عناصر تمدن‌سازی اسلامی به شکل کامل در پیاده‌روی اربعین وجود دارد

در چند سال اخیر مطالعات گسترده‌ای پیرامون آئین پیاده‌روی اربعین صورت گرفته و با رویکردهای مختلف این رویداد فرهنگی و دینی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که آیا اساسا آئین پیاده‌روی این ظرفیت را دارد که این حجم از تحلیل‌ها در لایه‌های مختلف بر آن بار شود و میان مفاهیم متعدد سیاسی و اجتماعی و این آیین تاریخی پیوند برقرار شود. به بیان دقیق‌تر باید پرسید پیاده‌روی اربعین باید در کدام سطح و در کدام ساحت مورد تحلیل قرار گیرد.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، خبرنگار ایکنا برای یافتن پاسخ این سوالات با حجت‌الاسلام و المسلمین مسعود اسماعیلی؛ رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه گفت‌وگو کرده که حاصل آن را در ادامه می‌خوانیم؛

به نظر شما پیاده‌روی اربعین باید در چه سطحی مورد تحلیل قرار بگیرد؟ به مثابه یک آئین، به مثابه سبک زندگی یا به مثابه یک حرکت و جنبش سیاسی و اجتماعی؟

به نظر می‌رسد ابعاد این حرکت، آن‌چنان گسترده است که نمی‌توان آن را در ذیل یکی از نظام‌های هم‌عرض و خرد اجتماعی و فرهنگی گنجاند. به عبارت دیگر پیاده‌روی اربعین که وامدار حادثه عاشورا و خود جریان اربعین است تنها یک آئین، سبک زندگی یا حرکت و جنبش اجتماعی و سیاسی نیست؛ هرچند، همه این ابعاد را دارد؛ اما فراتر از همه این امور است. به بیان بهتر، پیاده‌روی اربعین هم‌پای اصل تمدن و فرهنگ است زیرا این پیاده‌روی، در واقع تجلی هستی انسانی و فطرت بشری و اراده آحاد است که بنای فرهنگ و تمدن بر آن قرار می‌گیرد.

در پیاده‌روی اربعین، عشق به خیر و خوبی و نفرت از بدی‌ها و نازیبایی‌ها در اراده آحاد متجلی شده و این حرکت را به راه انداخته است. فراموش نکنیم که این حرکت را نه دولت‌ها و حکومت‌ها و سازمان‌ها، بلکه آحاد مردم به راه انداخته‌اند و دولت‌ها و حکومت‌ها، خواه ناخواه، به دنبال این حرکت به زمینه‌سازی بیشتر و حمایت از آن پرداختند. بنابراین این پیاده‌روی، در واقع مشی و رویه‌ای است که از بطن اراده انسان و عشق او به حُسن و زیبایی و حق می‌جوشد. لذا هم بُعد آئینی پیدا می‌کند، هم بُعد سبک زندگی، هم بعد هویتی، هم بعد اجتماعی و سیاسی و در واقع خودش امری است که فراتر از این ابعاد است و گفتیم که آن خود فرهنگ و تمدن است.

فرهنگ و تمدن، چون ناشی از جهان‌بینی و نظام ارزشی انسان است، در صورت کامل خود، هم سطح معنوی و روحانی دارد و هم سطح مادی و دنیوی. مشی اربعینی هم که بیان شد رویه‌ای انسانی و برخاسته از اندیشه، جهان‌بینی و ارزش‌ها و گرایش‌های مردم شرکت‌کننده در آن است، به ‌روشنی هر دو سطح معنوی و مادی را داراست. شواهد عینی فراوانی بر این مطلب وجود دارد که از آن جمله می‌توان برای سطح معنوی به عشق و دلدادگی پیاده‌روان اربعین، نسبت به امام حسین(ع) و یاران و خانواده ایشان به عنوان مرکز خوبی‌ها و زیبایی‌های معنوی عالم مثال زد. هم‌چنین ابراز غم و اندوه نسبت به ایشان و یاران و اهل‌ بیتشان در این سیر اربعینی، نمونه بارزی از سطح معنوی ماجرا است. به عنوان نمونه از سطح مادی این رخداد، می‌توان به معاشرت و همراهی و هماهنگی گسترده انسان‌ها از ملیت‌های مختلف در کنار یکدیگر، تدارک ملزومات مادی این سفر توسط خود مردم چه میزبان و چه میهمان و آمادگی و فراهم‌سازی یک‌ساله زمینه‌های مادی توسط متعاطیان این سفر اشاره کرد.

