تفاوت معرفت عرفانی با تجربۀ عرفانی
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر علی فضلی مدیر گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه
نخست باید یادآور شد که معرفت در متون فلسفه و عرفان بکار میرود؛ اما تجربه با بار معنای معهود در ادبیات فلسفۀ دین و فلسفۀ عرفان آن هم در فرهنگ غربی دیده میشود.
تجربه به Experience تعبیر شده؛ به دو تجربه درونی و بیرونی تقسیم میشود: Inner Experience و External Experience یا Outer experrince اما معرفت به Knowlage تعبیر شده؛ به دو قسم معرفت مستقیم و معرفت غیر مستقیم تقسیم میشود: Direct Knowlage و Knowlage Indirect که همان علم حضوری و حصولی هستند.
برخی بر این باورند که ماهیت معنوی این دو یکی است و فقط زمینۀ فرهنگی و زبانی این دو، تفاوت دارد. اما به نظر میرسد این دو، تفاوت ماهوی دارند. اما تفاوت ماهوی معرفت سلوکی و تجربۀ سلوکی چیست؟
اولین تفاوت آن که بر پایه برخی از اندیشمندان حوزه فلسفه عرفان تجربه عرفانی تنها بار احساسی و عاطفی دارد و فاقد بار معرفتی است. چنان که رودلف اتو در «مفهوم امر قدسی» پس از آن که تجربه دینی را با بن مایه عرفانی به تجربه عرفانی و سلوکی تأویل برد، آن را احساس مخلوقانه تفسیر کرده است. این نگاه نیز به نوعی از سوی برتراند راسل ادامه یافت. ولی به گونه روشن و مشخص معرفت عرفانی نه فقط بار احساسی که گرانبار از معرفت است. زیرا به یک واقعیت معنوی تعلق می گیرد.
دومین تفاوت آن که معرفت عرفانی از نوع علم حضوری است و تجربۀ عرفانی از نوع تجربۀ درونی است و علم حضوری آگاهی بیواسطۀ قوۀ شناخت از واقعیت یا پدیده است، لیکن تجربه واکنش مستقیم قوۀ شناخت از واقعیت یا پدیده است. چه این که تجربه تا پیش از قرن هفدهم میلادی معنای کنشی و فعلی داشت، یعنی آزمودن و یا در معرض آزمایش قرار دادن. مانند وفاداری مرا تجربه کن، یعنی بیازمای. اما از قرن هفدهم به بعد تحول زبانشناختی پیدا کرد و معنای کنشپذیری و انفعال به خود گرفت، یعنی رخداد و رویداد. مانند تجربة تلخ غربت و تجربة درد انتظار. البته روشن است که لزوما این واکنش علم حضوری نیست، بلکه چه بسا ترکیبی از علم حضوری و حصولی باشد و به نوعی باورها و پیشفرضها در پس این واکنش حضور داشته باشند.
در هر صورت به نظر میرسد، باید به تحقیق نشست که آیا تجربه و علم حضوری همسان هستند یا تفاوت دارند. در نتیجه در بحث فلسفۀ عرفان اسلامی در بهرهگیری از واژۀ تجربۀ عرفانی احتیاط کرد و به فکر واژۀ جایگزین مانند وجدان قلبی در عرصه سلوک و شهود بود.