سخت‌ترین شیوه روایت داستانی از دشمن؛ دشمنی با نیت خوب اما عمل بد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارمین نشست از سلسله جلسات «داستان و آرمان» توسط گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و فرهنگسرای اندیشه با موضوع «بازنمایی و روایت منافقین و سازمان مجاهدین در داستان‌ها و ادبیات معاصر» مصادف با ایام عملیات غرور آفرین مرصاد و شکست مفتضحانه منافقین در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

در این نشست آقایان دکتر رضا اسماعیلی (منتقد ادبی)، دکتر احمد شاکری (عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) و محمد حسن شاهنگی حضور داشتند.

استاد اسماعیلی در این نشست بیان کرد: گروه منافقین را می توان در کنار گروه‌های دیگری مثل سلطنت طلبان،‌ فرقان، تجزیه‌طلبان و… در گروه واحد دشمنان قرار داد. در واقع همه اینها ذیل خط نفاق قرار دارند. در سال‌های اخیر فضای ادبی در ایران به شهدای ترور توجه زیادی نشان داده است. در میان شعرا، باید به سید حسن حسینی و سلمان هراتی اشاره کنیم که در لابه لای اشعارشان به این موضوع پرداخته اند. حمید سبزواری نیز قصیده مهمی در این زمینه دارد. مساله مهم، ضرورت پرداختن به منافقین عصر جدید است؛یعنی دوستان دشمن‌نما و دشمنان دوست‌نما؛ مرادم از گروه اول کسانی هستند که از سفره انقلاب می خورند؛ اما پز اپوزوسیون می‌دهند و مرادم از گروه دوم اقازاده هایی‌اند که اعمال نامطلوبی مثل احتکار را انجام می دهند.

وی ادامه داد: چرایی تأخیر در پرداخت به موضوع منافقین در میان داستان‌نویسان قابل‌بحث است. وارونه‌نمایی جای مظلوم و ظالم مساله‌ای است که در مورد منافقین در فضای مجازی بعضاً از سوی برخی افراد معلوم‌الحال مطرح می شود. مسائلی از قبیل پیدایش و انحراف ایدئولوژیک منافقین و انشعاب آن‌ها دارای جذابیت های زیادی است.در آثار داستانی مرتبط با این حوزه عموماً شخصیت ها وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شوند، این اتفاق، روند زندگی آن‌ها را تحت‌تأثیر خود قرار می‌دهد. فعالیت‌های سیاسی این خانواده ها به سازمان مجاهدین خلق، گره می‌خورد و حوادث تا سال ۱۳۶۰ ادامه می‌یابد. مخاطب در این گونه اثار با محوریت و فعالیت منافقین با حوادث سال‌های قبل و بعد از انقلاب آشنا می‌شود. در این کتابها می‌توان از نزدیک با داستان تلخ اما واقعی افرادی روبه‌رو شد که برای رسیدن به آرمان‌های پوچ خود تمام داشته‌های‌شان را از دست می دهند. ابعاد مختلف عملیات مرصاد جا دارد که در ادبیات داستانی مورد پرداخت قرار گیرد.

استاد شاکری در این نشست گفت: انچه پیش از هر مسئله ای باید مورد توجه قرار گیرد مسئله بودگی مسئله است. در حوزه ادبیات داستانی مسائل متنوع و پر شماری وجود دارد که ما به ان علم اجمالی داریم و هنوز به صورت تفصیلی بر ما معلوم نشده اند.همچنین دسته ای از مسائل که به عنوان مسئله نمود یافته اند در نفس الامر مسئله نموده و به تعبیری امور مسئله نمون هستند. بنابر این پیش از توجه به هر موضوعی باید اولا مسئله بودن ان مسئله درک شود و دیگر انکه باید جایگاه ان در کلیت سلسله مراتب مسائل تصور شده باشد. در این صورت است که می توان بر اساس مولفه های اولویت بخش مسئله ای را برجسته نمود و به ان توجه کرد. در توجه به هر مسئله و پیش از ورود به ان لازم است پیش فرض های مسئله و اصول موضوعه ورود علمی به ان مورد مداقه قرار گیرد. مواجهه ما با مسائل حوزه ادبیات بدون در اختیار داشتن این پیش فرض ها که ساحت مواجهه ما با مسئله، روش مواجهه ما با مسئله و مراتبی مواجهه ما با مسئله را تعیین می کند امکان پذیر نیست.عنوان این نشست ” بازنمایی و روایت منافقین در داستانهای معاصر فارسی” تعیین شده است. اصطلاح “منافقین” به صورت مشخص برای گروهک سازمان مجاهدین خلق علم شده است. بنابر این در این بحث ما از منافق با مفهوم عامش که وجود نفاق در قلب و تفاوت نیت قلبی با نمود و عمل ظاهری در علم اخلاق است مواجه نیستیم. به معنای دیگر اصطلاح منافقین اخص از معنای لغوی نفاق است و شکل سازمانی یافته گروهکی التقاطی را مورد توجه قرار می دهد.

