تبعیت از دولت اعتدال مانع از عدم تعادل در جامعه می شود

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی «دولت اعتدال (فلسفه سیاست)» دوشنبه ۳۰ مردادماه سال جاری توسط گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه با همکاری گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه و انجمن مطالعات سیاسی حوزه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

این کرسی علمی- ترویجی با حضور دکتر ابراهیم دادجو به عنوان ارائه دهنده، حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا و دکتر مرتضی یوسفی راد به عنوان ناقد و حجت الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری به عنوان دبیر علمی دنبال شد.

در این نشست دکتر ابراهیم دادجو عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

در عرصه فلسفه سیاست، سه نظام سیاسی لیبرالیسم(liberalism)، سوسیالیسم(socialism)، و دولت رفاه(welfare state) اصلی‌ترین نظام‌های سیاسی معاصر به شمار می‌آیند. این سه نظام هم از حیث نظریه‌پردازی و هم از حیث حکمرانی‌هایی که به بار آورده‌اند دچار ضعف‌های گوناگونی هستند، و اکنون فیلسوفان و فیلسوفان سیاست می‌کوشند با بازسازی آن‌ها به روایت‌های بهتری از آن‌ها دست یابند. اما به نظر می‌رسد ضعف‌های نظریه‌ورزی و حکمرانی آن‌ها به قدری است که دست‌کم در دراز مدت موقعیت خود را از دست داده و رو به افول خواهند نهاد. دولت اعتدال(moderate state) می‌تواند نظام سیاسی جدیدی باشد که هم از آن ضعف‌ها دوری کرده و هم با نظر به اینکه به مشترکات و اختلافات جوامع بشری توجه دارد از نظام سیاسی حاکم بر عموم جوامع بشری حکایت داشته باشد.

دولت اعتدال بر مبانی اساسی‌ای همچون جهان‌بینی، انسان‌شناسی، و حقوق و اصول عام و خاص مبتنی است، و به آثار و لوازمی رهنمون می‌شود که می‌توانند به حلّ و فصل بهتر بحران‌های بشری و سیاسی معاصر مبادرت ورزیده و در بهبود و نزدیکی جوامع مختلف بشری راهگشا باشند.

مبانی اساسی نظریه دولت اعتدال، به ذات‌گرایی(essentialism) در فلسفه ارسطوئی(Aristotelian philosophy) و صورت‌های متکامل آن در ذات‌گرایی فیلسوفان مسلمان و ذات‌گرایی جدید(new essentialism) فیلسوفان معاصر مغرب زمین، و به تعادل و توازنی که طبیعت، جسم آدمی، و روح آدمی، به آن گرایش دارند و در ذات آن‌ها نهفته است وامدار است. ما می کوشیم با نظر به آن‌ها، به تعادلی که قوام جامعه به آن است راه یافته، و به تبیین نظام سیاسی‌ای بپردازد که می‌تواند هم از یک دولت اعتدال و هم از یک دولت اعتدال اسلامی حکایت داشته باشد.

چیستی دولت اعتدال

دولت اعتدال می‌تواند فلسفه سیاست جدیدی باشد. این فلسفه سیاست از طبیعت، طبیعت مشترک انسان‌ها، روح و روان مشترک انسان‌ها، و حقوق و اصول مشترک انسان‌ها الهام گرفته است، و از این روی فلسفه سیاسی واقع‌بینانه‌ای راجع به جوامع بشری است، و به جای اینکه به اصالت فرد(لیبرالیسم) یا اصالت جامعه(سوسیالیسم) یا اصالت رفاه(در دولت رفاه) باور داشته باشد، بر اساس تعادلی که طبیعت و جسم و روح انسان‌ها قائم به آن‌ است از تعادلی سخن می‌گوید که قوام جوامع بشری به آن است و از طریق این تعادل می‌توان بر انسان‌ها حکمرانی عادلانه داشت. همه نظام‌های سیاسی جهان هدف نهایی خود را تحقق «عدالت» می‌دانند، و آیا بدون افراط و تفریط، و بدون اعتدال، می‌توان به عدالت دست یافت؟[۱]