 یکی از ساحت‌هایی که پیاده‌روی اربعین در آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد ساحت تمدنی است. از منظر شما چه پیوندی میان پیاده‌روی اربعین و مسئله تمدن اسلامی برقرار است؟

تمدن را مجموعه‌ای در‌هم تنیده از نظامات اجتماعی از جمله نظام اقتصادی، سیاسی، حقوقی، تربیتی، دینی دانسته‌اند که این نظام‌ها تحت یک نظم کلان، به صورت اجزایی هماهنگ و درهم‌تنیده در یک کل قرار دارند و درنتیجه، مجموعه ای از آداب، رسوم، باورها، شیوه‌ها، رفتارها، نهادها و علوم و ادبیات را شکل می‌دهند؛ بنابراین تمدن بیشتر ناظر بر شکل مرکبی از مجموعه‌ای از اجزای زندگی جمعی انسان بوده و حاصل یک نظام و طرح هماهنگ درونی است که آن طرح هماهنگ را اغلب به نام فرهنگ نامگذاری می‌کنند.

اگر بخواهیم تمدن‌سازی را در قالب یک جریان زنده و متحرک ببینیم چندین مولفه در چنین جریانی اثرگذار است؛ نخست بهره‌مندی از نوعی حقیقت وجودی و انسانی که آن واقعیت یا حقیقتِ تمدن ساز را به وجود جهان و انسان گره می‌زند تا اثر آن عامل بتواند از زمان و مکان خاص و خرده‌فرهنگ‌ها و نظامات خرد اجتماعی فراتر رود و در سطح یک تمدن ظاهر شود. دومین مولفه‌ در این جهت، ظرفیت نظام‌سازی و نظم‌دهی به امور است. سومین مولفه، توانایی در جهت انسجام عملی توده‌ها و فرهنگ‌های مختلف انسانی است؛ چهارمین مولفه بهره‌مندی از توانِ شکل‌دهی به زندگی و حیات در دنیا است که می‌توان حقیقت بهره‌مند از این مؤلفه‌ها را به عنوان حقیقت تمدن‌ساز مورد توجه قرار داد. نسبت به جریان اربعین نیز می‌توانیم همه این مولفه‌ها را به صورت مطلوبی نشان دهیم.

حضور امام حسین(ع) در مرکز و متن این ماجرا و جریان تقابل حق و باطل که در اینجا وجود دارد در واقع گره‌خوردگیِ این حقیقت به هستی و انسان را کاملا هویدا می‌کند. با نیم‌نگاهی به این ماجرا می‌شود فهمید که جریان قیام سیدالشهدا(ع) و شهادت آن حضرت و یارانش و حوادثی که در پی آن رخ داد، جریان تقابل حق و باطل است که در تاریخ همواره در جریان بوده و هست و اوج آن در این واقعه خودنمایی کرده است و این چیزی نیست که به یک حقیقت تاریخی و یک ماجرای دینی صرف قابل فروکاستن باشد. در احادیث داریم که حتی در قیامت هم برای این واقعه اقامه عزا خواهد شد و انبیای الهی، حضرات معصومین و اولیاء الله و به ویژه حضرت فاطمه زهرا(س) حتی در این روز برای سیدالشهدا(ع) عزادار هستند؛ با اینکه در وادی قیامت، خود حضرت امام حسین(ع) حضور دارد، اما هنوز جریان عاشورا و کربلا در این وادی نیز زنده است.

همچنین در روایتی آمده که گروهی در قیامت بدون توجه به حساب و کتاب و بهشت و جهنم، عاشقانه گرد وجود امام حسین(ع) حلقه می‌زنند و در نهایت نه اینکه خودشان به بهشت بروند، بلکه به بهشت رهنمون‌شان می‌کنند. این روایات نشان می‌دهد که جریان امام حسین(ع) تمام‌نشدنی است و در زمان و مکان جاری و ساری است. جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک گزاره وجودشناختی است و نه صرفا گزاره دینی و می‌توان گفت عاشورا و اربعین در بطن و متن هستی وجود دارد و یک حقیقت وجودشناختی بسیار واقعی و قوی است که هرگاه شرایط زمانی و جغرافیایی اجازه دهد این حقیقت به منصه ظهور می‌رسد و ظرفیت بسیار بالایی را به نمایش می‌گذارد. این مساله تبیین می کند که جریان اربعین به هستی و انسان گره خورده و در حقیقتِ وجود و انسان حاضر بوده و از زمان و مکان فراتر رفته است و می‌شود گفت حقیقتی ازلی و ابدی است که در این ماجرا تماماً ظهور و بروز یافته است. از این رو این واقعه و وجود مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، به معنای تام و کامل کلمه، تمام‌نشدنی است ولذا می‌توان گفت به خوبی از مولفه اول برخوردار است.

