به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی اسدینسب، مدیر گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه ۲۳ آبان در نشست علمی «روششناسی استخراج علوم انسانی قرآنبنیان» گفت: اولین مقدمه بنده این است که در عرصه علوم انسانی با رویکرد قرآنی کم سخن گفته شده و کم کار انجام شده است، در صورتی که موضوعی بینالاذهانی و برای همه مسلمین در سطح جهان قابل فهم است. لذا رهبری معظم انقلاب در یکی از سخنرانیهایشان فرمودند تلاش کنید تا مبانی علوم انسانی از قرآن استخراج شود.
وی با بیان اینکه قرآن مشتمل بر هر امری است که در راستای سعادت انسان باشد، افزود: فراوانی آیات قرآن در این زمینه با توجه به فرایند اجتهادی و روش اجتهادی بسیار مورد استفاده است، به شرط آنکه اجتهاد موسع را به کار ببندیم. در این صورت خواهیم دید میتوان همه علوم انسانی ارزشی را بر پایه قرآن بنا کنیم. مقدمه دوم این است که وقتی میگوییم امری قرآنبنیان است باید ابتدا کلمه قرآن را توضیح دهیم. قرآن در علم کلام مجموعهای از آیات خدا به عنوان آخرین پیام خداوند برای آخرین پیامبر الهی است که برای هدایت و سعادت انسانها تا قیامت نازل و القا شده، ولی بحث علوم انسانی قرآنی و قرآنبنیان، راجع به کلیت قرآن و محتوای آن است که یا از مبانی کلامی یا بررسی آیات قرآن توسط مفسران با عنایت به روایات تفسیری حاصل میشود. به عبارت دیگر علوم انسانی قرآنبنیان میتواند از آیات قرآن، روایات تفسیری، کلام مفسران و یا از اجتهاد خود انسان به دست آید؛ البته اینکه میگوییم روایات تفسیری، فقط روایاتی نیست که در کتب تفسیری آمده است. ما با تدبر اندکی به این نتیجه رسیدیم که از خیل روایات اهل بیت(ع) اگر نگوییم همه آنها، بسیاری از آنها نسبتی با آیات قرآن دارند.
بخش عمده روایات مرتبط با قرآن هستند
مدیر گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه اظهار کرد: اگر ۴۰ هزار روایت داشته باشیم، احتمالاً دو سوم آنها یعنی ۳۰ هزار روایت را میتوان ذیل آیات قرار داد. آیتالله معرفت در تفسیر اثری خود و با توجه به تتبع ایشان و شاگردانشان، همه این روایات را جمع کردند و حدود ۴۰ جلد تفسیر روایی نگارش شد که همه این روایات با آیات قرآن نسبتی دارند و هماکنون ۲۰ جلد این اثر هم آماده شده است. بنابراین قرآنی بودن صرفا خود آیات نیست و قرآن بدون اهل بیت(ع)، عمل نکردن به قرآن است. در نتیجه باید روایات و سنت معصومان(ع) هم در کنار قرآن قرار بگیرد تا کار قرآنی ما صحیح و اجتهادی باشد. لذا تمام آنچه مفسران گفتهاند و آنچه در روایات اهل بیت(ع) آمده انبوهی از منابع برای تولید علوم انسانی قرآنی است.
این پژوهشگر با اشاره به تعریف علوم انسانی قرآنی گفت: برای علوم انسانی تعاریف متعددی وجود دارد؛ مثلا شهید مطهری فرموده است هر علمی که مورد نیاز جامعه اسلامی باشد، علم اسلامی است؛ آیتالله جوادی آملی هم گفته است هر علمی که بیان واقعیت تکوینی خارجی در عرصه انسانی و غیرانسانی باشد علم دینی است و اگر در حیطه علوم انسانی باشد علوم انسانی دینی خواهد بود.