ذات و خواص ذاتی طبیعت

در باب شناخت جهان، ذات‌گرایی ارسطوئی دیدگاه واقع‌گرایانه‌ای است که با ارسطو شروع شده، در نزد فیلسوفان مسلمان بسط یافته، و در ذات‌گرایی جدید به روز شده است. در ذات‌گرایی وجود اشیاء، اعم از اشیاء طبیعی و غیرطبیعی، به ذات و خواص ذاتی(واقعیت و خواص واقعی) آن‌ها است.

ذات و خواص ذاتی آدمی

آدمی نیز دارای ذات و خواص ذاتی فردی و نوعی است. نوع آدمی، در قالب نوع طبیعی، دارای خواص ذاتی نوعی است. همه موجودات غیرجاندار و جاندار، در قالب خواص ذاتی نوعی، از اینگونه قوای علّی برخوردارند، و بطورمثال تعادلی که جسم و روح آدمی بدان میل دارد از جمله خواص ذاتی(فرایندی) آدمی هستند.

تعادل در جهان طبیعت

تعادل طبیعت(balance of nature) به معنای حالتی از توازن به علت برابری عمل نیروهای مخالف با هم است. عالم طبیعت به گونه‌ای آفریده شده است که همه اجزاء آن در حالتی از تعادل و توازن قرار دارند، و هرگاه تحت تأثیر اجزاء یا عامل‌های دیگری از تعادل و توازن خود خارج شوند بالطبع به این تمایل دارند که به حالت تعادل و توازن خود برگردند. اجزاء عالم طبیعت در ارتباط با هم نیز از نوعی تعادل و توازن برخوردارند و هرگاه چنین توازنی از میان برود به این تمایل دارند که به حالت توازن خود برگردند. در علوم فیزیک و شیمی از انواع و اقسام اینگونه تعادل‌ها و توازن‌ها و بطورمثال در قالب تعادل ترمودینامیکی از امثال تعادل حرارتی، تعادل مکانیکی، و تعادل شیمیایی به تفصیل سخن رفته است.

تعادل در جهان آدمی

آدمی نیز هم در جسم خود و هم در روح و روان خود از نوعی تعادل و توازن برخوردار است. همه اعضای بدن آدمی در توازن با هم قرار دارند و برهم خوردن این توازن، و بطورمثال نقص یک عضو یا آسیب به عضوی همچون اعصاب و عضلات، سلامت آدمی را در معرض خطر قرار می‌دهند. برهم خوردن توازن در روح و روان آدمی، و بطورمثال اختلال‌های روحی و روانی، نیز سلامت روحی و روانی آدمی را در معرض خطر قرار می‌دهند. حتی عدم توازن در جسم آدمی باعث عدم توازن در روح آدمی، و بالعکس، است، و اگر عدم توازن جسم و روح آدمی از حدّ نهایی خود فراتر رود می‌تواند به مرگ آدمی ختم شود.

تعادل در جامعه بشری

جامعه حاصل زندگی مشترک انسان‌ها است و اگر انسان‌ها از تعادل و توازن جسمی و روحی خارج گردند جامعه بشری را نیز دچار عدم تعادل و توازن می‌سازند. طبع انسان‌ها به تعادل و توازن میل دارد و اگر انسان‌ها بخواهند زندگی آرام و رضایتبخشی داشته باشند باید توازن در درون خود و توازن در ارتباط با یکدیگر را حفظ بکنند.

این که گذر کنیم که انسان طبع ندارد و بر اساس قرارداد اجتماعی تنظیم کنیم، از منظر فلسفه سیاسی اسلامی تفکری غیرواقع بینانه است. در طبیعت نیز نوعی تعادل دارد و طبیعت تلاش می کند آن را حفظ کند. این امر در جسم انسانی هم هست که تلاش می شود تا تعادل جسمی حفظ شود. در حالت روحی نیز چنین است. حال وقتی که انسان وارد جامعه می شود نیز باید چنین باشد و به سمت تعادل رود.