در باب مولفه دوم که نظم‌دهی و نظام‌سازی است می‌توان گفت که این حقیقت با وجود گستردگی زمانی و مکانی که اشاره شد از ثبات و تغییرناپذیری برخوردار است که موجب نظم‌دهندگی می شود؛ به عبارتی می‌توان گفت با توجه به ریشه‌دار بودن این ماجرا در کُنه و حقیقت جهان و انسان، گستردگی این عرصه به سمت شکل‌گیری یک نظام احسن در جهان یا همان مدینه فاضله انسانی پیش خواهد رفت. این نظم‌دهی و نظام‌سازی، به گونه‌ای است که بدون اراده حکومت‌ها و دولت‌ها شکل می‌گیرد و در حقیقت نوعی نظم و نظام‌سازی است که در بستر هستی جریان دارد و با اصول، شرایط و زمینه‌های لازم خود را نشان خواهد داد.

 نقش دولت‌ها و حکومت‌ها را در این روند و این جریان چگونه می‌شود تحلیل کرد؟

دولت‌ها و حکومت‌ها با همراهی با این نظام‌سازی فطری و ذاتی، خود را در مسیر حرکت به سمت یک نظام موفق اجتماعی و حکومت احسن و فاضله قرار می‌دهند و اگر همراهی نکنند، به اندازه‌ای که از این مسیر دور هستند یا در تقابل با آن قرار می‌گیرند، در سمت و سوی تبدیل شدن به یک سلطه شیطانی و مدینه فاسقه و امثالهم قرار خواهند گرفت و در نهایت، به ضرر خود و جامعه شان حرکت می‌کنند. البته روشن است که با پیوستن هرچه بیشتر آحاد انسانی و حکومت‌ها و دولت‌ها، این کنگره عظیم گسترده تر و فراگیرتر می‌شود و جاذبه و نفوذ بیشتری را ایجاد خواهد کرد.

مولفه سوم انسجام عملی توده‌های انسانی است که با توجه به دو مولفه اول روشن است که بروز و ظهور عملی آن نظم و نظام است که در اثر عمق حقیقت اربعین رخ خواهد داد و رخ داده است. نوعی انگیزه‌بخشی قوی در این حقیقت ساری و جاری نهفته است و این انگیزه‌بخشی یک عمل همسو و یکپارچه وهماهنگ آحاد را موجب می‌شود.

در ادامه مولفه‌های تمدن‌سازی باید به مولفه‌ای که بهره‌مندی از شکل‌دهی به یک زندگی و حیات دنیوی است اشاره کنیم که با توجه به سه مولفه اول که اشاره شد منجر به تحقق آن انسجام عملی شده و در نتیجه، شرایط را برای شکل‌گیری یک ساختار منسجم برای پدید آمدن خرده نظام‌های اجتماعی و سازمان‌های نرم و سخت جوامع و اجزای خرد و کلان فرهنگ در اجتماع که در مسیر سعادت حقیقی انسان قدم بر می‌دارند، فراهم می‌کند.

با توجه به آنچه که اشاره شد و پس از شکل‌گیری مولفه‌های سه گانه اول، مولفه چهارم در واقع نتیجه طبیعی آن سه مولفه اول است که در جریان اربعین هم به راحتی و به روشنی دیده می‌شود؛ به بیان دیگر جریان اربعین را بیرون از حقیقت زندگی مادی نمی‌بینیم هرچند سعادتی که این ماجرا آن را هدف گرفته یک سعادت بسیار کلان‌تر از سعادت دنیوی است که البته این سعادت وسیع، سعادت این دنیا را نیز شامل می‌شود. به عبارتی، تمام شئون یک حیات مادی را در این جریان می‌بینیم از جمله ارتباطات انسانی، انسجام و هماهنگی؛ در واقعه کربلا، تلاش اباعبدالله(ع) برای آسیب ندیدن و یا کمتر آسیب دیدن خود و خانواده و یارانشان و کمک به یکدیگر که ویژگی‌های یک حیات زنده انسانی است، بسیار مشهود است.

