به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اربعین امام حسین(ع)، نقش زیادی در تحکیم عاشورا، تقویت اعتقادات و باورهای شیعیان و نیز کارکردهای تربیتی و اخلاقی دارد.
بعد از سقوط صدام با رونق گرفتن مراسم پیادهروی اربعین و افزایش کارکردهای این رویداد، عدهای با ایجاد شبهاتی درصدد مخدوش کردن آن برآمدند.
قیاس مناسک اربعین با حج و مطرح کردن این مسئله که این مناسک سبب پیشرفت جوامع نمیشود، دو نمونه از مواردی است که میتواند به اصالت و کارکرد اصلی این رویداد لطمه بزند. خبرنگار ایکنا در اینباره با حجتالاسلام والمسلمین غلامحسن محرمی،عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
از نگاه شما کارکردهای معنوی و اخلاقی اربعین چیست؟
مراسم اربعین در مسیر تعالیم اسلامی و انبیاء و ائمه(ع) است و انسانها را به راه راست هدایت و رهنمون میکند. در پیادهروی اربعین شور، شوق، عشق و معرفت در کنار زیارت وجود دارد. عزاداری برای امام حسین(ع) و زیارت اربعین از تعالیم و دستورات ائمه(ع) است و ضامن حفظ اسلام محسوب میشود. در روایتی از امام عسکری(ع) در مورد نشانههای مؤمن ۵ مورد برشمرده شده که یکی از آنها زیارت اربعین است. همچنین زیارت اربعین از ائمه(ع) صادر شده و در روایات متعدد هم بر قرائت زیارت اربعین و رفتن به زیارت امام حسین(ع) در این روز توصیه شده است. از لحاظ تاریخی هم در اربعین اول جابربن عبدالله انصاری به کربلا و زیارت محل شهادت رفتند و در مورد ثواب زیارت امام حسین(ع) روایات عجیبی داریم.
ثواب پیادهروی اربعین هم در روایات متعدد مورد تاکید و توجه حضرات معصومین بوده است و علما آن را جزء سنت و سیره قرار دادهاند و مبانی شکلگیری اربعین همین روایات بوده است. در گذشته تعداد محدودی از علما و مردم این سنت حسنه را اجرا میکردند، ولی در سالهای اخیر شاهد تحول هستیم.
اربعین زیارتنامه مخصوصی از ناحیه ائمه(ع) دارد و مردم نجف هم در قرون گذشته اهتمام جدی به پیادهروی اربعین داشتند. البته امروز این رویداد به نماد شیعه در ابعاد سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است.
برخی اماکن و ایام به خاطر نسبتی که با خدا و اولیای الهی پیدا میکنند، جایگاه مقدسی دارند. در سالهای اخیر پیادهروی اربعین در شهرهای مختلف ایران در مکانها و مسیرهای مختلف هم برگزار میشود. نظر شما در اینباره چیست؟
هدف اصلی مناسک و تعظیم شعائر، تربیت انسانها در مسیر صراط مستقیم و هدایت است. پیادهروی اربعین هم انسان را متوجه امام حسین(ع) و خداوند میکند و مایه تقرب به خداست. به همین دلیل افراد زیادی حتی جان خود را در این راه فدا میکنند. از این رو جایگاه آن نباید مخدوش شود.
البته پیادهرویهایی که به یاد اربعین در برخی شهرها برپا میشود اشکالی ندارد، چون همه میدانند به نیت آن است که برخی از اربعین جا ماندهاند، ولی اگر به مرور زمان به بدعت تبدیل شود و جای زیارت را بگیرد و یک اربعین در مسیر نجف_ کربلا و اربعینهای دیگر در کشورهای دیگر داشته باشیم درست نیست. البته برخی به نزدیک مرز میروند و زیارتنامه اربعین را قرائت میکنند و به حضرت سلام میفرستادند، این کار اشکالی ندارد، ولی نباید جایگزین شود.
یعنی ممکن است این موارد در صد سال و دویست سال بعد به بدعت تبدیل شود؟
به نظرم نمیتوان اینگونه فکر کرد. به خاطر دارم برخی محبین امام حسین(ع) در قم ماکتی برای ضریح حرم مطهر میساختند، ولی منجر به کارهای بدعتآمیز نشد، البته افراط درست نیست.
برخی به خصوص وهابیون تلاش میکنند که حج را در مقابل اربعین قرار دهند که شیعیان به مرقد امام حسین(ع) بها میدهند و آن را قبله خود قرار دادهاند، ولی به کعبه کمتوجه هستند. چه کنیم که در دام این مسائل نیفتیم.
