نفی امکان دست‌یابی به حقیقت محفوظ قرآن در آیه ۷۹ سوره واقعه

نفی امکان دست‌یابی به حقیقت محفوظ قرآن در آیه ۷۹ سوره واقعه
نوشتاری از حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجت‌پور عضو هیأت علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 

سوره واقعه چهل‌وششمین سوره‌ای است که بعد از رسالت پیامبر اکرم۹ در مکه نازل شده است. در این سوره مردم به سه دسته تقسیم شده‌اند و آیه ۷۹ سوره واقعه به همراه تعداد دیگری از آیات این بخش از سوره خطاب به تکذیب‌گران قرآن و رسالت پیامبر(ص) فروآمده است. خدای متعال در این آیات مخاطبان را که قران را دروغ و مطالب آن را تکذیب می‌کردند، با سوگندی که بیان می‌فرمایند، از حقیقت الهی بودن کلام جاری شده بر زبان پیامبر اکرم(ص) آگاه کرده‌اند؛ بیان می‌دارند:

«فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ. وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ. إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ. فىِ كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ»؛ «پس سوگند به غروبگاه ستارگان. و اين سوگندى است‌ ـ اگر بدانيد ـ بزرگ. هر آينه، اين قرآنى است گرامى‏قدر، در كتابى محفوظ. كه جز پاكان دست بر آن نزنند. نازل شده از جانب پروردگار جهانيان است» (واقعه: ۷۵ـ۸۰).

دقت در آیات فوق  معلوم می کند که اشاره خدای متعال به قرآن ارجمندی است که در کتاب مکنون است. «مکنون» اسم مفعول به معنی پوشیده است. از «کنّ» که به معنی سر پوش (مفردات/ ۷۲۶) است. «کتاب» نیز به معنی اسم مفعولی است یعنی مکتوب است. بنابراین «کتاب مکنون» یعنی مکتوبی که پوشیده است. یا در سرپوشی قرار دارد. کلمه «مطهّرون» نیز اسم مفعول به معنی کسانی است که پاک شده‌اند. این کلمه بر خلاف «متطهّرون» است که بعد از ادغام به شکل «مطّهّرون» با دو تشدید نوشته می‌شود. کلمه دوم به معنای کسی است که خود را پاک می‌کند. مفسران محترم که قرائت جمهور یعنی قرائت حفص از عاصم بن ابی النجود را معتبر می‌دانند، آیه را با کلمه «المطهّرون» به یک تشدید خوانده و معنا کرده‌اند و در بیان مصداق آن گفته‌اند مراد یا فرشتگان پاک و یا معصومانی پاک چون پیامبر و امامان(ع) هستند. روایاتی از شیعه نیز این معنا را تأیید کرده است.(ر.ک: کنز الدقائق، نور الثقلین، البرهان، مجمع البیان بحث روایی المیزان، ذیل آیه) حرف «لا» در «لا یمسّه» را نیز لا نفی جنس گرفته‌اند یعنی جمله را خبریه دانسته‌اند. بنابراین توضیحات مراد خدای متعال را آن دانسته‌اند که به مخاطبان تکذیب کننده قرآن می‌فرماید: این قرآنی را مکتوبی نگهداری شده در لوح محفوظ از دستبرد شیاطین و امثال آن است، جز پاکانی همچون فرشتگان دسترسی ندارند. و بر اساس آنکه مراد معصومان باشد گفته‌اند: به حقیقت آن جز پاکانی چون پیامبر و امامان معصوم(ع) دست نخواهند یافت. کنایه از اینکه تکذیب شما از این قرآن به جهت پلیدی و آلودگی درونی شما است نه باطل بودن قرآن و فقد حقیقت در آن.

آیا این آیه را می‌توان به طهارت از نجاسات بدنی شامل آلودگی‌های بدنی، حیض و امثال آن، جنابت و نداشتن وضو توسعه داد؟

ابتدا لازم است توجه شود که معنای بالا معنای تنزیلی آیه است یعنی وقتی آیه نازل شده است با توجه به سیاق آیات، مخاطب آیات و با لحاظ زمان نزول و فضای تکذیب، مراد آیه همان معنای بالاست. منتهی از دو راه می‌توان معنای آیه را توسعه داد:

