عرفان اجتماعی در قرآن

عرفان اجتماعی در قرآن
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه

مقدمه تعریفی مجمل

عرفان اجتماعی، عرفانی است که در مسائل گوناگون اجتماعی، تفسیری عارفانه از اجتماع به عنوان تجلی الهی بیان می‌دارد و جامعه را از کثرت به سوی وحدت سوق و سیر می‌دهد و این بدین خاطراست که عارف سال‌ها در فرایند تنظیم ارتباط با خدا به ارتباط با خلق و سامان بخشی به آن نیز اهتمام دارد.

آنچه مدنظر عرفان اجتماعی است اینکه عارف بتواند با توجه به شهود و اندوخته عرفانی خود به شناخت واقعیات اجتماعی و درک نیازها و ضرورتهای جامعه رسیده و به جامعه‌سازی خاص خود، بپردازد که همه‌ی آحاد جامعه در مسیر سلوک و رشد معنوی و سیر الی الله قرار گیرند.

پیامبران کارشان از درد خدایی آغاز می‌شود که آنها را به سوی قرب به خداوند و وصول به بارگاه او می‌راند. این درد تازیانه‌ی تکامل آنهاست و محرّک آنها در این مسیر و سفر است که از آن به «سفر از خلق تا حق» تعبیر می‌شود. این درد یک لحظه آنان را آرام نمی‌گذارد… پایان این سیر و سفر، آغاز سفر دیگر است که از آن به «سفر در حق با حق» تعبیر می‌شود. در این سفر است که ظرفشان پر و لبریز می‌شود و به نوعی دیگر از تکامل نائل می‌گردند. پیامبر در این مرحله نیز توقّف نمی‌کند، پس از آنکه از حقیقت لبریز شد، دایره‌ی هستی را طی کرد، راه و رسم منزلها را دریافت، مبعوث می‌شود و سفر سوّمش یعنی سفر از حق به خلق آغاز می‌گردد و بازگشت داده می‌شود. امّا این بازگشت به معنی بازپس آمدن به نقطه‌ی اوّل و جدا شدن از آنچه دریافته، نیست. با تمام آنچه رسیده و دریافته باز می‌گردد و به اصطلاح، سفر از حق به خلق، با حقّ است نه دور از او… با بازگشت به خلق، سفر چهارم و دور چهارم تکامل او آغاز می‌گردد، یعنی سیر در خلق با حق، سیر در خلق برای حرکت دادن آنها به سوی کمال لایتناهای الهی از طریق شریعت، یعنی از راه حقّ و عدل و ارزشهای انسانی و به فعلیّت رسانیدن استعدادهای نهفته‌ی بی نهایت بشری. (مطهری، ۱۳۸۴، ج۲: ۳۲۲)

عرفان اجتماعی دو جنبه مهم دارد:الف) جنبه تفسیر عرفانی از جهان و جامعه ب) جنبه تغییر تعالی بخش و تکامل آفرین فرد و جامعه انسانی و در نتیجه عرفان اجتماعی عرفانی است که در سه ساحت:

ساحت قبل از وصول
ساحت حین وصول
ساحت بعد از وصول

خدمت به خلق خدا و عیال الله را با مراتب  متناظر به ساحات یاد شده منظور دارد و خدمت همه جانبه جزءلاینفک سلوک تا شهود و وصول است، اگر چه در هر ساحتی مراتب آن اشتدادی بوده و در ساحت سوم به اوج خود خواهد رسید. به تعبیر استاد شهید مطهری: “عرفان هیچ وقت در نهایت امر سر از خدمت به خلق در نمی‌آورد در وسط راه و بلکه در مقدمه‌ی راه سر از خدمت به خلق در می‌آورد، خدمت به خلق در عرفان است و باید هم باشد، ولی خدمت به خلق، نهایت عرفان نیست، خدمت به خلق مقدمه‌ای از مقدمات عرفان است”. (مطهری، ۱۳۸۷، ج۲۳: ۲۸۹)

در نتیجه عارف خدمت استکمالی و اکمالی را نصب العین خودش قرار می دهد… پس تفسیر عرفانی محض از جامعه نیست،  بلکه تغییر تعالی بخش و تکاملی جامعه در عالم و عاقل و عادل سازی آن نیز هست. به بیان دیگر در جهت:

الف) توسعه و تعمیق نگاه و نگرش و بینش توحیدی

ب)  جهت توسعه و تعمیق گرایش، روش و کنش توحیدی

ج) جهت توسعه و تعمیق توحید و عدالت اجتماعی ذیل ولایتِ اجتماعی

و در تحقق جهات یاد شده نیز عناصری مانند:

هدایت
عقلانیت
معنویت
تربیت
ولایت
و عدالت اجتماعی کاربست اصلی خواهند داشت.