وی در بخش دیگری از این نشست گفت :موضوع دیگر سبب مسئله شدگی منافقین در بحث حاضر است. نوعا فضای رسانه ای نسبت به مناسبت های تقویمی یا غیر ان شرطی شده است. به همین سبب موضوعات به واسطه مناسبت های زمانی در طول سال محور توجه و گفتگو قرار می گیرند. بعضا با اصالت یافتگی مناسبت ها و به تبع ترکیب و ترتیب انها در تقویم سالیانه از انها مسائلی استخراج می شود یا با زبان مسئله در حوزه ادبیات داستانی انعکاس پیدا می کنند. به عنوان مثال در واقعه ای مانند هفتم تیر درباره وظیفه ادبیات داستانی درباره این موضوع سخن می رود یا در سالروز واقعه غدیر درباره جایگاه این موضوع در ادبیات داستانی بحث می شود. سئوال این است که ایا نحوه مسئله مندی ما به مقوله منافقین برخاسته از سالروز واقعه مرصاد و شکست این گروهک است؟ روشن است که شرطی شدن ذهنیت ما نسبت به مناسبت ها موجب خواهد شد مسئله مندی ما به موضوعات موقتی، نه مستمر و بالتبع ، نه اصالی باشد. روشن است که موضوعات متنوع و اولویت دار ادبیات داستانی متکثر بوده و تنها درصدی از انها در مناسبت های تقویمی ثبت می شوند. بنابر این با توجه به تاثیر گذاری رسانه ها در ذهنیت بخشی به ادبیات داستانی و حساس کردن کنشگران ان نسبت به موضوعات و مسائل مشخص، لازم است مواجهه رسانه ها مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد. در نقطه مقابل، مسئله شناسی اصیل توجه به نیازهای امروز دارد اما در مسئله مندی به هیچ وجه معطل امروز نخواهد ماند بلکه منظرگاهی بالاتر و عالی تر را دنبال می کند.حال سئوال این است که “منافقین” و به صورت خاص و علم شده “مجاهدین خلق” از میان موضوعات متعددی که در تاریخ انقلاب اسلامی و پیش از ان ظهور کرده چه جایگاه و اهمیتی دارد و ایا مسئله ای اولویت دار به صورت فی نفسه یا انگونه که ادبیات به ان واکنش نشان داده بوده است؟ در این باره لازم است میان اهمیت موضوعی و بازتابهای موضوعی تمایز قائل شویم. زیرا گاه موضوعی خاص از اهمیت های تاریخی و ظرفیت های بالای داستانی برخوردار است اما ادبیات داستانی به ان واکنشی به خرج نداده یا این واکنش متناسب و متوازن با ظرفیت های موضوع نیست. گاه در نقطه مقابل ادبیات داستانی به موضوعی اهمیت بخشیده و بدان متمایل شده که در نفس الامر موضوعی از اهمیت چندانی برخوردار نیست. در اینجا نیازمند اخذ ملاکهای ارزش بخش هستیم هم در اینکه اهمیت موضوعی چیست و چگونه توزین می شود و دیگر انکه ادبیات چرا و چگونه به موضوعی توجه می کند و اینکه تا چه میزان این کار را انجام می دهد. همچنین لازم است توجه داشته باشیم که در ساحت نشر کشور، ما با واکنش واقعی ادبیات نسبت به مقوله ای چون سازمان مجاهدین خلق مواجه نیستیم. به تعبیر ضوابط نشر حکم می کند اثار داستانی قانونی منتشر شوند. واقعیت این است که اثاری که درباره این موضوع منتشر می شوند بعضا در پی اصلاحات منتشر شده اند و برخی اثار هیچ گاه وارد بازار نشر نمی شوند. بنابر این قضاوت ما درباره چگونگی و کمیت مواجهه ادبیات داستانی با این موضوع زمانی ممکن خواهد بود که به امار و محتوای اثار منتشر نشده نیز دسترسی داشته باشیم.

