهُمَّ لا تَجعَلْني مِنَ المُعارينَ و لا تُخرِجْني مِنَ التَّقصيرِ؛ خدايا! مرا از عاريه داران قرار مده و از حدّ تقصير بيرونم مبر.

عرض كردم: معناى «عاريه داران، را مى دانم؛ كه شخصى دين را به طور عاريه مى‌گيرد و سپس از آن خارج مى شود. اما معناى «مرا از حد تقصير بيرونم مبر» چيست؟ حضرت فرمود: هر كارى كه براى خدا انجام مى دهى خود را در آن مقصّر بدان؛ زيرا همه مردم در كارهايى كه براى خدا مى كنند، مقصّر هستند، مگر كسى كه خداوند عزّ و جلّ نِگَهش دارد. (کافی، ج۲، ص۷۳)

بیان نورانی امام موسی بن جعفر علیه السلام عبارت از این است که خداوند به شما توفيق بدهد كه هميشه عبادتت را ناقص و خودت را در انجام طاعت و بندگى خدا مقصّر بدانى ، يا خودت را ناقص و مقصّر بدانى؛ زيرا با احساس نقص و كمبود، آدمى از تكبر بيرون مى آيد و با احساس تقصير از خودپسندى و غرور و تنبلى در عبادت، دست مى‌شويد.

با این كه شیطان شش هزار سال عبادت كرده بود ولی خدای متعال عمل طولانی ابلیس را بر اثر یك تكبر كردن محو كرد. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: حكم خدا در اهل آسمان‌ها و زمین واحد است. این طور نیست كه خدا عبادت شش هزار ساله ابلیس را بر اثر تكبر محو كند و او را به زمین بزند و لعنت كند اما اگر بنی آدم تكبر ورزدید این گونه نکند. غرور و تكبر از بدترین گناهان كبیره است.

دلیل دیگر از نظر عقلی عبارت از این است که انسان محدود هیچگاه نمی‌تواند حق مطلب را در عبادت و بندگی انجام دهد؛ چرا که لایق مرتبت و جایگاه حق تعالی نیست. تعبیر زیبا و عمیق پیامبر اسلام نشان دهند همین موضوع است؛ ایشان می فرماید:

مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ؛ « آن‌چنان‌که شایستة عبادت توست، تو را عبادت نکردیم و آن‌چنان‌که شایستة معرفت توست، تو را نشناختیم؛

ما به قدر توان و درک خود، می‌توانیم بندگی و عبادت حضرت حق را انجام داده و به شناختی محدود از خداوند دست یابیم.

جز اهل عصمت، همه مردم در قبال پروردگار مقصّرند، قادر به شکر نعمتهای الهی نیستند، «فان تعدّوا نعمة الله لا تحصوها». کثرت نعم الهی به قدری است که از میزان درک و ظرفیت فهم ما بیرون است. اگر انسان بخواهد شکر این نعمتها را بکند، همه عمر را هم که مشغول باشد باز کم می آورد.

انسان به دلیل محدویتی که دارد نمی تواند همه وظایف خود را در قبال خداوند انجام دهد؛ امام حسین سلام الله علیه در دعای عرفه می فرماید: اگر من یک نعمت از نعم تو را هم بخواهم شکر کنم تا آخر عمر نمی توانم.

یک نعمت را در نظر بگیرید، فقط سلامتی امروزتان را، نه فردا و نه دیروز، همین را بخواهید شکر کنید نمی توانید؛ چون این شکری که می کنید خودش یک نعمت و توفیق الهی است.

همه کس موفّق به شکر، ذکر و توجّه به خدا، نمی شوند، موفق شدید، این شد نعمت خدا، حالا این نعمت را شکر کنید. اگر آن را شکر کردید باز یک نعمت دیگر است، همینطور هلّم جرّاً تا آخر عمر، چه برسد به همه نعمت های الهی، پس شکر نعم الهی ممکن نیست، این، اقلّ تقصیری است که انسان ممکن است کرده باشد، حالا تقصیر در رفتار، توجّه به غیر خدا، طلب مطامع و حطام دنیا، تخلّف ها، زورگوئی ها، بد اخلاقیها، که ما خودمان توجّهی به آنها نمی کنیم، چه بسا از ما سر زده است، پس ما همیشه مقصّریم، این را فراموش نکنیم، تا اگر نمازی خواندید، شبی را به احیاء گذراندید، توسّل و گریة خوبی داشتید، فوراً خوشحال شوید، به این عبادات مغرور نشوید که اغترار بالله از مهالک عظیمی است.

امام علی عليه السلام در خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه به ذکر همت عالى پرهيزکاران مى پردازد و مى فرمايد:

لاَ يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ، وَ لاَ يَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِيرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ؛

از اعمال اندک، خشنود نمى شوند، و اعمال فراوان خود را زياد نمى شمارند، بلکه پيوسته خود را به کوتاهى و قصور متّهم مى سازند هر چند عبادات و طاعات و کارهاى مهم اجتماعى فراوانى کرده باشند و به همين دليل از اعمال خود نگرانند، مبادا حق خدا و خلق را ادا نکرده باشند»

علوّ همت آنها و معرفت بالايشان به آنها اجازه نمى دهد که به اعمال کم راضى شوند و يا اعمال فراوان را بسيار ببينند برخلاف کوته فکران مغرور که به اندک عملى چنان از خود راضى مى شوند که گويى برترين خلق خدايند.