وی با تأکید بر اینکه هر کدام از این تعاریف اشکالاتی دارد و باید نقد شوند، اضافه کرد: برخی هم تجربه با روش معتبر دینی را علم دینی میدانند، یعنی اگر یک مسئله انسانی با روش معتبر دینی، تجربه شد علم انسانی اسلامی خواهد بود. بنده با توجه به اشکالات موجود در این تعاریف، این تعریف را ارائه کردهام که مجموعههای معرفتی نظاممند حاصل گزارههای توصیفی یا توصیهای اسلام برگرفته از هر یک از منابع چهارگانه شناخت مرتبط با ماهیت فرافیزیکی انسان و تبیین چگونگی، علل و پیامدهای صفات روحی و تفاوتهای ارادی او اعم از فعالیتهای باطنی و ظاهری در سطح فردی یا اجتماعی به منظور شناخت، پیشبینی، هدایت و مدیریت انسان و جامعه بشری به سوی کمالات معنوی مدنظر قرآن کریم، علوم انسانی قرآنی است.
مدیر گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه با بیان اینکه مثلا «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» یک گزاره توصیفی قرآنی است، اضافه کرد: این گزاره بیان یک واقعیت در مورد انسان است که وقتی او احساس بینیازی کرد، طغیان میکند و این گزارهها میتوانند در تولید علوم انسانی به کار بیایند. لازمه این تعریف آن است که این علوم علاوه بر استفاده از تجربیات بشری، از مبانی و گزارهای دینی سیراب شده است. مثلا حقوق در صورتی اسلامی است که مبانی و گزارههای اسلامی مرتبط با آن در آن لحاظ شده باشد و مخالفتی با معارف اسلامی دیگر نداشته باشد؛ لذا اگر با مبانی، اهداف و مسائل سازگار نباشد و روش لحاظ نشود یا از اسلامی بودن حذف میشود و یا اسلامی نیست.
اسدینسب با اشاره به علوم انسانی غربی و لزوم اتخاذ موضع در برابر آن، تصریح کرد: منظور ما از کلمه غربی، اروپا و آمریکا نیست بلکه علوم انسانی است که بدون توجه به دین تولید شده و ممکن است حتی در کشورهای اسلامی تولید شده باشد زیرا اینها فقط روش تجربی را معیار قرار میدهند که ما به آن نقد داریم و روش تجربه یکی از روشهای کشف است نه انحصار تولید علم به این روش. روش تجربی انسان را مانند یک موجود بیجان حساب کرده و میگوید مثلا اگر انسانی در جامعه دینی رشد کند چه ویژگی خواهد داشت و اگر طفلی در فلان خانواده ضعیف باشد چگونه میشود؛ اینها همگی با تجربه و آمارگیری به نتایجی میرسند؛ ما معتقدیم که این روش از منظر دین درست است و آیات زیادی در تایید این روش وجود دارد، ولی این روش دو اشکال اساسی دارد.
وی ادامه داد: اول اینکه بومی هستند، مثلا در اروپا فردی در علوم انسانی کتاب نوشته و گفته عوامل ارتقای جامعه فلان موارد است ولی آیا این برای جامعه ما هم اینگونه است یا یک محقق میگوید اگر حجاب آزاد شود ۵۰ درصد زنان کشف حجاب خواهند کرد در حالی که مثلا در ایران در مقطعی حجاب آزاد میشود، ولی کمتر از یک درصد بانوان کشف حجاب میکنند. ۵۰ درصد ممکن است برای یک جامعه واقعیت داشته باشد ولی برای همه جوامع اینطور نیست. اشکال دیگر علوم انسانی غربی این است که این علوم توجه به بعد معنوی و روحانی و سرنوشت اخروی انسان ندارند و فقط هدف خود را رفاه مادی میداند ولی انسانی که به روح و آخرت معتقد است و این زندگی دنیوی را بخش کوچکی از حیات انسان تلقی میکند نمیتواند نسبت به آن بی تفاوت باشد؛ انسان مؤمن معتقد است اگر یک رفاه و سود قرار باشد زندگی اخروی مرا خراب کند من آن را نمیخواهم. لذا کسی که پول قرض میدهد، ولی ربا نمیگیرد خیلی فرق دارد با کسی که با هدف ربا گرفتن، پول قرض میدهد.
اسدینسب با تأکید بر اینکه علوم انسانی قرآنی نظامات جدیدی را تأسیس میکند، افزود: در علوم انسانی نظریات مختلف و متضادی در غرب وجود دارد، زیرا وقتی سخنی سخن خدا نباشد، دائما در حال تغییر است، محدودیت قلمرو دارد، هواخواهی و هواپرستی دارد، از مبدأ و معاد انسانی بریده است و او را به سعادت ابدی نمیرساند. البته مدعی نیست و کاری به کار آخرت افراد ندارد.
