تحلیلی بر جدید بودن دین، بعد از ظهور حضرت مهدی(عج)
نوشتاری از حجت الاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو شورای علمی گروه فلسفه پژوهشگاه
در احادیث مرویه از ائمه، از سویی وارد شده است که هنگام ظهور حضرت مهدی، آن حضرت آئین و سنت جدیدی را به مردم ارائه میکند چنانکه از امام صادق روایت شده که فرمود: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِي بُدُوِّ الْإِسْلَامِ إِلَى أَمْرٍ جَدِيد» (ارشاد مفید ج ۲ ص ۳۸۴) یعنی وقتی قائم آل محمد قیام کند امر جدیدی را میآورد همانگونه که رسول خدا در ابتدای اسلام، مردم را به آئین جدیدی دعوت نمود. ولی از سوی دیگر روایاتی نیز از جانب ائمه نقل شده که آن حضرت به همان سیره و آئین پیامبر اکرم عمل میکند «…يَسِيرَ فِيهِمْ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعَمَلِه..» (ارشاد مفید ج ۲ ص ۳۸۳)؛ و در اینجا این پرسش شکل میگیرد که جمع دو سوی مسئله چگونه است؟ چگونه ممکن است آئینی که حضرت مهدی به مردم ارائه میکند همان آئین و سیره پیامبر اسلام باشد و در عین حال این سنت و سیره، جدید باشد؟ در پاسخ لازم است به چند نکته توجه کنیم.
نکته اول این که پیامبر فرمود: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی ج۱ ص ۲۳) ما گروه انبیاء مأموریت داریم که به اندازه عقول مردم با مردم سخن بگوییم؛ بر اساس این حدیث، دینی که از جانب پیامبران به مخاطبانِ متفاوت ارائه شده، متفاوت بوده است؛ زیرا طبق آیات قرآن، اکثریت مخاطبان پیامبران فاقد درک و عقلانیت لازم برای فهم حقائق دینی بودهاند به گونهای که جمله «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» مکررا در مورد مخاطبان انبیاء بکار رفته است و از جمله در مورد مخاطبان زمان پیامبر اسلام چنین آمده است که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» (۲۸ سبأ)؛ و نیز تعبیر «لا يَعْقِلُون» مکررا برای اکثر مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام بکار رفته است؛ بنابراین دینی که به این اکثریت مخاطبان ضعیف الفکر، از جانب انبیاء ارائه شده در حد ظرفیت عقلی و فکری ضعیف آنها بوده است؛
اما از سوی دیگر در بین مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام افراد بسیار فهیمی مثل سلمان بودهاند که قطعا طبق حدیث «.. نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» حقائق دینی در سطح عالی به آنها ارائه و ابلاغ شده است؛ ولی تفاوت دانستههای این دو دسته تا جایی است که در مورد سلمان وارد شده است «لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه» (کافی ج۲ ص ۳۳۲) اگر ابوذر چیزهایی را که در قلب سلمان بود میدانست او را میکشت؛ پس حقائق دینی در زمان پیامبر به هر دو دسته ارائه و ابلاغ شدهاند، هم به عامه مردم و هم به خواصی مثل سلمان، منتهی چون دسته فهیمان، اقلیت کمتعدادی بودهاند حقائق دینی که به آنها ابلاغ شده در بین عموم مردم مخفی بوده است تا جایی که حتی امثال ابوذر هم که از برجستگان دسته اول است، از دانستن چنین حقائقی محروم بوده است.
نکته دوم این که طبق روایات ظهور، در زمان ظهور حضرت مهدی علم و دانایی مردم بسیار افرایش مییابد؛ در روایتی آمده است که «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم» (کافی ج۱ ص ۲۵) وقتی قائم آل محمد قیام میکند خداوند دست قدرتش را بر سر مردم قرار میدهد و این منجر به این میشود که عقول مردم به هم پیوسته و جمع گردند و فهم همه آنان کامل شود؛ یعنی مردم، از نظر فکری و عقلانی، مثل زمان پیامبر دو گروه یا چند گروه نیستند؛ بلکه همه مردم در سطح انسانهای کاملی مثل حضرت سلمان خواهند بود لذا چون فهمها کامل میشوند همه مردم شایسته دریافت حقائقی خواهند بود که امثال حضرت سلمان در زمان پیامبر دریافت میکردند؛ بنابراین همه آن حقائق دینی که در زمان خود پیامبر، عامه مردم از دریافت آن محروم بودند و به آنها ابلاغ نشده بود، اینک در زمان ظهور به مردم ارائه و ابلاغ میشوند؛
و چون این حقائق در قبل از ظهور به اغلب مردم ارائه و ابلاغ نمیشوند پس اغلب مردم در زمان ظهور حضرت مهدی با آئین جدیدی روبرو خواهند بود؛ در عین حال که مطالب دریافتی جدید، در زمان پیامبر هم موجود بودهاند و جدید نیستند، و به امثال سلمان ابلاغ شده و به آنها عمل میشد؛ پس آئین الهی در زمان ظهور، هم آئین جدیدی است چون چنین آئینی قبل از ظهور، به اغلب مردم ابلاغ نشده نبود و هم جدید نیست چون همین مطالب عالیه در زمان پیامبر اسلام هم ابلاغ شده بود و به آنها توسط افرادی مثل سلمان عمل میشده است؛ ولی برای اغلب مردم قابل دریافت نبود و اینک که عقول مردم توسط تبیینهای مهدوی همه کامل شدهاند ابلاغ شده و به آنها عمل میگردند. این تحلیلی است که در روایتی، به آن اشاره شده و چنین بیان گشته است که «إِذَا قَامَ سَارَ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» (غیبت نعمانی، ص ۱۶۴)؛ یعنی وقتی حضرت مهدی قیام کرد به سیره رسول خدا و به آثار محمدی عمل میکند؛ جز این که ظهور آن حضرت است که زمینههای بیان سیره پیامبر را فراهم میکند و او است که با کاملسازی عقول، مبیّن آثار محمدی است «إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» یعنی شرایط تبیین قبل از ظهور برای اغلب مردم فراهم نبوده و با ظهور آن حضرت است که شرایط تبیین حاصل میگردد.