گذشته از اين، آنها داراى صفت برجسته انتقاد از خويشتن اند که غالب افراد از آن گريزانند نه انتقاد ديگران را مى پذيرند و به طريق اولى نه از خود انتقاد مى کنند و کارى را که سبب تکامل و پيشرفت انسان است رها مى سازند.

آنها پيوسته از اين بيم دارند که حق نعمت خدا را ادا نکرده باشند و راه و رسم عبوديت پروردگار را ترک گفته باشند و در برابر خلق خدا مسئول باشند.

اللّهُمَّ لا تَجعَلْني مِنَ المُعارينَ:

حضرت در ابتدای حدیث فرمود: خدایا مرا جزء عاریه‌ای‌ها قرار نده؛ یعنی خدایا من را از آنهایی که ایمانشان موقت و عاریه‌ای است قرار نده. در زیارت عاشورا چند بار می گوییم؟

«و ان یثبّت لی عندکم قدم صدق» و در سجده زیارت عاشورا می گوییم: و ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین و … ؛

حضرت علی(علیه السلام) ایمان را دو گونه معرفی میکنند:

فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ» از میان ایمانها، ایمانى است که در دلها ثابت و برقرار است و ایمانى است که بین دلها و سینه ها تا مدتى معین عاریتى و ناپایدار است.

در حقیقت دوگونه ایمان داریم؛ ایمان ثابت و مستقر، و ایمان مستودع و عاریه‌ای.

  1. ایمان ثابت و مستقر، یعنی ایمان جای گرفته‌ی در قلب، تکیه کرده‌ی به یک استدلال و یک بینش عمیق، و پشتیبانی شده‌ با عمل صالح.
  2. نوع دیگر ایمان این است که با احساسات پیدا شده، با منطق پیدا نشده؛ انسان پای آن، عمل صالح نگذاشته؛ همین‌طور شعارِ ایمانی داده و گاهی هم خیلی تند شعار داده؛اما پای این، عمل صالحی که به‌خاطر آن با نفس ِ خودش مجاهدت و مبارزه کند، خرج نکرده؛ یعنی این ایمان با عمل صالح آبیاری نشده؛ این می‌شود ایمان عاریه‌یی. ایمان عاریه‌یی هم ایمان است؛ نه این‌که آن شخص، منافق است؛ ایمانش راسخ نیست؛ لذا زود زایل می‌شود.

در چه مواقعی این‌گونه ایمان زایل می‌شود؟ وقتهای امتحان و لحظات هوای نفس. مثلاً اگر کسی پولکی است، هنگامی‌که بین پول و حفظ ایمان، سر دو راهی قرار بگیرد، ایمان می‌پرد و تمام می‌شود. بعضی‌ها دچار وسوسه‌های نفسانی و شهوات جنسی هستند؛ بعضی‌ها دچار مقام‌پرستی‌اند؛ هر کسی یک‌طوری است. هر کدام از ماها لغزشگاهی داریم؛ چنان‌که روزگاری که عصر شبهه باشد، ایمان بسیار متزلزل است و ممکن است کسی در روز با ایمان باشد ولی شب ایمان خود را از دست داده باشد.

روایت داریم در زمان غیبت و دوران آخرالزمان خیلی‌ها ایمانشان ضایع می شود. با گناه و فساد کم کم ایمانشان كم رنگ می شود و بی‌ ایمان می‌شوند. در روایت داریم بعضی ها صبح ایمان دارند و شب که می شود بی ایمان هستند.

متن حدیث

الكافي عن الفضلِ بنِ يونسَ عن أبي الحَسن عليه السلام : أكثِرْ مِن أن تَقولَ : اللّهُمَّ لا تَجعَلْني مِنَ المُعارينَ و لا تُخرِجْني مِنَ التَّقصيرِ . قالَ : قُلتُ : أمَّا المُعارونَ فقَد عَرَفتُ أنَّ الرَّجُلَ يُعارُ الدِّينَ ثُمّ يَخرُجُ مِنهُ، فما مَعنى لا تُخرِجْني من التَّقصيرِ ؟ فَقالَ : كلُّ عَمَلٍ تُريدُ بِهِ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فَكُن فيهِ مُقَصِّرا عِندَ نَفسِكَ؛ فإنَّ النّاسَ كُلَّهُم في أعمالِهِم فيما بَينَهُم و بَينَ اللّه ِ مُقَصِّرونَ إلاّ مَن عَصَمَـهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ .[الكافي : ۲/۷۳/۴.]

الكافى ـ به نقل از فضل بن يونس ـ : امام كاظم عليه السلام فرمود : بسيار بگو: خدايا! مرا از عاريه داران قرار مده و از حدّ تقصير بيرونم مبر. عرض كردم: معناى «عاريه داران، را مى دانم؛ كه شخصى دين را به طور عاريه مى گيرد و سپس از آن خارج مى شود. اما معناى «مرا از حد تقصير بيرونم مبر» چيست؟ حضرت فرمود: هر كارى كه براى خدا انجام مى دهى خود را در آن مقصّر بدان؛ زيرا همه مردم در كارهايى كه براى خدا مى كنند، مقصّر هستند، مگر كسى كه خداوند عزّ و جلّ نِگَهش دارد.