تولید علوم انسانی بومی اجتنابناپذیر است
وی تأکید کرد: علوم انسانی غربی نسبت به فهم همه ابعاد وجود آدمی ناتوان است و به آن توجهی نمیکند و نمیتواند هم توجه داشته باشد، چون صرفا محصول عقل و تجربه بشری است. بنابراین باید علوم انسانی بومی و متناسب با جامعه خودمان داشته باشیم. اگر بخواهیم کاری قرآنی کنیم، باید تکلیف چند مبنا را روشن کنیم؛ اول مبانی قرآنشناختی علوم انسانی یعنی پاسخ به امکان، جواز، مطلوبیت و ضرورت تأسیس علوم انسانی قرآنبنیان است. ما قصد داریم ببینیم که قرآن باید چه صفاتی دارد و ندارد که بتوانیم از آنها علوم انسانی را کشف کنیم.
اسدینسب گفت: کار دیگر کشف مبانی عام علوم انسانی مانند جهانشناسی و انسانشناسی و مبانی معرفتی است؛ کار دیگر این است که مبانی هر یک از علوم انسانی از منظر قرآن هم باید استخراج شود، مثلا اگر وارد علوم سیاست یا حقوق شدیم مبانی آن را از منظر قرآن روشن کنیم. البته در اینجا مبانی بعید و قریب داریم و بعد از آن نوبت به تولید علوم انسانی اسلامی میرسد.
وی با بیان اینکه روش در تعیین پارادایم علوم انسانی قرآنی مهمترین نقش را دارد، گفت: باید در تولید علوم انسانی قرآنی از همه روشها یعنی عقل و شهود و حس و تجربه استفاده کنیم، زیرا واقعیت منحصر در عالم مادی نیست و علوم تجربی بشر تنها متکی بر حس و تجربه نیست و بدون توجه به عالم غیرمادی، عالم و اجزای مادی قابل توجیه نیست؛ یعنی حتی عالم مادی بدون توجه به عالم معنا قابل تبیین و تعریف نیست. ما وقتی قصد تولید نظریه داریم باید این مسیر را طی کنیم؛ ابتدا منطق و روش تفکر را رعایت کنیم. سپس مبانی فلسفی آن مانند هستیشناسی و انسانشناسی را داشته باشیم و بعد مبانی بنیادی را تولید کنیم و در ادامه باید یکسری عملیات انجام شود تا به تولید نظریه برسیم؛ یعنی اگر ده ها نظریه در یک علم تولید و با هم مرتبط شوند، علم دینی تولید خواهد شد.
حجیت راه شهودی در تولید علوم است
اسدینسب در پاسخ به این پرسش که راه شهودی که برای یک فرد وجود دارد چگونه برای همه حجت است، اظهار کرد: یکی از مشکلات عرفان این است که وقتی عارف به شهودی برسد و بخواهد آن را برای دیگران بیان کند چه حجتی و اعتباری دارد، زیرا یک امر حضوری و شهودی است که دیگران آن را فهم نمیکنند. یک جواب این است که مثلا فصوص الحکم و تمهید القواعد دو کتاب عرفانی برخاسته از شهودند، ولی در عین حال قابل تبیین عقلانی هستند و وقتی برای دیگران بیان میشوند یعنی راه شهودی میتواند معقول و برای بقیه حجت محسوب شود. برای مثال قرآن محصول ارتباط خاص پیامبر با خداست، ولی چرا برای دیگران حجیت دارد؟ اعتبار قرآن این است که افرادی که آن را خواندهاند میبینند که حق و منطبق بر فطرت انسان است و کسی که قرآن بر او نازل شده معصوم است. بنابراین فردی که شهود دارد مانند امام و علامه طباطبایی معصوم نیستند، ولی اهل کذب و دروغ هم نیستند.
وی افزود: بنابراین ممکن است فردی در عرصهای وارد شود و اهل معنا باشد و کشف و شهودی برای علوم انسانی تولید کند. البته هرقدر تجرد و شهود فردی بیشتر شود یافتههای او هم بیشتر خواهد شد. البته اگر شهودی وجود داشت که ما هیچ راهی برای فهم آن نداریم و دلایلی برخلاف آن وجود دارد، مورد پذیرش نیست و شهودی میتواند به نگارش تفسیر و تولید علوم انسانی کمک کند که واجد این ویژگی باشد.