به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا، عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه، هشتم شهریور ماه در همایش ملی تربیت و اخلاق در سیره و معارف رضوی که از سوی دفتر قم بنیاد علمی پژوهشی آستان قدس رضوی برگزار شد با بیان اینکه اخلاق در تعریف رایج، ملکات نفسانی تسهیلکننده رفتار چه منفی و مثبت و خوب و بد یا اسم برای رفتارها و فضایل خارجی است، گفت: با هر معنا، اخلاق یکی از ابعاد بسیار مهم یا کلان نظام در درون دستگاه معرفتی سیره رضوی است و در همه عرصهها حضور دارد یعنی اخلاق در کلام و فقه رضوی و سیاست و … حضور دارد و بسیار مهم است.
وی با اشاره به نسبت سیاست و اخلاق در نظام معرفتی حضرت رضا(ع)، افزود: در نسبتسنجی بین اخلاق و سیاست، گاهی از پایگاه اخلاق به سیاست نگریسته میشود یعنی اخلاق، محور و مقدمه سیاست است که در این صورت سیاست موضوع اخلاق خواهد شد ولی گاهی از پایگاه سیاست به اخلاق نگاه شده است و سیاست برای اخلاق تصمیم میگیرد که چگونه باشد.
مهاجرنیا با اشاره به دیدگاههای مختلف درباره جمع بین سیاست و اخلاق با بیان اینکه یک دیدگاه این است که این دو قابل جمع نیست، تصریح کرد: یعنی سیاست مرتبط با مدیریت زندگی دنیوی است و دنیا را باقی میداند و در مقابل، اخلاق، به مثابه فانی به دنیا مینگرد لذا این دو با هم جمع نمیشوند. در مقابل این دیدگاه، دیدگاه جمعکننده بین این دو هست یعنی اخلاق، اصل و سیاست مبتنی بر اخلاق است لذا حضرت رضا(ع) فرمودند: لیس منا من ترک دینه و دنیاه و من ترک دنیاه بدینه.
مهاجرنیا با بیان اینکه ما در دوره امام رضا(ع) با یک فضای بحرانی و بینظیر مواجه هستیم، اظهار کرد: در این دوره سه خلیفه اصلی و مهم یعنی هارون، مأمون و امین حکومت دارند و اوج اقتدار عباسیان است ولی با اینکه اوج اقتدار آنان است ولی دوره بحران اخلاقی هم هست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه حکومت عباسیان از ابتدا نامشروع بود زیرا به نام اهل بیت(ع) قدرت را در دست گرفتند ولی با اهل بیت(ع) مقابله کردند، گفت: یکی از بحرانهای این دوره، ایجاد جریان واقفیه که یک بحران ضد اخلاقی بود که به طمع اموال و قدرت در مقابل امام منصوب منصوص قد علم کردند و متوقف و از جاده هدایت منحرف شدند.
بحران فقهی کلامی در دوره امام رضا(ع)
عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه با بیان اینکه بحرانهای کلامی و فقهی هم از دیگر بحرانهای این دوره مثل جریان اعتزال، خوارج و … بود، تصریح کرد: مهمتر از این سه مورد، بحران ناشی از ولایتعهدی است زیرا مأمون که از هوشمندترین خلفای عباسی بود آن را به امام تحمیل کرد تا خلافت غصبی را مشروع جلوه دهد. نقشه مأمون بسیار دقیق، زیرکانه و به نظر بنده بسیار غیراخلاقی بود زیرا مأمون در نیت خود هرگز دنبال این نبود که بخواهد خلافت را به حضرت بدهد ولی چون معنای ولایتعهدی این بود که بعد از مأمون خلافت باید به حضرت برسد بنابراین تعارضات این مسیر باید حل میشد.
مهاجرنیا با بیان اینکه وقتی انسان میخواهد بحران را به عنوان یک مصلح اجتماعی حل کند بایستی بحران را ببیند، افزود: البته مشاهده بحران چشم بینایی که آن را ببیند میخواهد؛ گاهی اوقات بحران وجود دارد اما آدمی نمیبیند یا نمیخواهد ببیند. این بحران ناشی از حکومت عباسیان در دستگاه معرفتی امام رضا (ع) در آن دوره دیده میشود. این بحران هم در سطح فردی و هم اجتماعی وجود دارد که بنده نام آن را بحران اخلاق مدنی مینامم.
استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه حضرت رضا (ع) میفرماید: «لَیْسَ لِبَخِیلٍ رَاحَةٌ وَ لاَ لِحَسُودٍ لَذَّةٌ وَ لاَ لِمَلُولٍ وَفَاءٌ وَ لاَ لِکَذُوبٍ مُرُوَّةٌ»، اضافه کرد: تعبیر بسیار زیبایی است که حضرت میفرماید انسانهای بخیل هیچ وقت راحتی ندارند. آدم بخیل به طور کلی این ویژگی را دارد که در تعارض و تناقض به سر میبرد؛ به دنبال اموال، جاه و مقام بخل میورزد اما هیچگاه راحتی ندارد. در ادامه هم حسادت را سرزنش میکند زیرا آدمهای حسود که همه چیز را برای خود خواسته و هیچ چیز را برای دیگران نمیخواهند؛ حضرت میفرماید حسود کسی است که هیچگاه لذت نمیبرد. آدمهای دروغگو نیز هیچگاه مروت ندارند. امام(ع) این مسئله را در جامعه در سطح حاکمان و مردم ملاحظه میفرمایند.
