عاشورا نتیجه عقل قدسی در برابر عقل ابزاری است

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت‌الاسلام و المسلمین قاسم ترخان، عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه، ۱۷ مردادماه در نشست علمی «عقل، عشق و اخلاق در قیام عاشورا»، با بیان اینکه عقل دارای مراحلی مانند عقل ابزاری مادی، عقل متعارف ایمانی و … است، گفت: در عقل متعارف ایمانی، بحث حساب‌گری مانند عقل ابزاری وجود دارد ولی دایره خواسته و منفعت از دنیا عبور کرده و شامل آخرت هم می‌شود، یعنی فرد در بین برنامه‌ریزی برای رسیدن به خواسته دنیوی و اخروی، طوری رفتار می‌کند که لذت زودگذر دنیا را رها کرده و لذا به آخرت بسنده می‌کند.

وی تأکید کرد: اساساً ما عقل واقعی را همین عقل می‌دانیم. عقلی که انسان را به سمت عبادت خدا هدایت می‌کند عقل است وگرنه عقلی که فقط برای طراحی دنیا ولو رسیدن به تمنیات نفسانی با هر وسیله کار کند همان شیطنت و نکرا به تعبیر امام علی(ع) است و عقل واقعی نیست. امروز در دنیای غرب هم عقل حسابگر همین است.

عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه افزود: مرحله بالاتر عقل قدسی است که مناسب شخصیت ربانی است، برنامه‌ریزی و طراحی این عقل برای آخرت هم نیست بلکه عاقل، فقط دنبال مقصود معشوق خود است و در اینجا اساساً مصلحت فرد مطرح نیست و این نوع عقل با عشق گره می‌خورد.

تحلیل ماجرای ذبح با عقل قدسی

ترخان با بیان اینکه بین این عقل و عشق تعارضی وجود ندارد و اگر تعارضی در ظاهر بین عقل و عشق مطرح می‌شود، بین عشق و مراحل مادون عقل است، تصریح کرد: از جمله مصادیق این نوع عقل، داستان حضرت ابراهیم(ع) و ذبح اسماعیل(ع) است؛ قرآن کریم در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره مبارکه صافات فرموده است: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ قَالَ یَٰبُنَیَّ إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ یَـٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّـٰبِرِینَ ۱۰۲؛ فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ ۱۰۳؛ وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَـٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ۱۰۴؛ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ۱۰۵؛ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَـٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ ۱۰۶؛ وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ». در این ماجرا، تحلیلی که می‌توان ارائه کرد این است که کار ابراهیم(ع) قطعاً متناسب با عقل ابزاری در معنای نخست یعنی برنامه‌ریزی و طراحی برای کسب منفعت مادی نیست ولی به نظر می‌رسد متناسب با عقل آخرت‌گرا و ایمانی هم نیست و فقط می‌توان آن را عقل قدسی تحلیل کرد. وقتی هر دو تسلیم امر خدا شدند، اقدام به ذبح کردند و این تسلیم یعنی اینکه ابراهیم(ع) از خدا سؤال نکرد که چرا من؟ ضمن اینکه در رؤیا احساس کرد که خواسته معشوقش این است. اسماعیل هم این شخصیت ربانی را دارد که تن به این کار می‌دهد و چون و چرا هم نگفت و این نوع برخورد حکایت از وجود شخصیتی ربانی است.

عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه با بیان اینکه در قیام عاشورا ما با هر سه سطح از عقل یعنی قدسی، متعارف ایمانی و ابزاری، مواجهیم، به ذکر نمونه‌هایی پرداخت و گفت: در عاشورا با عقل نکرا و شیطانی مواجهیم که نماد بارز آن در زبیریان وجود دارد؛ بعد از مرگ معاویه دو قیام علیه یزید صورت گرفت؛ یکی عبدالله بن زبیر و دیگری امام حسین(ع)؛ هر دو زیر بار خلافت یزید نرفتند ولی بین آن‌ها تفاوت زیادی وجود دارد؛ هدف ابن زبیر این بود که خودش به حکومت برسد لذا طراحی و برنامه‌ریزی او در راستای قدرت‌طلبی و شهوات بود از این جهت فرقی بین او و یزید نیست.

وی با بیان اینکه ابن زبیر حدود ۱۳ سال بر بخشی وسیعی از کشورهای اسلامی حکومت کرد، اظهار کرد: وقتی امام حسین(ع) وارد مکه شد، مردم دسته دسته به منزل ایشان می‌آمدند و یکی از کسانی که دائماً به منزل امام می‌آمد ابن زبیر بود؛ او چون می‌دانست امام در بین مردم وجاهتی دارد و برای اینکه برای خودش وجاهت و جایگاهی ایجاد کند به منزل ایشان می‌آمد تا به اهداف دنیوی خود برسد؛ همین ابن زبیر لحظه‌شماری می‌کرد تا امام حسین(ع) از مکه بیرون برود زیرا در صورت وجود امام حسین(ع) او طفیلی بود. از این رو به امام خطاب کرد که شما کار خوبی کرده‌ای که می‌خواهید مکه را ترک کنید و با این قوم ستمگر بجنگید و اگر من هم مانند شما یارانی در کوفه داشتم، حتماً می‌رفتم و سرپیچی نمی‌کردم، البته منافقانه به امام گفت اگر در حجاز بمانید من شما را یاری خواهم کرد.

