به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پنجمین جلسه نقد و بررسی کتاب در کتابخانه خاتم الانبیاء رشت با محوریت رمان “بی اسمی” به قلم دکتر “احمد شاکری” عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه، نویسنده منتقد و مدرس ادبیات داستانی، با حضور “سعیده شبرنگ ” نویسنده و منتقد ادبی، “سمیه انصاری” مجری کارشناس و تعدادی از نویسندگان استان گیلان برگزار شد.
بی اسمی رمانی با روایت متفاوت در زمینه دفاع مقدس است که توسط نشر اسم در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسیده است.
در ابتدای این نشست انصاری مجری کارشناس این جلسه ضمن معرفی نویسنده و ارائه خلاصهای از داستان در رابطه با کتاب «بی اسمی» گفت: این کتاب با گریز به واقعه عاشورا از زاویه متفاوتی به دفاع مقدس نگاه کرده است.
سعید شبرنگ منتقد جلسه، با توضیح پیرنگ سفر در بی اسمی که منجر به بلوغ در شخصیت داستان می شود گفت: در پیرنگ سفر ما حرکت داریم. شخصیت در ابتدا یک چیز است و در انتها چیز دیگری می شود و مخاطب را با خود همراه می کند.
انصاری با ورود به بحث عناصر داستان و اشاره به ممزوج بودن عناصر داستانی نظر شبرنگ را در مورد تعلیق بی اسمی پرسید.
شبرنگ پاسخ داد: اولین چیزی که در این کتاب توجه ام را جلب کرد عنصر تعلیق بود. نکته قابل توجه در بی اسمی این است که ما با یک دویِ امدادی تعلیق همراه هستیم و مخاطب خسته نمی شود. به عبارتی تعلیقی از ابتدا می بینیم و بعد مسئله دیگری با داستان همراه می شود و گره جدید می افتد و تا انتهای داستان این شیوه ادامه دارد.
سعیده شبرنگ نویسنده کتاب”که ماهی برآید” در رابطه با این سوال انصاری که آیا تا پایان داستان تعلیق ها کشش اولیه را دارند یا نه گفت: این داستان دو لایه دارد و این از فنون نویسنده در فرم است. درحقیقت تعلیق تا پایان داستان ادامه پیدا می کند اما در لایه دوم کمی عمیق تر و مفهومی تر می شود.
در ادامه این نشست شبرنگ به سراغ شخصیت ها رفت و گفت: ما در بی اسمی با دو گونه شخصیت روبه رو هستیم. شخصیت های انسانی مثل مرد بی اسم، حسین و … شخصیت های غیر انسانی که در داستان بارها تکرار می شوند و تعین و تشخص دارند مثل قطار، انگشتر و حتی مفهوم درد که بسیار تکرار شده است.
انصاری گفت: مسئله دیگری که در این کتاب به چشم من خاص آمد، مسئله لحن و زبان دیالوگ ها است. این مسئله از نظر شما چگونه دیده شد؟
شبرنگ گفت: یکی از نکاتی که در بی اسمی می بینیم پاس کاری یا به عبارتی پین پنگی بودن دیالوگ هاست که مخاطب را درگیر می کند و این یکی دیگر از بازی های فرمی نویسنده است. این نوع دیالوگ نویسی در کنار شبکه نمادها و تماثیل فرم خاص رمان را شکل می دهد.
این نویسنده افزود: در بی اسمی به جایی می رسیم که اصلا مهم نیست دیالوگ ها را چه کسی می گوید مهم عبارتی است که بیان می شود. چون شخصیت های داستان به وحدت در عین کثرت رسیده اند.
مجری کارشناس این نشست گفت: با توجه به اینکه بی اسمی یک داستان تمثیلی و نمادین است به نظر شما چه مطابی از طریق این تماثیل دست خواننده را می گیرد؟
شبرنگ توضیح داد: ما در بی اسمی با یک حکمت انسی روبه رو هستیم. در حالی که داستان یا رمان هایی که در این فضا باشند یا نداریم و یا خیلی کم داریم. در بی اسمی از ابزار تمثیل برای رسیدن به هدف استفاده شده است. به عنوان مثال سن مرد بی اسم چهل سال است و این چله گی خودش مرزی است که او را از خامی به یک پختگی می رساند.
وی افزود: تمثیل ها در این داستان زیاد است. از همان عدد ۴۰ شروع می شود تا اسم شخصیت ها، اعداد خاص و بحث سوختن دست که یک مرحله از سلوک است و باید احراق اتفاق بیفتد و نفس به مرحله دیگری وارد شود. به عبارتی ما با شبکه ای از نمادها روبه رو هستیم.
این منتقد ادبی در توضیح نمادها ادامه داد: اسم ها در این کتاب نماد هستند. مثل علی اکبر، حسین و .. ما شب ۲۷ ماه مبارک رمضان را داریم. یعنی با شب قدری روبه رو هستیم که برای خواص است.
شبرنگ گفت: همچنین در این داستان ما عدد ۶۹ را داریم که ابجد اسم خانم زینب کبری است. عدد ۱۷ هم تعداد شهدای بنی هاشم است که در کنار اسامی شهدای بنی هاشم مثل حسین، قاسم و … به کار رفته است. بحث سوختن را داریم که با اسم ابراهیم و نسوختن او همراه می شود. انگار این رزمندگان ابراهیم هایی هستند که از دل آتش عبور می کنند و سلامت بیرون می آیند.
در ادامه احمد شاکری نویسنده کتاب طی گفت و گوی تصویری بیان کرد: چیزی که همیشه در نقد یا نگارش یک کتاب مدنظر دارم هدف نمایشی اثر است. در بی اسمی هم حرکتی دنبال شده و در پایان به یک سرانجامی رسیده.