راه خروج از بحرانهای فردی و اجتماعی
مهاجرنیا با اشاره به راه حل امام رضا(ع) در این باره، گفت: در روایت دیگری از حضرت رضا (ع) سؤال کردند: «سُئِلَ عَنْ خِیارِ الْعِبادِ، فَقالَ علیه السلام: اَلَّذینَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَکَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا.» این روایت دقیقاً عکس آن را بیان میکند. گویا حضرت (ع) میخواهد راه حل بدهد که اگر افراد دچار بحران شدند چه باید کنند؟ لذا فرموده است کسانی که نیکی، کار اخلاقی و زیبا میکنند خوشحال میشوند و به بن بست نمیرسند؛ دچار خودشیفتگی نمیشوند. وقتی هم که بدی یا گناه میکنند بلافاصله وجدان اخلاقی آنان بیدار میشود و استغفار میکنند و برمیگردند. وقتی که یک قدرت، مال یا مکنتی به ایشان میرسد به جای اینکه گرفتار عجب و خودشیفتگی شوند شکر خدا میکنند و هنگامی که مبتلا میشوند صبر میکنند. این ویژگی استبشار، استغفار، شکر و صبر راه حلهای خروج از بحران فردی هستند.
عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه ادامه داد: از امام رضا(ع) روایت شده است که اگر پنج ویژگی وجود دارد که اینها اگر در کسی نبود، خیر دنیا و آخرت را در او نطلبید. کسی که در طبیعت و سرشتش کرم نیست، کسی که در آفرینشش استواری نیست، کسی که در نفسش نجابت نیست، کسی که خداترس نیست.
وی با اشاره به اخلاق شهریاری و شهروندی در سیره امام رضا(ع)، گفت: از حضرت نقل است: «اذَا کَذَبَ اَلوُلَاةٌ حُبِسَ اَلمَطرُ، وَاِذَا جَارَ اَلسُلطَانُ هَانَتِ اَلدُّلَةُ، وَ اِذَا حُبِسَتِ اَلزَّکَاةُ مَاتَتِ اَلمَوَاشِی» زمانی که حاکمان اهل دروغ شوند، نعمت باران بر جامعه گرفته میشود. کنایه از این دارد که برکات از جامعه رخت بر میبندد. زمانی که سلاطین اهل جور شوند، قدرتشان از بین میرود، ضعیف میشوند و جامعه را نیز ضعیف میکنند. هنگامی که ایثار، گذشت و زکات در جامعه گرفته شود، همه موجودیت جامعه دچار بحران میشود.حضرت بیان میکنند که وجدان اخلاقی این حاکمان نابود شده است و با اینها با احتیاط برخورد کنید چون اینها اهل وفا نیستند.
چرایی سپردن ولایتعهدی به امام رضا(ع)
مهاجرنیا با اشاره به چرایی سپردن ولایتعهدی به امام رضا(ع) تصریح کرد: مأمون قصد داشت تا به نوعی رقیب سیاسی خود را از میدان خارج کند منتهی او به سبکی غیراخلاقی این کار را کرد. هدف او این بود که بگوید حضرت رضا(ع) ولیعهد میشود و در قدرت و زرق و برق دنیا که قرار میگیرد دیگر جاه و مقام امامت و ولایت، معنویت و جانشینی پیامبر از او گرفته میشود. از اباصلت نقل است که وقتی حضرت را به مرو آوردند، ایشان عملاً کاری با قدرت نداشت و دخالتی نمیکرد.
وی افزود: براساس این روایت، یک روز مأمون نزد حضرت آمد و به ایشان گفت: من میبینم تو به خلافت از من سزاوارتر هستی. من باید خود را از خلافت کنار بکشم و شما خلیفه بشوید و من با شما بیعت کنم. ولی حضرت فرمودند: این خلافت که به من میخواهی بدهی اگر برای خودت و حق تو است، جایز نیست که خود را خلع کنی و این قدرت را به من بدهی و اگر برای تو نیست، پس به تو چه ربطی دارد که بخواهی این خلافت را به من بدهی. امام دقیقاً استدلالی عقلی و اخلاقی مطرح فرمودند البته نهایتاً به اجبار آن را پذیرفتند.
عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه با بیان اینکه بحران اخلاقی و عدم وجدان در عرصه سیاست مأمون بروز و ظهور یافت، افزود: مواجهه مامون و امام رضا(ع) جالب است؛ امام(ع) به او میگوید که تو به دنبال این هستی که من ولایتعهدی را بپذیرم بعد تبلیغ کنی که علی بن موسی تاکنون دستش به قدرت نمیرسید؛ اما قدرتطلب بود و حالا این قدرت را پذیرفت؛ حضرت فرمود من میپذیرم، اما در هیچ عزل و نصبی دخالت نمیکنم. هیچ سنتی را باطل نمیکنم یا پایهگذار هیچ سنتی نمیشوم. من از دور در قدرت میآیم و مانند کسی هستم که از بیرون دارم به قدرت نگاه میکنم.