شواهدی از آیات بینات قرآن:

  1. نور:۳۷″ رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ” با تفسیر امیرالمومنین علیه السلام از این آیه در خطبه ۲۱۳ نهج البلافه فیض الاسلام.
  2. آل عمران:۷۹ ” مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُون الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ” همراه با حکمت ۱۴۷ نهج البلاغه فیض الاسلام:” قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ( علیه السلام ) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ :

یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَهٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ ، بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَهَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْ‌ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‌ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ

  1. آل عمران: ۲٠٠” یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ”
  2. فصلت: ۳۳” وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ”
  3. حدید:۲۵” لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ  إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ”
  4. فتح:۲۹″ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ  تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا  سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ  ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ  وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ  وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا”
  5. توبه:۱۱۲″ التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ”
  6. فرقان:۶۴-۷۷″ وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا… قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا” در این زمینه غیر از کتب عرفانی اعم تفسیری و غیر تفسیری، کتب:۱- انسان کامل در قرآن آیه الله استاد جعفر سبحانی ۲. عبادالرحمان آیه الله استاد ناصرمکارم شیرازی نیز قابل توجه و تآمل هستند.

نکاتی چند:

  1. یکی از مواردی و منابع قویم و غنیم عنایت همه جانبه به نامه ۵۳ نهج البلاغه می باشد که در واقع مانیفستی از عرفان اجتماعی نهج البلاغه است.
  2. توجه محققانه به انبیای عظام الهی و حضرت ختمی مرتبت علیهم السلام که در فصوص الحکم ابن عربی نیز ذیل کلماتی به برخی از آن انسان های کامل اشاراتی شد و امامان معصوم علیهم السلام می تواند منبعیت و مرجعیت معرفتی و عینی جامع و کاملی برای عرفان اجتماعی باشد.
  3. عالمان ربانی و عارفان صمدانی بویژه عارفان شیعی در طول تاریخ با کارکردهای به اقتضای ظرفیت های وجودی و زمان زیستاری هر کدام تا برسد به امام خمینی(رض) نیز از مصادیق روشن عرفان اجتماعی با مراتب و درجات مختلف خواهند بود. به تعبیری از امام خمینی توجه کنیم:

امام خمینی(ره) در مورد حضور اجتماعی عارفان و فعالیت‌های اجتماعی اینگونه می‌فرمایند:

آنان که به این مقام یا شبیه به آن رسیده‏اند اعتزال‏ از خلق‏ و انزوا اختیار نمى‏کنند، بلکه مأمور به آشنا نمودن و آشتى دادن گمراهان، با این جلوه‏ها هستند، اگر چه کم توفیق یافته‏اند. و آنان که با رسیدن به بعض مقامات و نوشیدن جرعه‏اى از خود بى‏خود شدند و در صعق باقى مانده‏اند گرچه به کمالاتى بزرگ راه یافته‏اند لکن به کمال مطلوب نرسیده‏اند. موسى کلیم- صلوات [اللّه‏] و سلامه     علیه- که از تجلّى حق به حال صعق افتاد با عنایت خاصّه افاقه یافت و مأمور خدمت شد، و رسول اللّه خاتم با رسیدن به مرتبه عالى انسانیت و آنچه در وهم کس نیاید، به مظهریّت اسم جامع اعظم با خطاب‏ یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ‏ فَأَنْذِرْمأمور هدایت شد. (امام خمینی، ۱۳۷۸، ج۱۶: ۲۱۰) یا امام خمینی وظیفه‌ی انسان کاملِ صاحب ولایت الهی را در دستگیری دینداران از دنیای ظلمانی و ورود به عالم نورانی معنوی و حقیقی می‌داند، زیرا تنها با ولایت انسان کامل است که سعادت حقیقی محقق می‌شود که این عمل در ایجاد حکومت با محوریت امام برای رسیدن به رشد و تعالی محقق می‌شود.  (امام خمینی، ۱۳۷۸: ج۱۲: ۴۲۳) و فرمود: “قدرت‏ اگر در دست‏ انسان‏ کامل‏ باشد، کمال براى ملت‏ها ایجاد مى‏کند. اگر قدرت در دست انبیا باشد، اولیا باشد باعث مى‏شود که سلامت در جهان تحقق پیدا کند، کمال در جهان تحقق پیدا بکند. و چنانچه در دست زورمندانى باشد که عاقل نیستند، مهذب نیستند مصیبت بار مى‏آورد”. (امام خمینی، ۱۳۷۸: ج۱۸: ۲۰۶).