وی خطاب به منتقد جلسه پرسید: به نظر شما بی اسمی علاوه بر نمادها و لایه های داستان توانسته در حرکت خود از مبدا تا مقصد شخصیت ها و مخاطب را به هدف خود برساند؟
شبرنگ سوال نویسنده را اینگونه پاسخ داد: اسم از اولین گزاره ها در هویت بخشی است. اسم تعلق است و بی اسمی یعنی بی تعلقی. رمان بی اسمی در نهایت می خواهد به بحث گمنامی و فنا برسد.
این منتقد ادامه داد: ما در این داستان دعای افتتاح و بعد از آن جوشن کبیر را داریم. افتتاح دعای کنار گذاشتن تردید و رسیدن به یقین است در حالی که شروع داستان در مرز تردید هستیم. در واقع ما از تردید به سمت یقین حرکت می کنیم. بعد از آن با خواندن دعای جوشن کبیر در حقیقت رزمندگان جوشن به تن خود می بندند. این جوشن به تن بستن را در آثار حماسی هم داریم. جوشن کبیر هزار اسم الهی دارد و قطار هزار مسافر دارد. خود قطار پس جوشن کبیر است و حامل هزار اسم متبرک است. در واقع اسم اعظم در خود رزمنده هاست. این قطار مقصدش معلوم است و حالا قبل از اینکه به مقصد برسد مسافرانش به مقصد رسیده اند.
وی افزود: ما شب تاریک را داریم که مابه ازای شب عاشوراست. عاشورا بحث عهد است. در تاریکی شب فقط یارانی می مانند که پای عهد خود ایستاده اند و در این داستان هم حرف از پایمردی با دل است. این ها به کشف رسیده و با دل خود مانده اند.
سعیده شبرنگ بی اسمی را اثری بدیع در ادبیات داستانی خواند و ادامه داد: در پژوهش ها و مستند ها پرداخت عرفانی و سلوکی به دفاع مقدس را می بینیم مانند روایت فتح که بنیانگذارش شهید آوینی است. اما در داستان اثری که به موضوع دفاع مقدس با نگاه سلوکی و عرفانی ورود کند نداریم و بی اسمی از این جهت نوآوری دارد.
شبرنگ به عنوان جمله آخر افزود: شهید آوینی می گوید:” انسان را تا به بلای کربلا نیازموده اند از این دنیا نمی برند.” در بی اسمی غایتِ داستان که نمایش و صحنه ای از عاشوراست ما را به این مطلب می رساند. آن چیزی که قرار بوده شخصیت ها به آن برسند منِ مخاطب هم به عنوان شخص هزار و یکم به آن می رسم.
در ادامه این گفتگو، حامد اشتری نویسنده قربانی طهران، کارشناس و مدرس داستان، از طریق ارتباط برخط، به جلسه نقد پیوست و ضمن ابراز خوشحالی از انتخاب این کتاب برای مطالعه و بحث و گفتگو افزود: نکته اصلی من مغفول بودن این کتاب در مجامع ادبی است که در واقع مغفول ماندن این نوع نگاه و سبک است.
ما نگاه آوینی که یک نظام کل نگر بود را در مستند داریم. دوربین آوینی نظام حکمی را نگاه می کرد در حالی که رشحات ادبیات غرب که تجلیات نفسانیات انسان مدرن است آنقدر ادبیات ما را به خودش مشغول کرده است که ما وقتی وارد ادبیات جنگ می شویم چه زمانی که به متن وفادار باشد و ادبیات سیاه نباشد و چه زمانی که ادبیات سیاه باشد به طریق اولی، باز هم نگاه عرفانی و عمیق به این مسئله ندارند. حتی نگاهی که ادبیات سیاه نیست، هم خالی از عنصر معنویت و حماسه است. نمی گویم اصلا نیست اما بسیار تُنک است. اما بی اسمی شاید جزو قدم های اول در این راه باشد.
این نویسنده و منتقد ادبی ادامه داد: نوشتن به این سبک،کار نویسنده را سخت می کند. از این جهت که نویسنده باید بخاطر اینکه از بار معنایی داستان کم نشود، تقلیل تعمدی در عناصر داستان داشته باشد و این قضیه دست او را در عمل نمایشی داستان می بندد.
در ادامه نویسنده قربانی طهران این سوال را مطرح کرد: در بی اسمی قرار است فرد با درد که مطهر است پاک شود. اما او درگیر چه چیزی است که نگهش داشته و باید بسوزد تا پاک شود؟
شاکری پاسخ داد: گاه انسان از بدی ها و گناهان توبه می کند و گاهی از بعضی خواست های الهی خودش. در اینجا شخصیت این داستان از اینکه چیزی غیر از خداوند را خواسته عبور می کند. او گمان می کرد با یک لفظ می تواند به یک مقام و مرتبه برسد اما در نهایت به این شناخت می رسد که این اسم یک لفظ نیست و در واقع یک حقیقتی است که باید به آن برسد. به تعبیری داستان به ما می گوید اسم اعظم و همه اسماء الهی یک مرتبه است و یک ارتباط وجودی با فرد برقرار می کند، یک کلمه و یک لفظ نیست که کسی بخواهد آن را همراه خود ببرد.
لازم به ذکر است کانون ادبی راوی گیلان از آذر ماه سال ۹۹ فعالیت خود را آغاز کرد. اعضای این کانون جمعی از بانوان استان گیلان بوده که نگارش رمان، داستان کوتاه، جستار، یادداشت نقد کتاب و برگزیده شدن در جشنوارههای استانی و کشوری را در کارنامه فعالیتهای خود دارند.