وی افزود: موضوع مجاهدین خلق تنها بُعد موضوعی ندارد بلکه جنبه مضمونی با اهمیتی نیز دارد. به این معنی که ما موضوعات را صرفا به این خاطر که موضوع تاریخی با اهمیتی هستند انتخاب نمی کنیم. بلکه ظرفیت های خاص مضمونی که در موضوعات بازتاب داده می شوند از اهمیت بیشتری برخوردارند. به تعبیر داستان های با موضوع تاریخی صرفا برای یاداوری موضوعات تاریخی نوشته نمی شوند. بلکه می توانند در بطن و متن خود منظرگاهی مضمونی را برای مخاطب بگشایند.اما ظهور و بروز موضوعات در ادبیات داستانی تابعی از گونه های پر عنوان و پر اقبال است. توضیح انکه اثار ادبی و موضوعات در بسترهای ادبی شکل می گیرند. بسترهای گونه ای برای اثار داستانی میدان عمل و میدان نشر و میدان تاثیر گذاری ایجاد می کنند. بنابر این لازم است تحلیل کنیم موضوع منافقین در چه گونه های ظهور یافته در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتواند ظهور کند و این ظهور به نسبت هر گونه چه میزان است.از جمله گونه هایی که بیشترین ظرفیت را در خود دارد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. مرادمان از این تعبیر ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بالمعنی الاخص است. یعنی ادبیاتی که به پیروزی انقلاب اسلامی در بهم ۱۳۵۷ و وقایع مربوط به ان می پردازد. در این گونه وقایع مربوط به دهه شصت و کشتار مردم بیگناه توسط منافقین نیز به ادبیات انقلاب اسلامی ملحق خواهد شد. گونه دیگر ادبیات داستانی دفاع مقدس است. ظرفیت های گونه ای برای نمایش منافقین بیش از هر چیز به نقش افرینی این گروه در موضوعات تاریخی بستگی دارد. موضوعی که باید بدان توجه داشته باشیم این است که توجه نویسنده به یک موضوع و نوشتن درباره ان موضوع و تبدیل ان موضوع به گونه ادبی به امور متعددی باز می گردد. گاه موضوعات به فراخور گذشت زمان از اولویت یافتگی خلع می شوند یا اهمیت خود را از دست می دهند. بنابر این کمتر در طول تاریخ ادبیات داستانی معاصر با موضوعات ثابتی مواجه بوده ایم که همواره محور توجه بوده اند. این اهمیت یافتگی به متغیرهایی بستگی دارد. بر این اساس می بینیم در حین وقوع یک واقعه، اهمیت روایت از ان اولویت می گیرد و البته مصالح و ضرورت های پرداخت به ان موضوع نیز صورت مشخصی به خود می گیرد. به عنوان مثال در دوران دفاع مقدس، ضرورت پرداخت به موضوع جنگ به عنوان موضوعی در جریان و با اهمیت جلوه می کند. در این دوران پرداخت به موضوع جنگ تحت شرایط و ضوابط زمانی دوره ای صورت می گیرد. به تعبیری واقعیت به نفع حمایت و اجماع بر جبهه حق روایت می شود. این مسئله در موضوع منافقین بدان معنی است که کنشگری منافقین به عنوان “دشمن” در چه دوره ای ظهور بیشتری داشته است. ایا در دوره کنونی منافقین همان ظهور و بروز و کنشگری را دارند که در دهه ۶۰ و پیش از ان داشته اند؟ به نظر می رسد منافقین و به صورت مشخص مجاهدین خلق در دوره کنونی به گروهکی که در انزوای سیاسی و کنشی قرار گرفته و عملا سمپاتهای خود را از دست داده تبدیل شده است. بنابر این ما در دوره کنشگری فعال و تاثیر گذار مجاهدین خلق قرار نداریم. لذا می بینید که نوعا اثار داستانی که به این گروهک پرداخته به ان به عنوان موضوعی تاریخی توجه نشان داده است.

