مفهوم و مصداق شرح صدر

سلسله یادداشت هایی به بهانه برگزاری همایش ملی فلسفه معنویت؛ با تاکید بر آراء‌ علامه حسن زاده آملی(ره)
به قلم حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر دبیر علمی همایش

یادداشت سوم: مفهوم و مصداق شرح صدر

خاطرات قسمت سوم

۱.    کتمان یا آشکارسازی؟

سال۷۶ یا ۷۷ با برخی از دوستان توفیق عزیمت به مشهد مقدس و زیارت ثامن الحجج(ع) یافته و قرار بود در همایش نکوداشت استاد علامه سیدجلال الدین آشتیانی شرکت کنیم که الحمدلله چنین شد و استفاده ها کرده و استاد جلال الدین آشتیانی را از نزدیک دیده و با او صحبت کردم. در این همایش موقع برگشت به مکان از قبل تعیین شده، داخل ماشینی که میهمانان را به آنجا می آورد، استاد دکترابراهیمی دینانی عزیز که استاد دوره کارشناسی ارشد و دکتری بنده در دانشگاه بوده و استاد راهنمای رساله دکتری ام نیز شده بود را زیارت کرده و داشتم می رفتم روی یکی از صندلی های عقب ماشین بنشینم که استاد فرمود فلانی بیا اینجا کنارم، کارت دارم، امتثال امر کرده و کنار استاد نشستم. عرض کردم امرتان چیه؟ فرمود شما که شیفته استاد خودت آقای حسن زاده آملی هستی، پرسشی از ایشان دارم و برام پاسخ بیارید! عرض کردم بفرمائید. فرمود چرا آقای حسن زاده اسرار هویدا می کنه و مانند استادش آقای طباطبایی کتوم نیست؟ چرا کشف و کراماتش را بیان کرده و نوشته و منتشر کرد؟(ناظر به کتاب “انسان در عرف عرفان” فرمود). چندبار تکرار کرد و عرض کردم اجازه هست خودم پاسخ دهم؟ فرمود نه، من از شما پاسخ نمی خواهم، از استادت آقای حسن زاده پاسخ بیار. عرض کردم چشم.

بازم تابستاتی محضر استاد رسیدم و جریان همایش نکوداشت و پرسش آقای دکتر دینانی را ناظر به کتاب یاد شده مطرح کردم. فرمود:آقای دکتر دینانی عزیز راست گفت، درست گفت، خیلی خوب گفت! اما به جناب ایشان بفرمائید که بنده چیزی را افشا نکرده و اسراری را آشکار نکردم، بنده نیز همان مشی و مشرب آقای طباطبایی را قبول دارم و بر آن مشرب هستم. آن مقدار که در کتاب “انسان در عرفِ عرفان” نوشتم و گفتم ساحل پیمایی است و گفتم تا مردم بدانند عوالم دیگری هم هست، غیر از دنیا و عالمِ ماده، ملکوت و مثالی و بالاتری هم هست. می خواستم به مردم تذکر دهم که حقایقی پشت پرده هست. بنده کتابی با همین نام(انسان در عرف عرفان) نوشتم خیلی قطور و خیلی از اسرار و وقایع در آن مندرج است و وصیت کردم بعد از من منتشر کنند(یعنی کتاب منتشر شده فعلی قطره ای از آن دریاست، این ساحل پیمایی است و آن دریا)… بعد از زمانی که توفیق دیدار استاد دکتر دینانی شامل حال شد، فرمایش علامه را به ایشان منتقل کردم و سکوت کرده و به فکر فرو رفت و هیچ نگفت.

۲.    اجازه شرح فص فاطمیه به این کمترین

سال ۷۸ در ذهن این کمترین تداعی کرد که اگر علامه حسن زاده آملی اجازه دهند، حقیرِ سراپاتقصیر رساله «فصّ حکمه عصمتیّه فی کلمهٍ فاطمیّه” را به عنوان رساله دکتری  phd قرار داده و شرح کنم، مسئله را با مدیر محترم گروه عرفان داشنگاه ازاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران حجه الاسلام والمسلمین استاد دکتر علی شیخ اسلامی در میان گذاشتم، خیلی استقبال کرده و فرمودند اگر آیت الله حسن زاده اجازه دهند و آقاق دکتر جاسبی هم که ریاست عالیه دانشگاه و در عین حال رئیس واحد علوم و تحقیقات  نیز بودند بپذیرند خیلی عالیه. بنده روز عاشورای ۷۸ با علامه حسن زاده در میان نهادم و بطور شفاهی و در نهایت تواضع قبول فرمودند. قبول کردن علامه را به مدیر محترم گروه منتقل کردم و فرمودند اگر بتوانی نظر مکتوب آیه الله حسن زاده را بگیری تا در اسناد دانشگاه ثبت شود، باعث افتخار خواهد بود، بنده درتاریخ ۲۱/۲/۱۳۷۸ که محضر علامه شرفیاب شده بودم تقاضای دانشگاه را مطرح و استاد حسن زاده عزیز با کمال میل فورا برگه ای را برداشته و متن ذیل را در کمال آرامش و صبوری مرقوم فرمودند که برگ زرین و امتیاز معنوی برای زندگی این کمترین می باشد:

ناگفته نماند که یکی از محصولات و برونداد درس و بحث ها را در قالب مقاله ای تحت عنوان:” مروری بر رساله عرفانی معنوی «فصّ حکمه عصمتیّه فی کلمهٍ فاطمیّه” نگاشتم و در یکی از فصلنامه ها(مجله بانوان شیعه، شماره ۴ ) منتشر شد و بعداها در زمان حیات آن مردِ خدا تحت عنوان”سرلیله القدر” منتشر شد.

۳.    تجدیدی و شهریوری

در یکی از تابستانها(شهریور۷۷) که خدمت استاد رسیدم و یکی از تعالیمی که فرمودند را عملیاتی می کردم، جریانی در مکه برام پیش اومد که از آن دستورالعمل استاد که فرمود هرگز در امور دنیایی(نه مالی بلکه مطلق امور دنیایی یعنی امر شخصی) از آن استفاده نکن، استفاده کردم و در آن جلسه اعتذار جستم و قرار بود یک نکنه خاصی را آموزش دهند که فرمودند نه! شما تجدید شدی. عرض کردم آقاجان، استاد عزیز، شهریوری شدم و الان شهریور است، دریغ نفرمائید و یک بار دیگر امتحان کنید، که فرمود نه! باید زمان بگذرد تا ببینم چه می کنی(کنایه از اینکه ببینم جبران مافات می کنی یا نه؟).