این مباحث ریشه اش در فلسفه ارسطویی و اسلامی است. امروزه هم در قالب مکتب ذات گرایی طرح شده است که به نحوی به ارسطو برگشت دارد و این که همه جسم و روح انسان بر حسب ذات آنها، رو به سوی تعادل دارد. این امر پای در واقعیتها است و نه بر حسب ذهنیتها. معیار شناخت اشیاء خود اشیاء و ذات آنها است و نه قرائت ما از آنها. بر حسب فلسفه سیاسی امروزی باید تلاش کرد تا هم واقع بینانه باشد و هم با مبانی ما هماهنگ باشد.

انسانها برخی خصوصیت ذاتی و مشترک دارند که می توانند آرمانهای مشترک باشند. برخی از خصوصیت مشترک است که پای در فطرت انسان دارد. این که آموزش باشد و خدمت و امنیت و رفاه متعارف داشته باشیم، ریشه در اشتراکات انسانهای دارند. برخی هم نسبت به فرهنگ های مختلف متفاوت است مثل فرهنگ چینی وفرانسوی است که مشترک نیست.

با این رویکرد، در ذات گرایی جدید، ریشه های اعتدال پای در ریشه های مشترک دارد. فلسفه اسلامی و ذات گرایی جدید می توان از دولت اعتدال بحث کرد و نه دولت رفاه. برای گذر کردن از اشکالات دولت رفاهی، باید دولت اعتدال را طرح کنیم. تبعیت از دولت اعتدال می تواند جامعه ما را از عدم تعادل جلوگیری کند.

در ادامه نشست دکتر مرتضی یوسفی راد؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

دولت اعتدال، موضوعی مهم است و نقد و ارزیابی خود را از دو حیث روشی و ارزش شناختی و سپس معرفت شناختی طرح کرد. وی گفت که تفاوت شفافی میان تعادل و اعتدال گذاشته نشد. هر چند بیشتر تمرکز بر تعادل است. تعادل و توازن برای دو شئ است برای بر طرف کردن تعارضها.

از حیث روشی تاکید می گردد که اعتدال در همه دولتها هست حتی در دولتهای لیبرالی و مارکسیستی. دولتهای لیبرالی با اصالت فرد و سود حداکثری تا جایی که ضرری به دیگران نزند، این خود تا حدی اعتدال است. پس اعتدال فقط در اندیشه ارسطویی نیست بلکه در دولت رفاهی نیز این بحث طرح شده است و تا حدی در این مسیر موفق بوده است. هر چند که با اندیشه اسلامی هماهنگ نیست.

لیبرالیسم و سوسیالیسم دو مکتب اند اما دولت رفاهی در عرض آنها نیست و بخشی از دولت لیبرالیسم است.

رویکرد دیگر به بحث، بینشی و معرفت شناختی است. زاویه ورود شما به نقد دولت رفاه اشکال دارد.

وی اضافه کرد که مکتب ذات گرایی ظرفیت خوبی دارد اما اگر می خواهید آن را طرح کنید این امر به تنهایی کفایت نمی کند.

گاه در فلسفه سیاسی اسلامی نیز طرح شده است که طبعیت انسان، بدسرشت و گرگ صفت است چون خودخواه و طماع است و منفعت طلب است مگر آن که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام شود. این دو، انسان را از ان بدسرشتی دور می شود.

بعد دیگر انسان، الهی است. عقل فطری انسانی بخشی از حقیقت و ماهیت انسان است که در فلسفه جدید غرب دیده نشده است و به قرارداد اجتماعی می رسد.

جا داشت تا از ذات گرایی فاصله گرفته می شود و بر اساس اندیشه اسلامی سرشت دوگانه انسان را برجسته کنید که راهگشا خواهد بود.

این که جامعه به تعادل برسد، پاسخ شما آن است که با ذات گرایی ارسطویی می تواند به این امر رسید، حال آن که مبانی فکری اسلامی، بحثی قوی تر در این زمینه دارند.

