به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر حسین رمضانی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه و رئیس مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن در پانزدهمین مدرسه شبهه پژوهی به تشریح «جنگ ترکیبی در حوزه دانش و نسبت آن با سند ۲۰۳۰» پرداخت و اظهار کرد: مفهوم جنگ ترکیبی شامل ادبیات جدیدی می باشد که طی دهه گذشته در حوزه علوم اجتماعی مطرح شده است. تاکنون تعابیر و تعاریف مختلفی از جنگ ترکیبی عنوان شده که در یکی از آن ها گفته شده است که جنگ ترکیبی مبتنی بر اهداف شناختی در نهایت به دنبال تغییر ساختارهای تحلیلی و ذهنی بازیگر هدف است.
وی افزود: حوزه های علم، فرهنگ، جمعیت، تهدیدات مرزی و سرزمینی، سیاست، امنیت، فضای سایبر و محیط زیست از جمله عرصه های متنوع جنگ ترکیبی است.
فرهنگ و فضای مجازی، پیشران های جنگ ترکیبی
رمضانی خاطرنشان کرد: جنگ ترکیبی در دوره معاصر دارای حوزه های بسیار گسترده ای است؛ در بین آن ها فرهنگ به این دلیل که بیشترین میزان نفوذ و اثرگذاری روی مخاطبین را دارد، پیشران این جنگ می باشد.
وی فضای سایبر را دومین پیشران جنگ ترکیبی دانست و گفت: این فضا زمانی که دوشادوش فرهنگ عمل می نماید می تواند پیشران جنگ ترکیبی قرار گیرد.
دیگر دوره مواجهه تسلیحاتی سرزمین ها گذشته است
رئیس مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فضای جنگ ترکیبی را فضایی نامحدود و کاملاً باز برشمرد و تصریح کرد: دیگر دوره مواجهه تسلیحاتی سرزمین ها برای تسخیر یکدیگر گذشته است. در عصر حاضر گروه های انسانی مورد هجمه قرار می گیرند و در این فضا آنچه مهم است غنی نمودن و تقویت ابزارهای تقابلی می باشد.
وی با اشاره به هزینه های بالای مادی، اجتماعی، زیست محیطی و تجهیزاتی جنگ تسلیحاتی افزود: باید برای رسیدن به پیروزی تسلیحاتی در میدان جنگ، مقدماتی از قبل فراهم شده باشد. این موضوع در جنگ ترکیبی پیگیری می شود.
رمضانی بیان داشت: لایه های معنایی جنگ ترکیبی معطوف به تغییر نگرش ها، راهبردها و رفتارها بوده و جنگ فی حد نفسه یک ابزار است.
وی گفت: منظومه ارزش های لیبرالیستی در چارچوب منطق بیشینه سازی منافع شخصی برای نیل به منافع همگانی شکل گرفته و مبنای مداخلات غرب در مقررات کشورها و اقوام آسیایی، آفریقایی، آمریکایی و اقیانوسیه ای بوده است.
توسعه و حفاظت از امنیت و صلح جهانی، مبانی توجیه گر مداخلات غربی ها در قرن بیستم
عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه اظهار کرد: تا پیش از قرن بیستم مداخلات غرب از طریق سیاست مستعمراتی انجام می گرفت؛ پس از آن مقطع زمانی «توسعه» و «حفاظت از امنیت و صلح جهانی» مبنای توجیه گر این مداخلات است.
وی با تأکید بر مفهوم «آزادی» به عنوان هسته مرکزی ارزش های لیبرالیستی اظهار داشت: در حال حاضر غربی ها بر پایه این مفهوم در مسائل کشورهای مختلف دخالت می نمایند. باید دانست که پس از کشف آمریکا توسط کلمب آنچه موجب تحرک اقتصادی و جهش اروپا در این عرصه بود، سرریز منابع معدنی قاره آمریکا همچون نقره بولیوی به سمت کشورهای اروپای مرکزی است.
ادبیات توسعه، ادامه همان ادبیات مستعمراتی غرب بود
رمضانی گفت: بعد از جنگ جهانی دوم ادبیات توسعه رواج یافت که ادامه همان ادبیات مستعمراتی غرب است، مبنایی برای مداخله قرار گرفت. توسعه نماد خوش آهنگی است که به طور سنجیده یا سَرسَری به عصر سلطه و سیادت آمریکا اطلاق شد.