تفاوت مواجهه عقل قدسی و ابزاری با یک ماجرای واحد

ترخان با بیان اینکه امام هم فرمودند ابن زبیر دوست دارد تا من از مکه بیرون بروم و او جایی برای خودش باز کند، افزود: این همان نکته‌ای است که ما به آن عقل ابزاری گوییم. عبدالله بن عباس هم به امام(ع) اصرار کرد که در مکه بمانند ولی ایشان نپذیرفت؛ در مقتل ابی مخنف آمده است که ای حسین تو با رفتنتان چشم ابن زبیر را بینا می‌کنید و او را خوشحال خواهید کرد. یا شما مواجهه امام(ع) و ابن زبیر را با حرمت کعبه مقایسه کنید؛ امام حسین(ع) برای اینکه حرمت کعبه شکسته نشود مکه را ترک کردند ولی ابن زبیر وقتی با حمله لشکر یزید به مکه روبرو شد و آن‌ها منجنیق به کعبه پرتاب کردند اجازه نداد لشکریانش جلوی سوخته‌شدن و خرابی کعبه را بگیرند تا از این مسئله برای خود مظلومیت ایجاد کند و مردم را به حمایت از خود بکشاند.

عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه با بیان اینکه جریان دیگری هم در ماجرای کربلا به نام عقل متعارف ایمانی و خیرخواه داریم، اظهار کرد: این گروه گرچه مانند ابن زبیر اندیشه نمی‌کردند ولی مانند امام حسین(ع) هم نبودند؛ مثلاً محمدبن حنفیه، عبدالله بن عباس و … نماینده این تفکر هستند؛ اینها فقط به این می‌اندیشیدند که امام حسین(ع) جانش حفظ شود و زن و بچه او به گرفتاری‌های بعدی مبتلا نشوند ولو این کار با تسلیم در برابر حکومت جائر باشد. ابن حنفیه در مدینه به امام گفت شما به مکه بروید و اگر در آنجا در امان نبودید به یمن بروید یا جایی که دست دشمن به شما نرسد.

وی افزود: این هم نوعی عقل دوراندیش و مصلحت‌سنج است ولی چیزی را که امام(ع) می‌دیدند ندیدند و خطاب به ابن حنفیه گفتند که جدم فرمود: «ان الله ان یراک قتیلا»؛ و بعد گفت چرا زن و بچه را می‌بری و ایشان فرمودند إِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ أَنْ یَریهُنَّ سَبایا. خدا خواسته آن‌ها را اسیر ببیند. تأکید بنده روی این است که تعبیر امام، عاشقانه است یعنی هر چه خدا بخواهد من آن را می‌خواهم.

وی با بیان اینکه عقل قدسی منحصر به امام حسین(ع) هم نیست، گفت: این عقل قدسی را ما در اصحاب و یاران امام(ع) و خواهر بزرگوار ایشان یعنی حضرت زینب(س) و دخترانشان می‌بینیم. از جمله این تعبیر حضرت زینب(س) که «ما رأیت الا جمیلا». این تعبیر با عقل متعارف ایمانی هم سازگار نیست و یاران امام این همه متحمل زحمت نشدند تا فقط در آخرت در بهشت باشند بلکه تحمل کردند تا رضایت خدا را جلب کنند.

نمونه یک عقل قدسی

عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه ادامه داد: زهیر بن قین از افرادی است که حضرت علی(ع) را در جریان قتل عثمان متهم می‌دانست و در راه همه تلاش خودش را به کار بست تا امام حسین(ع) را نبیند ولی وقتی با فرستاده امام(ع) مواجه شد، نقش بانوی او چقدر اثرگذار بود و به زهیر گفت که دعوت فرزند پیامبر(ص) خدا را اجابت کن و وقتی وارد خیمه امام(ع) شد تحت تأثیر قرار گرفت و همراه امام شد و به همه دنیای خودش پشت پا زد؛ در اینجا عقل متعارف ایمانی و ابزاری کارآیی ندارد بلکه او شخصیت ربانی پیدا کرد؛ زهیر جمله جالبی دارد و به امام حسین(ع) می‌گوید: ای پسر خدا اگر دنیا برای ما جاودان و باقی باشد، ما امامت دنیا را بر قیام همراه شما ترجیح نمی‌دهیم. یا فرمایشاتی که یاران امام در شب عاشورا داشتند و امام(ع) هم تجلیل بسیار خوبی از آن‌ها کرده و آن ها را بهترین اصحاب و وفادارترین برشمرده است.

ترخان بیان کرد: بنابراین عاشورا نتیجه عقل قدسی است که با عشق پیوند دارد و در واقع در کربلا دو عقل در برابر هم بودند؛ کسانی که عقل حسابگر دنیوی داشتند و در برابر اباعبدالله(ع) ایستادند و کسانی که عقل قدسی داشتند و همه هدفشان این بود که مقصود معشوق تحقق یابد و به همین دلیل تنها راه محقق‌شدن هدف معشوق همین راهی بود که امام حسین(ع) انتخاب کرد. کسانی که در کربلا صاحب عقل متعارف دینی بودند همراهی نکردند زیرا عاشق نبودند و کسی که عاشق است توان همراهی دارد و همراهی می‌کند.

ترخان تصریح کرد: بنابراین مدیریت عشق به معنای غیرعقلانی‌بودن نیست ولی این عقلانیت در راستای تحقق اهداف معشوق است که حالا می‌خواهد یا به حکومت منتج شود یا به شهادت خود و همراهان.