خدا و پیامبری که حج را بر ما واجب دانستهاند زیارت مرقد امام حسین(ع) را هم مستحب مؤکد معرفی کردهاند. خداوند خواسته است که امام حسین(ع) دارای چنین شان والا و جایگاه بالایی باشد، چون همه هستی خود را فدا کرد. وهابیون که این همه تلاش میکنند تا اربعین و زیارت امام حسین(ع) را مخدوش کنند آیا نمیدانند که اولین زیارتکنندگان کربلا برخی صحابه پیامبر(ص) از جمله جابر بودند؛ آنها که صحابه را عادل و حجت میدانند.
بنیامیه از ابتدا با سنت و سیره پیامبر(ص) مخالف بودند و حتی میگفتند پیامبر از خلیفه پایینتر است، زیرا پیامبر فرستاده خداست و خلیفه جانشین خدا و در دوره خود پیامبر(ص) هم میگفتند که اگر پیامبر چیزی از جانب خدا بگوید قبول داریم، ولی اگر از جانب خودش باشد قبول نداریم و این مشی آنها دقیقا در مخالفت با آیه شریفه قرآن بود که فرموده است: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا»(نساء، ۸۰) یا در سوره نجم فرموده است که پیامبر هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید ولی اینها با اجتهادشان بر ضد پیامبر(ص) رفتار کردند.
بنیامیه و وهابیون همین روش را در پیش گرفتهاند و قصد دارند که اسلام را طوری تفسیر کنند که برخی اصحاب با تعبیر حسبنا کتابالله به آن جهت دادند؛ اسلامی که در آن عترت رسول از قرآن جداست و حدیث ثقلین در آن اعتبار واقعی ندارد.
برخی این مسئله یا شبهه را مطرح میکنند که مسلمانان در قیاس با ادیان دیگر مناسک دینی بسیاری دارند و شیعیان هم مراسم زیادی دارند، ولی این مناسک سبب پیشرفت آنها نشده و کشورهای مسلمان عقبماندهترین کشورها هستند. آیا مناسکگرایی سبب عقبماندگی شده است؟
باید تعریف درستی از پیشرفت داشته باشیم یا تفسیر خودمان را از آن ارائه دهیم. آیا پیشرفت وقتی صورت میگیرد که قدرت و ثروت و جمعیت یک قوم و قبیله بیشتر شود؟ برخی میگویند پیشرفت به معنای تعالی درست است؛ یعنی انسان هم از جنبه مادی و ظاهری و هم از جنبه معنوی رشد کند نه صرفا مادی، ولی برخی پیشرفتهای فنی و مهندسی، صنعتی تکنولوژیکی و مالاندوزی ولو به قیمت بدبخت کردن و دوشیدن دیگر کشورها را، پیشرفت میدانند.
پیشرفت صرفا مادی و بدون تعالی معنوی، پیشرفت حیوانی است. ضمن اینکه دین آمده تا هر دو بُعد انسان را پیشرفت دهد، ولی به سبب سلطه قدرتمندان و زورمداران و ثروتمندان معمولا پیشرفت برای طبقات ضعیف ایجاد نشده یا کمتر ایجاد شده است. با همه تلاشها آیا پیشرفت مدنظر محقق شده است؟ به دلیل همین تضعیف طبقاتی خیر. اگر در دورههایی به صورت نسبی یا درخور توجه هم ایجاد شده ناشی از نصرتهای ویژه الهی به بندگان مؤمن بوده است. علم و تمدن جدید پیشرفتهای مادی خوبی برای بشر رقم زده، ولی در رساندن او به کمال موفق نبوده، بلکه انحطاط اخلاقی او را رقم زده است. فرهنگ غرب به دلیل ابزارمحوری و مادیگرایی، بشر را به کارهای خلاف انسانیت مانند همجنسبازی سوق داده است.
پیامبر(ص) و تمدن اسلامی؛ امام علی(ع)، حضرت زهرا(س) و سلمان و ابوذر تربیت کردند که فخر دو جهان هستند ولی تمدن غرب نتوانست انسان مطلوب تربیت کند، بلکه ابزار مطلوب را خلق کرده است، چون مبانی آن مبتنی بر عقل خودبنیاد بشری است که وحی و عالم غیب و شهود را نفی میکند و تنها محسوسات و تجربه را میپذیرد.