نحوه مواجهه اساتید جهان اسلام با علوم انسانی غربی

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سمینار «عقل و الهیات» دوشنبه ۲۱ آذرماه از سوی دبیرخانه همایش ملی اجتهاد عقل گرا در قم برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قمی، پژوهشگر فلسفه اسلامی و نماینده حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه در این نشست به ایراد سخنرانی پرداخت که گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانید؛

بحث بنده کاربرد روش حکمی اجتهادی در تولید علوم انسانی اسلامی است. حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه دغدغه علوم انسانی دینی و اسلامی یا به تعبیر خودشان علوم انسانی حکمی دارند و در مقاله‌ای که در این راستا نوشته‌ایم به این دیدگاه‌ها پرداخته‌ایم که بنده به برخی از آنها اشاره می‌کنم. بعد از دوره رنسانس سه مبنای سکولاریسم، اومانیسم و سوبژکتیویسم یا ذهنیت‌گرایی در غرب حاکم شد. این مبانی علوم انسانی را هم در بر گرفت و از قرون هجدهم و نوزدهم که علوم انسانی مدرن ایجاد شد تحت تاثیر همین مبانی سه گانه بود. برخی از اساتید علوم انسانی این را می‌دانستند و به صورت خودآگاه به آن پرداختند و برخی نیز نادانسته به آن توجه کردند.

توجه جدی به علوم انسانی بعد از انقلاب اسلامی

وقتی این علوم در کشورهای اسلامی هم تدریس و منتشر شد استادان دغدغه‌مند علوم انسانی در دنیای اسلام متوجه شدند علوم انسانی مدرن و موجود، آن نتیجه‌ای که باید بر اساس فرهنگ و معارف اسلامی داشته باشد را ندارد و گاهی حتی بر عکس آن نتایج حاصل می‌شود لذا از حدود هشتاد نود سال قبل، این دغدغه در میان علمای اسلامی ایجاد شد که مشکل از کجاست و در نهایت به این نکته پی بردند که مهمترین مشکل در مبانی است و مبانی دینی ما با مبانی سه گانه دنیای مدرن تعارض داشت و ناسازگار بود لذا به مبانی هستی شناختی و انسان شناختی پرداختند اما باز هم نتایجی حاصل نشد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، استادان به صورت جدی‌تری وارد این حیطه شدند و واقعاً هم کارهای ارزشمندی شد. اوایل تصور بر این بود که منظور از علوم انسانی اسلامی، پالایش و تهذیب علوم انسانی مدرن است اما بعدها به این نتیجه رسیدند که باید به تولید علوم انسانی اسلامی اقدام کنند لذا برخی مبانی انسان شناختی و برخی مبانی روش شناختی را مهم دانستند اما استاد خسروپناه، هم مبانی و هم روش را مهم می‌‌دانند و روش حکمی اجتهادی را برای استادان علوم انسانی مطرح کرده‌اند. ایشان معتقدند اگر اساتید علوم انسانی با این الگو در علوم انسانی مختلف ورود پیدا کنند با چنین رویکردی، موفق خواهند شد در علم خودشان به نظریه می‌رسند و وقتی نظریه‌ای ایجاد شد که مبنا و روش حکمی و اجتهادی داشته باشد آن موقع می‌‌توانیم ادعا کنیم دارای علوم انسانی دینی و حکمی هستیم.

حکیم چه کسی است؟

ایشان با تحقیقاتی که انجام دادند معتقدند در علوم انسانی مدرن، سه فعالیت عمده انجام می‌شود که یکی توصیف انسان مطلوب، دیگری توصیف انسان محقق و در سوم تغییر انسان محقق به انسان مطلوب است. چون بحث اجتهاد عقل‌گرا در میان است بنابراین باید بر هر دوی آنها تاکید کنیم. وی معتقد است در مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، ارزش شناختی و دین شناختی، حکمت حرف اول را می‌‌زند و آنچه در زمینه حکمت مد نظر وی است این است که مجموع عقل نظری، عقل عملی، عقل معاش و عقل معاد تبدیل به حکمت می‌شود و کسی که هر چهار کارکرد عقل را در وجود خود پیاده کند حکیم است.

در زمینه روش هم، روش حکمی اجتهادی را مطرح کرده‌اند. این روش به صورت عملی کمک می‌کند بین حوزه و دانشگاه وحدت ایجاد شود. در زمینه حکمی، روش استدلالی و تجربی را مد نظر دارند و در زمینه اجتهاد هم ناظر بر آن سه فعالیتی که در علوم انسانی مدرن وجود دارد سه راهبرد اجتهادی مطرح کرده‌اند. وی می‌‌گوید برای توصیف انسان مطلوب نیاز به اجتهاد داریم و این کار حوزویان است و البته توقع ایشان این است که استادان علوم انسانی نیز به این توانایی برسند که اجتهاد کنند اما در وهله اول بر عهده حوزویان است و استادان علوم انسانی هم می‌‌توانند برای توصیف انسان مطلوب از دیدگاه حوزویان استفاده کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین خسروپناه معتقد است در زمینه توصیف انسان محقق نیازمند اجتهاد قسم دوم و در تغییر انسان محقق به انسان مطلوب، نیازمند اجتهاد قسم سوم هستیم. در زمینه اجتهاد قسم سوم، دانشگاهیان نقش بیشتری دارند و در این زمینه باید وحدت حوزه و دانشگاه را محقق کنیم یعنی هم فقها و هم دانشگاهیان با تجربه‌ای که در دنیای امروز دارند در زمینه تغییر انسان محقق به انسان مطلوب، نهادسازی و ساختارسازی کنند.