مهمترین ها در مدیریت
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین علیآقا پیروز مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه
مدیریت، دانش بکارگیری منابع برای رسیدن به اهداف است این بکارگیری از طریق اصولی همچون برنامه ریزی، تصمیم گیری، سازماندهی، هدایت و رهبری، و کنترل و نظارت صورت می گیرد در برنامه ریزی بهترین راه ها برای رسیدن به هدف پیش بینی می شود این بهترین ها را راهبرد می نامند، راهبرد، راهکار کلیدی و حساس برای رسیدن به هدف است؛ در تصمیم گیری، بهترین راه حل برای مسئله گزینش می شود(انتخاب اصلح).
در سازماندهی بهترین و مناسب ترین ساختار برای سازمان طراحی می شود در انتصاب مدیران باید شایسته ترین ها انتخاب شوند، بهترین ها جذب شوند، در انگیزش مهمترین و شدیدترین نیاز ملاک انگیزه قرار می گیرد، در رهبری، بهترین شیوه نفوذ اعمال می شود، در کنترل و نظارت مهمترین شاخص ها، و نه همه آنها مورد سنجش قرار می گیرد. ضمن آنکه کنترل بر نقاط استراتژیک و حساس متمرکز می شود. اساسا در مدیریت دنبال بهترین ها و مهمترین ها هستیم؛ چرا؟ زیرا سازمان ها معمولاً با دو معیار اثربخشی و کارایی مورد سنجش قرار می گیرند کارایی یعنی انجام کار با کمترین هزینه در کوتاهترین زمان و اثربخشی یعنی همسویی فعالیتها در جهت تحقق اهداف. بهره وری حاصل جمع کارایی و اثربخشی است.(انتخاب بهترین راه درمسیرتحقق اهداف،) گاهی از اثربخشی به کارآمدی نیز تعبیر می شود، حال که چنین است اساسا جامعیت و تکثّر در این رویکرد معنایی ندارد همه راهکارها در برنامه ریزی موضوعیت ندارد، همه راه حل های مسئله گزینش نمی شود، هر ساختاری برای سازمان طراحی نمی شود هر فردی برای مدیریت انتصاب نمی شود همه نیاز ها مبنای انگیزش قرار نمی گیرد همه شیوه های رهبری مورد استفاده قرار نمی گیرد همه شاخص های سنجش بکارگرفته نمی شود و همه ابعاد عملکرد(ورودی ، فرآیند، خروجی و نتایج) مورد سنجش قرار نمی گیرد و نباید و نمی توان شاخص های متکثری برای سنجش انتخاب کرد بلکه بابد به شاخص های مهم و راهبردی بسنده کرد، اگر جامعیت جایگزین مهمترین ها شد در این صورت زمان و هزینه زیادی صرف خواهد شد که نتیجه آن کاهش بهره وری و به حاشیه رفتن اصل عملیات سازمان خواهد بود از این رو جامعیت نظام ارزیابی یا ارزشیابی امر مطلوبی نیست.
شاید سخن امیرالمومنین علی (ع) که فرمود : من اشتغل بغیرالمهم ضیّع الاهم ناظر بر این معنا باشد. کسی که به امور غیر مهم بپردازد آنچه را که اهمیت بیشتری دارد از دست می دهد. پرداختن مدیران به راهکارهای غیرمهم ، راه حل های غیر اصلح، ساختار های کم اهمیت ، نیازها و انگیزه های پایین، رهبری غیر شایسته و شاخص های کم اهمیت سنجش، آنان را از مهمترین ها دور می کند و فرصت کارآمدی را از آنان سلب خواهد کرد. از همین رو برخی صاحبنظران مدیریت گفته اند: «مدیریت چیزی جز تصمیم گیری(انتخاب اصلح) نیست». مدیریت یعنی انتخاب مهمترین ها ، گزینش بهترین ها. مدیران با پرداختن به غیر مهم ها مدیریت ضعیفی را از خود به نمایش می گذارند و مانع پیشرفت سازمان می شوند. تنزّل از مهمترین ها با مقتضای مدیریت در تعارض است. به مدیران توصیه می شود از غیر مهم ها پرهیز کنند که البته این کار مستلزم آشنایی با بهترین ها و مهمترین ها در فضای سازمانی است.