شاکری ادامه داد: در اهمیت یافتگی موضوعی در حوزه ادبیات داستانی موثر است، میزان اطلاع دو طیف “نویسندگان” و “مخاطبان” از ان است. طبعا ارتباط مستقیمی میان اطلاع یا تجربه مخاطبان از موضوع و علاقه به مواجهه با روایت از موضوع وجود دارد. به عنوان مثال موضوعاتی که در مشهد و مرآی مخاطبان است کمتر اشتیاق برای نوشتن را ایجاد می کند. در نقطه مقابل مخاطبان ادبیات مشتاق تجربه و اطلاع از موقعیت ها و شخصیت هایی هستند که در دایره تجربی و زیستی انها قرار نگرفته اند. این نکته برای نویسندگان به نحو دیگری وجود دارد. به این معنی که نویسنده زمانی ترغیب به روایت می شود که جهان داستانی در حوزه تجربی اش قرار گرفته باشد. نویسنده اگر هم از موضوع تجربه نشده روایت کند انتظار نمی رود نتیجه روایت او مشتمل بر تجربه ای غنی و سازنده باشد. با توجه به این نکته، موضوع منافقین با توجه به اینکه جنبه تشکیلاتی و سازمانی داشته و جوانب فراوان امنیتی دارد، نوعا در دسترس نویسندگان قرار ندارد. شاید به همین دلیل باشد که ورود به این موضوعات نیازمند تامین مقدماتی از سوی مراکز و نهادهای امنیتی اطلاعاتی است. این بدان معنی است که داستانهای بسیار غنی و ارزشمندی می تواند درباره منافقین تولید شود که به علت عدم دسترسی نویسندگان به اطلاعات و تجربیان ان تا کنون بیان نشده است. دور از ذهن نیست که رواج این داستانها بتواند گونه هایی چون گونه داستان سیاسی و امنیتی- اطلاعاتی را پدید اورد.همچنین می توان دو منظر را در بحث حاضر گشود. منظر نخست ان است که با قیاس میان ظرفیت های موضوعی و موقعیتی داستان نویسی درباره منافقین، این ظرفیت ها را با انچه ادبیات داستانی به تولید ان موفق شده است مقایسه کنیم. در نتیجه قضاوت کنیم که ایا تلاشهای انجام شده نسبت قابل قبول و قابل دفاع و درکی با موضوع برقرار می کند یا خیر. اینکه این ظرفیت های مغفول چه ارزشهایی دارند و می توانند چه قالبهای روایی را تغذیه کنند. اما منظرگاه دوم این است که به اثار تولید شده موجود توجه کنیم. واقعیت این است که در تقریبا یک دهه گذشته شاهد رشد تولید اثار –چه اثار منتشر شده و چه اثاری که در مرحله مجوز نشر متوقف شده اند- درباره منافقین بوده ایم. چالشی که ادبیات داستانی با ان مواجه است نحوه این مواجهه و رویکردهای این اثار است.

