وعدۀ صادق(۲) و راهبرد واقعگرایانۀ ایران
نوشتاری از دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه
پاسخ نظامی جمهوری اسلامی ایران به رژیم صهیونیستی، غافلگیرکننده بود و توانست امید و قدرت بازدارندگی ایران را احیا کند. فارغ از احساس غرور و شادی که این عملیات ویژه برای ایرانیان به ارمغان آورد، این سوال ممکن است مطرح شود که بهتر نبود به جای پاسخ نظامی، برای متوقف کردن رژیم صهیونیستی، مسیر نهادهای بینالمللی و مذاکره با قدرتهای بزرگ را انتخاب میکردیم؟
اولین نکته برای پاسخ به این سوال، توجه به ماهیت رژیم صهیونیستی است. با رژیمی طرف هستیم که خط قرمز ندارد. و حتی به شهروندان خود رحم نمیکند. تاکنون تعداد زیادی از اسرای صهیونیستی در بمباران و یا هجومهای وحشیانه به دست سربازانش کشته شدهاند. همچنین ابایی از کشتن زن و کودک و خبرنگار و پزشک ندارد. با چنین دشمنی، امکان سازش و گفتگو و مذاکره وجود ندارد.
از طرف دیگر رژیم صهیونیستی با تمام خوی ددمنشی و وحشیانه، پر از ترس و ضعف است. در عملیات وعدۀ صادق(۱) تجربه کردیم که ضربۀ مستقیم ایران را نتوانست پاسخ دهد و حتی در دفاع از خود ناتوان بود.
اما مسیر صلح و استفاده از نهادهای بینالمللی در ماههای اخیر پیموده شد. خوشتنداری ایران بخشی از اقداماتی بود که برای کاهش تنش در منطقه انجام شد. مقامات جمهوری اسلامی در سفر نیویورک، پیام صلح و کاهش تنش بود. اما مشکل این بود که رژیم صهیونیستی بر اساس خوی وحشیگری و جنگطلبانۀ خود، با صلحطلبی میانهای ندارد و این صلحطلبی را ترس تلقی کرد. فرمایش جدلی و شرطی رییس محترم جمهور که ما سلاحهایمان را زمین میگذاریم به شرط اینکه اسرائیل هم سلاحهایش را زمین بگذارد، به این منظور بیان شده بود که نشان دهد ما خواهان صلح هستیم و این رژیم صهیونیستی است که مانع از صلح است. اما رژیم صهیونیستی این صلحطلبی را به ضعف و تسلیم تعبیر کرد.
جنگسالاران صهیونیست پس از اطمینان از اینکه ایران تمایلی به پاسخ ندارد، شروع به افزایش حملات خود کردند و شدت این تنش را قدمبهقدم افزایش دادند تا صبر استراتژیک ایران را بیازمایند. صلحطلبی افراطی که در اصطلاح روابط بینالملل به آن مماشات(Appeasement) میگویند همواره باعث جسارت دشمنان و کاهش بازدارندگی میشود. مثال کلاسیک آن در تاریخ معاصر، اقدامات «نویل چمبرلین» نخستوزیر بریتانیا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم است.
در دورهای که هیتلر و همپیمانان فاشیست او منطقۀ اروپا را به آشوب کشیده بودند، چمبرلین به عنوان فردی صلحطلب تلاش میکرد مانع از برافروختن آتش جنگ شود. بنابراین حملات گاه و بیگاه هیتلر و آلمان نازی را نادیده میگرفت و حتی تلاش کرد از طریق مذاکره و نهادهای بینالمللی سیاست توسعهطلبی آلمان را متوقف کند. حاصل این تلاشها، «توافقنامۀ مونیخ» بود. بر این اساس انگلستان پذیرفت برای آرام کردن خوی تجاوزگری هیتلر، چکسلواکی که متحد انگلستان بود را قربانی کند و بخشی از خاک آن را به آلمان نازی پیشکش کند. چمبرلین پس از امضای توافقنامۀ مونیخ و بازگشت به انگلستان مژده داد: «امروز ما صلح را برای زمانهمان را تحقق بخشیدیم.» Peace for our time عبارتی بود که چمبرلین استفاده کرد و امروز به عنوان نماد یک استراتژی بد و نادرست در کلاسهای علوم سیاسی تدریس میشود.