وجوه سه گانه قدرت نسبت مند از نگاه جوزف نای
وی ادامه داد: جوزف نای در کتاب آینده قدرت، «قدرت» را به مثابه تأثیر بر دیگران با استفاده از ابزار فشار، پاداش و جذب، به منظور نیل به نتایج دلخواه تعریف نموده است؛ او سه وجه را برای قدرت نسبت مند ترسیم کرده است. یکی از این سه وجه به این گونه است که فرد برای تغییر رفتار فرد دیگر نسبت به خواسته ها و راهبردهای اولیه اش از تهدید یا پاداش استفاده می کند. در وجه دوم فرد برنامه کار را به شیوه ای پیش می برد که فرد دیگر را در انتخاب های راهبردی خود مقید و محدود سازد و در وجه سوم فرد می کوشد تا به باورهای اساسی فرد دیگر شکل دهد. جنگ ترکیبی در بردارنده هر سه این وجوه می باشد.
عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه جنگ ترکیبی را شامل قدرت نرم، سخت، هم گزین و هوشمند برشمرد و خاطرنشان کرد: در قدرت هم گزین قدرت تغییر در ذهنیت، شناخت، ارزش ها، انگیزش و خواست های جامعه هدف متناسب با اهداف و نتایج دلخواه می باشد و قدرت هوشمند شامل توانایی بهره برداری از منابع در راستای نیل به نتایج دلخواه در قالب ترکیبی از گونه های مختلف قدرت سخت و نرم متناسب با موضوع و حوزه اعمال قدرت و شرایط جامعه هدف است.
وی گفت: قدرت هوشمند همان جنگ ترکیبی است؛ این قدرت زمانی به دست می آید که قدرت شناختی، قدرت هنجاری، قدرت نهادی و قدرت راهبردی حاصل شود. برای رسیدن به هرکدام از این قدرت ها باید به جنگ در همان عرصه پرداخت.
لایه های مداخله جنگ ترکیبی
رمضانی بیان داشت: به طور کلی لایه های مداخله جنگ ترکیبی معطوف به تغییر موازنه قدرت در سطح راهبردها، برنامه و رفتارهای معطوف به قدرت نرم و سخت، در مرحله بعد فرآیندها، رویه ها، ساختارها و سازمان های قانونی و متعارف، سپس ارزش ها و هنجارها و در نهایت ذهنیت ها و نگرش ها قابل تقسیم بندی است.
سند ۲۰۳۰، دستور کاری جهانی و مداخله جویانه از سوی مستکبرین
وی افزود: در سند ۲۰۳۰ به وضوح از یک دستورکار جهانی صحبت شده است. ابرمغناطیسی ارزشی که در این سند مطرح است، ریشه در تفکرات لیبرالیستی دارد. کشورها ملزم به تصویب و اجرای این سند هستند و این امتداد همان نگاه مستعمراتی غرب می باشد.
نباید در تور هنجارها و ارزش های کشورهای مستکبر بیفتیم
عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه اظهار کرد: وقتی در تور هنجارها و ارزش های کشورهای مستکبر قرار گیریم، مجاب هستیم رویه های اقتصادی خود را مبتنی بر اساسنامه های مورد قبول آن ها تنظیم کنیم و در آمدن از آن کار بسیار دشواری است؛ زیرا این نظام ارزشی دارای چسبندگی نهادی می باشد و ما را به پذیرفتن راهبردهای طرف مقابل نیز خواهد کرد.
وی در پایان به تشریح لایه های مختلف ساختار کلی نظام حکمرانی پیشرفت پرداخت و گفت: ارزش های پایه و عرصه ای، اهداف کلان و عرصه ای، اصول عام و عرصه ای، تدابیر و سیاست های کلان و عرصه ای، چرخه های فرایندی، نهادها و سازمان ها، نظامات قانونی و آیین نامه های فرایندی و اجرایی، راهبردهای اقدامی، برنامه های اجرایی و نظارت، ارزیابی و بازخورد گیری از مهمترین لایه های این ساختار می باشد. پیشینه پژوهی و آسیب شناسی وضعیت موجود از یک سو و آینده پژوهی و آینده نگاری از سوی دیگر از عوامل موفقیت نظام حکمرانی پیشرفت است.