وی افزود:‌فارغ از ورود گونه های ادبیات داستانی به موضوع منافقین و ظرفیت سازی هایی که در این باره وجود دارد ساحت پیچیده تر و بغرنج تری وجود دارد که به رویکردهای ادبی و مبانی ادبی در پرداخت شخصیت و روایت موقعیت باز می گردد. یکی از کلید واژه هایی که قادر است دریچه ای به پیچیدگی های موضوع اشکار سازد “دشمن شناسی” و “دشمن پردازی” در ادبیات داستانی معاصر است. در یک نگاه کلی، همواره ادبیات داستانی و روایی ما در تصویر سازی و پرداخت دشمن –در مقابل جبهه خودی- با چالش های بزرگی مواجه بوده است. تا جایی که برخی نویسندگان اساسا از پرداخت به دشمن منصرف شده و به تعبیری دشمن را از ادبیات داستانی خارج کرده اند یا به روایت و پرداختی حداقلی و تیپیک از ان بسنده کرده اند. این رخداد اسیب هایی را به ادبیات داستانی متعهد وارد کرده است. از جمله بازنمایی تیپیک و به تعبیری کلیشه ای از دشمن که راه را برای نقدهای تند به ادبیات متعهد باز کرده و بعضا موجبات ارتجاع ادبی را در برخی نویسندگان فراهم کرده است.واقعیت ان است که اگر بخواهیم مقایسه ای میان طیف دشمنان در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ترسیم کنیم در میان افراد و صنوف این طیف مراتبی از دشمنان قابل ترسیم است که به لحاظ صعوبت پرداخت داستانی با یکدیگر یکسان نیستند. ما در ادبیات داستانی معاصر، موضوع دفاع مقدس و دشمن بعثی را داریم که کمتر برای رزمندگان شناخته شده بوده و از اقلیم دیگر و بلکه مذهب دیگر بوده است. در گونه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی با دشمنی مواجه هستیم که از ارکان طاغوت یا طرفداران رژیم شاهنشاهی است. در ادبیات داستانی مربوط به مدافعان حرم از دشمنی سخن گفته می شود که تکفیر ی معتقد متعصب است و قربه الی الله دست به جنایت می زند. به نظر می رسد صعوبت کار درباره منافقین از پرداخت نیروهای بعثی در ادبیات داستانی دفاع مقدس دشوارتر باشد. چرا که منافقین در دهه ۶۰ در میان مردم زیست می کردند و به تعبیری برادران و بستگان همین کسانی بودن که در انقلاب شرکت داشته اند. نوعا در چنین شرایطی پرداخت شخصیت و جا انداختن ان به عنوان دشمن از دشواری هایی برخوردار است. اینجا بعضا بحث حسن و قبح فعلی و فاعلی پیش می اید که ادبیات داستانی معاصر ما درباره ان تجربیات زیادی ندارد.

محمد حسن شاهنگی(دبیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) نیز در این نشست گفت: ما در سینما بعضاً نسبت به ادبیات جلوتر هستیم؛ مثلاً اثار مهمی مانند «سیانور»ساخته بهروز شعیبی، «قلاده‌های طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی، «نفوذی» ساخته احمد کاوری، «تعقیب سایه‌ها » ساخته علی شاه حاتم ، «ضد» ‌ساخته  امیرعباس ربیعی و… را می بینیم. نویسندگان متأخر به طور خاص و متمرکز اقبال بیشتری نسبت به طرح مسائل مرتبط به منافقین در آثار داستانی خود داشته اند؛ مثلاً در کتاب «سال گرگ» نوشته جواد افهمی، «کلت ۴۵» نوشته حسام مطهری، «صنم» نوشته ملیحه ذوالفقاریان، «تسخیرشدگان» نوشته مینا شائیلوزاده و… این وضعیت را شاهدیم. البته نویسندگان متقدم هم به صورت پراکنده و لابه لای نوشته‌هایشان گریزهایی به این موضوع داشته اند.

وی با بیان لزوم تبیین ‌اندیشه منافقانه سازمان مجاهدین برای نسل جوان گفت: دهه ۱۳۶۰ بستر جنایت‌آفرینی سازمان مجاهدین اعم از ترور سران نظام و قتل‌عام مردم عادی است؛ طبق آمار بیش از ۱۶هزار تن از افراد این ملت توسط این گروه به خاک و خون کشیده شده اند که فقط یک قلم آن ترور شهید بهشتی است که خود یک تنه ملتی به حساب می‌آمد. باید بررسی نمود چرا تاکنون درباره شهادت شهیدان رجائی و باهنر اثر فاخری در حوزه ادبیات نداشته ایم. سازمان مجاهدین به قول آیت‌الله مطهری با اعلام خودکفایی در برداشت‌های مذهبی، به انحراف کشیده شدند، اعلان جنگ مسلحانه از سوی منافقین به همین دلیل رخ می دهد. از سوی دیگر تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم هم نقطه عطفی در فعالیت این سازمان به حساب می‌آید؛ این دو نکته می‌تواند دستاویز خلق آثار ادبی، هنری، سینمایی زیادی قرار گیرد. سیر سازمان از فدایی ملت تا دشمن ملت شدن زمینه درام فوق العاده‌ای دارد.