صلحطلبی و خوشبین بودن به مذاکره و نهادهای بینالمللی خوب است اما در مقابل رژیمهای تجاوزگر و جنایتکار، صلحطلبی به معنای قربانی کردن مردم و شهروندان است. در پاسخ به ندای صلحطلبی رئیس محترم جمهور در سازمان ملل و مصاحبههای مسالمتجویانۀ وزیر محترم امور خارجه و دستیار راهبردی رییس جمهور، رژیم صهیونیستی دست به ترور سید حسن نصرالله زد و نخستوزیر این رژیم علناً از تریبون سازمان ملل ایران را تهدید کرد. این اقدامات بیسابقه یعنی پیام صلح ایران دریافت نشده و لازم بود راهبرد نظام جمهوری اسلامی تغییر کند. برافراشتن پرچم صلح، باعث مهار رژیم وحشی صهیونیستی نمیشود؛ بلکه جان شهروندان ایرانی را در معرض خطر قرار میدهد. قاعدتاً ادامۀ استراتژی مماشات و مسالمتجویی افراطی، تأثیری بر عملکرد رژیم صهیونیستی ندارد و ابعاد بحران و جنگ بزرگتر خواهد شد.
جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به جنایتهای رژیم صهیونیستی به صراحت گفته بود: «نسبت به ناتوانی کشورها در متوقف کردن حملات اسراییل به لبنان و فلسطین متأسف هستم.برای رسیدن به آتش بس فشار دیپلماتیک ایجاد میکنیم اما به نظر نمیرسد که هیچ کس بتواند نتانیاهو را نه در غزه و نه در کرانه باختری متوقف کند». در این وضعیت، تکیه و امید بستن ایران به نهادهای بینالمللی برای متوقف کردن رژیم صهیونیستی، چیزی جز فراهم کردن فرصت برای تجاوز بیشتر نیست.
راهبرد درستی که در این مقطع زمانی برگزیده شد، حرکت به سمت سیاست واقعگرایانه بود. بر اساس دیدگاههای رئالیستی، هر کشوری باید با تمام توان از خود دفاع کند. متکی بر ابزارهای سخت و نرم، لازم است بازدارندگی کافی ایجاد شود تا منافع ملی و شهروندان ایرانی محفوظ بماند. به نام صلح و برای حفظ امنیت کودکان ایرانی لازم است از ابزارهای دفاعی سخت برای بازداشتن متجاوز استفاده ببریم. رژیم صهیونیستی علیرغم تشرهای ظاهری اروپا و آمریکا خیلی رئالیستی اهدافش را دنبال میکند و اگر در این مسیر ایران نگاهی غیرواقعگرایانه داشت و مماشات به خرج میداد حتماً دچار زحمت فراوان میشد.
اجرای عملیات وعدۀ صادق(۲) و حمایت و همصدایی همۀ طیفهای سیاسی داخل کشور حداقل دو دستاورد به همراه داشت:
۱. نشان دادن عزم و ارادۀ ایران برای حفاظت از مردم و منافع ملی؛
۲. احیای اعتماد عمومی مردم و سرمایۀ اجتماعی. اگر مردم احساس کنند که دولت قادر به دفاع از آنها نیست به سرعت به حاکمیت بیاعتماد میشوند.
پیش از انجام این عملیات، بسیاری از تحلیلگران بینالمللی بر این نکته تأکید داشتند که رژیم صهیونیستی به سراغ ایران خواهد آمد و مماشات ایران، این رژیم را تشویق خواهد کرد. خبرگزاری الجزیره نوشته بود هدف اصلی رژیم صهیونیستی لبنان و حزبالله نیست و در واقع ایران هدف اصلی است. به اعتقاد تحلیلگران این خبرگزاری اگر ایران پاسخ مناسبی ندهد، راه برای ضربات بعدی به ایران هموار میشود.
بنابراین تصمیم به اجرای عملیات وعدۀ صادق(۲) راهبرد بسیار درستی بود که از نظر داخلی و بینالمللی فواید زیادی برای کشور داشت؛ و البته در وضعیت بغرنج منطقه، هیچ راهحل کامل و بیهزینهای وجود ندارد. اما در میان راهحلهای متعدد و بهخصوص در مقام مقایسه با راهبرد مماشات و سکوت، پاسخ نظامی کمهزینهترین و پرمنفعتترین مسیر برای حفظ منافع ملی بود.
پاسخ فوری، قاطعانه و پشیمانکننده به رژیم صهیونیستی برای انتقامجویی، تشفی خاطر یا اهداف ایدئولوژیک نبود؛ بلکه بهترین راه برقراری صلح است و محافظت از جان شهروندان ایرانی.