از دیگر سو سرشت دوگانه انسان نیز در این امر مهم است که ظرفیت بالا برای رسیدن به دولت اعتدال است و هدف گذاری خاصی را می طلبد. تعدیل قوه شهوت انسان با دولت اعتدالی و با وضع قوانین و شکوفایی استعدادهای کمالی انسان انجام میشود و این دیگر ربطی به ذات گرایی ندارد و البته آن تلقی اسلامی از نگرش ارسطویی و غربی کاملا جدا می شود و پایه آن قرآنی است. لذا ذاتگرایی ظرفیت آن را ندارد که دولت اعتدال اسلامی را سامان دهد.

همچنینحجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید:

دولت رفاه زیر مجموعه دولت لیبرالیسم است و در عرض لیبرالیسم نیست.  دولت اعتدال با تکیه بر ذات مشترک انسانها در نقد لیبرالیسم و سوسیالیم و دولت رفاه است. وقتی که کلان انگاره مکاتب جدید طرح می شود باید در برگشت به مکتب ارسطو نیز این مکتب نیز باید نقد می شد و این که فیلسوفان مسلمان دولت اعتدال ارسطو را پذیرفته شده باشد، ساده سازی بحث است و جای تردید جدید دارد.

ارسطو رسما در مقوله دولت و مشارکت، می گوید که طبیعت یکسان نیست و در طبیعت بردگی یک اصل و پذیرفته شده است . طبیعت چیز اضافی ندارد و تفاوتهایی که میان انسانها مثل زن و مرد وجود دارد لذا نمی توان انها از حقوق برابر برخودار باشد…این ها را ارسطو عدالت طبیعی می نامد. ارسطو با قرائت خودش عدل طبیعی  است اما نگره او الحادی است.

فارابی ارسطو را نقد می کند و می گوید که  برخی آن چه در طبیعت است را عدل می نامند اگر این امر باشد، ظلم است و ظلمها و نابرابریهایی که در طبیعت است را توجیه می کند.

جمع میان فلسفه سیاسی یونان مبتنی بر طبیعت گرایی ارسطویی، نادرست است و ذات انسان در چارچوب فلسفه ارسطویی تعریف می شود، حال آن که فطرت در اندیشه اسلامی است و البته نسبتی با ذات گرایی و طبیعت گرایی ارسطو ندارد. همچنان که فارابی ذیل فلسفه ارسطویی نیست و صرفا در کلیاتی عقلی آنها را پذیرفت و گرنه او نوآوری چندی در فلسفه اسلامی دارد.

بحث را باید با ادبیات دینی طرح کرد. طبیعت گرایی بیشتر در قلمرو تکوین است و شریعت برای تشریع که به آن پرداخته می شد.

این که گفته شود شریعت، طبیعت را پذیرفته شده است جای بحث اولی است. مبانی دینی دولت اعتدال بحث نشده است.

شایسته است که مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی بحث شفاف بیان می شد و سپس راهبردها و راهکارها فرع بر اثبات اصل دولت اعتدال است. این که مبانی دینی را طرح نکرده اید، در تبیین این نظریه برای جهانی، در کنار دیدگاه های دیگر باید دیدگاه اسلامی را طرح می کردید. سه فراانگاره در فلسفه سیاسی طرح شده است، طبیعت گرایی یونان باستان، فطرت گرایی ادیان ابراهیمی از جمله اسلام و قراردادگرایی جدید طرح شده است.  جمهوری اسلامی تلاش کرد تا جمع کند میان الگوهای مختلف و در کنار فراانگاره های دیگر، در حال ایجاد شدن است که نگره ای جدید است.

 [۱] . در عرصه رفتار آدمی، اعتدال به معنای «میانه‌روی» و «عدم افراط و تفریط»، و عدالت به معنای «قرار دادن هر چیزی در جایگاه خود» و «دادن هر حقّی به صاحب حقّ» است. به نظر می‌رسد که اعتدال مقدمه عدالت است و در عمل بدون اعتدال نمی‌توان به عدالت نایل شد.