به بیان دیگر حضرت نیامده بودند شهید شوند و به سعادت اخروی برسند و بس، بلکه در حال رقم زدن یک خط سیر حیات سعادتمند بودند که هم دنیا را شامل می‌شود و هم آخرت را. البته روشن است که با شرایطی که حضرت و اطرافیانشان در آن قرار گرفتند، نهایت تلاش‌شان برای حیات این دنیایی، این بود که با تمهیدات و توصیه‌هایی، تا حد امکان خانواده‌شان از آسیب‌های آن واقعه در امان باشند؛ هرچند ماجرا آن قدر سخت و طاقت فرسا بود که فشار بسیار شدیدی به اهل بیت خود و یاران ایشان وارد شد و وجود ایشان، راهنمایی برای حیات سعادتمند دیگران باشد، بنابراین نه تنها به این نتیجه می‌رسیم که جریان اربعین خاصیت شکل‌دهی به یک زندگی مادی را دارد بلکه به لحاظ تاریخی و نمونه عینی در مورد اربعین که همان به اسارت رفتن خانواده و یاران حضرت باعبدالله الحسین(ع) و رفت و برگشت ایشان است، به روشنی در حقیقت این کنگره عظیم قابل مشاهده است.

نتیجه این که تمدن‌سازی اسلامی که حاصل این مولفه‌های چهارگانه می‌تواند باشد، در جریان اربعین به طریق بسیار عالی و روشن و کاملی وجود دارد و می‌توانیم بگوییم که تمدن‌سازی در این حقیقت، به شکل تام جاری و ساری است و هرکسی که در این مسیر قرار می‌گیرد لاجرم در مسیر تمدن‌سازی واقع شده است.

 با توجه به نکاتی که ذکر کردید چگونه باید عناصر تمدنی پیاده‌روی اربعین را بسط و گسترش داد؟

مهمترین عامل در این جهت عرضه بی‌پرده همان واقعه‌ای است که در گذشته رخ داده و اکنون به شکل گسترده‌تری در میان انسان‌ها در حال وقوع است. پیاده‌روی اربعین منجر به تحقق این مسئله می‌شود که افراد به صورت طبیعی با فرهنگ اربعین آشنا شوند و در واقع بسیار سهل‌تر از آنچه که تصور کنیم این اتفاق در جریان رویداد اربعین می‌افتد؛ چراکه یک عامل رسانشی و در واقع یک سکوی عرضه و نمایش و ارائه این حقیقت به جهانیان در سطح وسیع ایجاد شده و نیازی به مقدمه‌چینی‌های علمی، کلامی و دینی نیست؛ چراکه دین، عقیده، شعور، شور و تمام فضایل مثبت انسانی در این حقیقت به صورت فطری و ذاتی حاضر است.

بنابراین ما با عرضه آنچه که دارد اتفاق می‌افتد به راحتی می‌توانیم بیشترین تعامل و انتقال را موجب شویم که نتیجه آن، چه به صورت جذب فیزیکی افراد به این حقیقت و چه به صورت جذب روحی و قلبی افراد به این گستره، بر هدف مطلوب منطبق است چون فردی هم که به صورت فیزیکی جذب می‌شود، یا از پیش از طریق روحی ارتباط برقرار کرده یا در این مسیر، این ارتباط قلبی و روحی برایش حاصل می‌شود.

البته ما در این مسیر می‌توانیم قدم‌های بیشتری هم برداریم و با توجه به اینکه ماندگاری فرهنگ‌ها، پایایی و نفوذ آنها هم بستگی بسیاری با عمق آنها دارد، می‌توانیم برای قوی‌تر شدن این تعامل و انتقال به ارائه وجوه اندیشه‌ای و نگرشی که در حقیقت اربعین وجود دارد بپردازیم؛ به طوری که هم افرادی که به صورت فیزیکی در این مسیر شرکت می‌کنند و هم افرادی که به صورت قلبی و روحی همراه می‌شوند، با حقیقت و عمق این ماجرا عجین شوند. البته تحقق این امر در گرو آن است که رسانه‌ها به طور ویژه‌تری و نه صرفا در سطح خبررسانی وارد میدان شوند و همچنین اهل دل و تعقل هم حضور پررنگی در این مسیر داشته باشند. لذا با دعوت بزرگان علم و عمل به این رویداد تمدنی می‌توان به تقویت شاخصه‌های تمدنی آن پرداخت.