  1. توسعه به معنای ادب واجب الرعایه ظاهری به منظور دست یافتن به طهارت باطنی

تأثیر این آداب رسیدن به فهم حقائق قرآن است. برخی از ویژگی‌های باطنی انسان‌ها با آداب ظاهری شکل می‌گیرد یا تقویت می‌شود. به طور مثال بندگی خدای سبحان با اظهار بندگی از راه نماز، یا حج تقویت می‌شود. ذکر لفظی زمینه ذکر قلبی و باز شدن دریچه‌های باطنی قلب می‌شود، خود را به صبر وادار کردن زمینه شکیبایی را فراهم می‌کند. رعایت ادب در مقابل بزرگان و پادشاهان، زمینه تجلیل باطنی از ایشان یا تداوم آن می‌گردد. از این‌رو برای کسانی که می‌خواهند به صف وارستگان معنوی بپیوندند و توفیق بهره گرفتن از معانی والا و پنهان قرآن را پیدا کنند، یا همین مقامات را تداوم دهند، رعایت طهارت‌های ظاهری الزام دارد. حال اگر دستور به رعایت نظافت یا طهارت‌های از خباثت‌ها و جنابت و بول و نقض وضو داده می‌شود، به منظور زمینه‌سازی برای تحقق آن طهارت باطنی است. برخی از این‌گونه دستورات، در شرع مقدس از روایات استفاده می‌شود و تفصیلی بر آیات قرآن است. می‌توان این نوع از تفصیلات را «وحی تبیینی» نامید. ریشه این تعبیر در آیه ۴۴ سوره نحل است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» مطابق این آیه وحی دیگری افزون بر قران در اختیار پیامبر قرار گرفت تا قرآنی را که بر مردم نازل شده بود، تبیین کند؛ مجملاتش را بیان کند و مردم را از راه این تبیینات برای فهم کامل معارف یا امتثال اوامر مجمل قرآن توانا کند. برخی از این تبیینات را خود پیامبر و الباقی را امامان معصوم(ع) که وارث وی بودند، بر عهده داشتند. به طور مثال در قرآن دستور به نماز آمد اما این مبینان شریعت (معصومان) بودند که هیات ترکیبی و شرایط و اجزاء و موانع و کیفیت رفع موانع و چالش‌های پیش آمده در نماز و کیفیت گذر از آنها را تبیین کردند. روزه، خمس، حج و بسیاری از دستورات دینی از این قبیل است.

  1. ۲. تطبیق معنی آیه بر طهارت ظاهری

در این مورد مفسر و فقیه تلاش می‌کند تا روایت معصوم را تفسیری ـ نه تبیینی ـ از آیه بداند. به این معنا که ظاهر آیه را چنان معنا کند که با مضمون روایت هماهنگ شود. به طور مثال در اینجا «لا یمسه» را لا نفی جنس نگیرد بلکه آن را «لای نفی» ای بگیرد که هر چند ظاهرش نفی است  (لمس نمی‌کنند)، اما در مقام انشاء (نباید مس کنند) معنی شود. یا «المطّهرون» به یک تشدید را «مطّهّرون» به دو تشدید تبدیل کنند. سپس مراد از روایت را که به فاصله گرفتن از خط آیات « مکتوب» توجه داده (ر.ک: کنز الدقائق، ۱۳/ ۵۳) به همان معنای مس قرآن (مجموعه کلام) معنا کنند.

افزون بر سه مجازی که به آن اشاره شد دو مشکل دیگر در روش دوم هست؛ نخست: آیه زمانی نازل شده است که هنوز حکم غسل و تیمم و بلکه وضو نازل نشده بود؛ غسل و تیمم در سوره نساء آیه ۹۳  نازل شد. این سوره ۹۲مین سوره در نزول و پس از هجرت نازل شد. همچنین وضو در سوره مائده آیه ۶ نازل شد که ۱۱۳مین سوره در نزول شمرده می شود. به طور قطع وقتی آیه سوره واقعه پیش از هجرت نازل شده، حکم غسل از جنابت و وضو نازل نشده بود. پس تا آن زمان دست زدن به متن قرآن با نجاست جنابت و حدث وضویی ممکن بود و چنین برداشتی از آیه وجود نداشت. اگر مراد از لا نفی جنس، نهی بود و مسلمانان موظف بودند تا هنگام نجاست‌های مذکور قرآن را لمس نکنند، چرا حکم رافع نجاست، همزمان یا پیش از آن نازل نشده است؟! و چرا دستور به وضو و غسل باید حدود هشت تا ده سال به تعویق افتد؟

مشکل دیگر اینکه ظاهراً نهی از لمس قرآن هنگام جنابت و حدث اصغر در کلام پیامبر یا معصومان تا زمان امام باقر(ع) (ر.ک: مجمع‌البیان ۵/ ۲۳۶) و امام صادق(ع) (ر.ک: کافی ۳/ ۱۰۶، ح ۵) و امام علی بن موسی الرضا(ع) (الاستبصار ۱/ ۱۱۳ـ۱۱۴، ح۳۷۸) نیامده است. یا اگر بوده به دست ما نرسیده است. دلیل این تأخیر برغم دلالت ظاهر آیه بر لزوم طهارت از حدث اکبر و حدث اصغر چیست؟

بنابر مجازهای غیر ضروری که به عرض رسید و نیز دو مشکلی که در برداشت از آیات به عنوان تفسیر بیان شد، مناسب است تا آیه به همان معنای نفی امکان دست‌یابی به حقیقت محفوظ قرآن مگر به طهارت باطن حمل شود و طهارت از نجاسات تابع اسناد و بدون تغییر در متن آیه به عنوان تبیینات آیات شمرده شود. چنانکه این رویه در معارف بسیار زیادی و احکام فراوان رسیده از معصومان و تبیین گران شریعت رواج داشته باشد.

والله اعلم