آزادی واقعی در بندگی خداست

مناجات شعبانیه یکی از زیباترین و پرمحتواترین مناجاتی است که صدور آن منتسب به امام علی(ع) است. ماه شعبان بهترین فرصت برای بررسی فرازهایی از این دعای پرعمق است.

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، خبرگزاری ایکنا در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین قاسم ترخان، مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه به بررسی فرازهایی از این مناجات پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

مناجات شعبانیه به لحاظ سندی چه وضعیتی دارد؟

مناجات شعبانیه از دو حیث قابل بررسی است؛ سندی و محتوایی. در مورد سند، فردی به نام ابن خالویه از امام علی(ع) این مناجات را به صورت مرسل روایت کرده یعنی مناجات، مرسله است و البته برخی مانند علامه مجلسی سند این مناجات را معتبر دانسته‌اند در هر حال اگر در محتوای آن دقت کنیم حتی اگر سند آن هم معتبر نباشد، گویای این است که از لسان معصوم(ع) است، زیرا مباحث عمیقی در آن مطرح است.

همانطور که فرمودید محتوای عمیق این دعا انتساب آن به معصوم را بسیار تقویت می‌کند، در مورد نحوه شروع این مناجات که با صلوات است توضیحاتی بفرمایید؟

بله؛ این مناجات هم در شروع و هم در اختتام با صلوات توام است؛ در روایت داریم که دعای خود را بین دو دعای مستجاب قرار دهید تا اجابت شود و آن دعای مستجاب، صلوات بر محمد و آل محمد(ص) است و این نکته‌ای است که اگر خواسته‌ای از خدا داریم آن را بین دو صلوات قرار دهیم تا مستجاب شود. در این مناجات بر اهمیت دعا و فرار به سوی خدا تاکید شده و فرموده است؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، یعنی انسان اگر قرار است فرار کند باید به سمت خدا فرار کند. دعا هم  جنبه مقدمی و هم ذی‌المقدمی دارد هم وسیله‌ای برای تحقق خواسته‌های ماست و هم عبادت است. قرآن فرموده؛ ادعونی استجب لکم و در ادامه فرموده است؛ الذین یستکبرون عن عبادتی … یعنی دعا حتی اگر موجب نشود ما به حاجت خود برسیم عبادت است و تاثیر مثبتی بر روح انسان دارد و کسانی که از این عبادت رویگردان باشند به جهنم وارد خواهند شد.

نکته دیگر اینکه در این مناجات به برخی صفات الهی مانند فراگیری علم خدا و رازقیت و توحید افعالی و … اشاره شده است. در ابتدای دعا فرموده است؛  وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي یا به قضا و قدر الهی اشاره کرده و فرمود؛  وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِ. یا در مورد رازقیت فرموده است: إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي.

اعتماد داشتن به عفو خدا

هرقدر در فرازهای دیگر مناجات پیش برویم به موضوعات دیگر هم اشاره شده است؛ از جمله پناه‌خواهی از خشم خدا  یا اینکه رحمت الهی وسیع است و من به این رحمت امیدوارم؛  إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ..

بحث دیگر اعتماد داشتن به عفو خداست که ما را به این سمت جهت می‌دهد که تلقی خوبی از خدا داشته باشیم با اینکه ما بنده بدی هستیم؛ در یکی از فقرات هم به طلب عفو اشاره کرده و فرموده است: إِلَهِي إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي…؛ خدایا تو تنها کسی هستی که می‌توانی مرا عفو کنی. موضوع دیگر اقرار به گناه است که در این باره فرموده است: وَ لَمْ يُدْنِنِي [يَدْنُ] مِنْكَ عَمَلِي فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي …

تک تک این فرازها برای ما درس زندگی است؛ نکته دیگر توجه ویژه به رحمت الهی در هنگام مرگ است؛ إِلَهِي لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّي فِي مَمَاتِي إِلَهِي كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي [تُولِنِي] إِلّا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي. یا مثلا از خدا طلب می‌کنیم عهده‌دار کارهای زندگی من شو چون تو می‌توانی و من سراسر جهل و نادانی هستم. إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ؛ در ادامه حضرت امیر(ع) ما را به ستاریت خدا در دنیا و آخرت توجه می‌دهد و می‌فرماید؛ إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى [إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ. من به ستاریت آخرت بیشتر از دنیا نیاز دارم.

درخواست دیدار خداوند

محور دیگر برتری عفو خدا بر عمل بنده است. می‌فرماید ای خدا من که چیزی ندارم و رحمت وسیع تو سبب شده تا آرزوهای من گسترده باشد ولی روی عفو تو حساب باز کرده‌ام و عفو تو از عمل من برتری دارد. موضوع دیگر درخواست دیدار خداوند در روز قیامت و هنگامی است که خدا بین بندگانش حکم و قضاوت خواهد کرد. در ادامه هم به این نکته اشاره دارد که شما وظیفه‌تان عذرخواهی است و البته خدا عذرپذیر است. محور دیگر مناجات، درخواست اجابت دعاست که در این مناجات زیاد بر آن تاکید شده است؛ إِلَهِي لا تَرُدَّ حَاجَتِي وَ لا تُخَيِّبْ طَمَعِي وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجَائِي وَ أَمَلِي؛ خدایا حاجت مرا رد نکن و امید مرا از خودت قطع نفرما و طمع من به امیدت را نومید نکن. در ادامه به بحث شکر توجه می‌دهد.

نکته جالب دیگر در این مناجات این است که می فرماید؛ إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ؛ یعنی ای خدا اگر تو مرا به جرمم مؤاخذه کنی من به مغفرت و عفو تو می‌چسبم و رها نمی‌کنم. و در ادامه می‌فرماید: ای خدا تو اگر فضیحت و رسوایی مرا می‌خواستی عافیت به من نمی‌بخشیدی

به نظر شما علت توجه و توصیه ویژه امام خمینی(ره) به این مناجات چه بوده است؟

این مناجات عاشقانه است و اینکه امام خمینی(ره) این همه بر آن تاکید داشتند به همین دلیل است. می‌فرماید حتی اگر مرا وارد جهنم هم بکنی به اهل جهنم می‌گویم من تو را دوست دارم. یا امید به عفو خدا در عین اعتراف به کوتاهی در اطاعت و قلیل بودن عمل از دیگر فرازهای زیبای این مناجات است؛ إِلٰهِى إِنْ كانَ صَغُرَ فِى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلِى فَقَدْ كَبُرَ فِى جَنْبِ رَجائِكَ أَمَلِى .. یعنی ما عملمان هر چند اندک ولی امیدمان به تو بزرگ است. در ادامه حضرت(ع) نقش محبت الهی را در تهذیب و خودسازی به زیبایی مطرح کرده است. الَهِی لَمْ یكنْ لِیحَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِك إِلافِی وَقْتٍ أَیقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِك؛ این فراز اشاره دارد که محبت خدا بهترین راه برای فرار از گناه و پاک شدن است. به تعبیر علامه طباطبایی؛ «مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد/ رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد/ تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت/ از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد/ من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه/ ذرٌه یی بودم و مِهر تو مرا بالا برد».

فراز جالب دیگر در این مناجات آن است که می‌فرماید إِلٰهِى إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ، وَمَنْ لاذَبِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ، وَمَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ [مَمْلُولٍ]؛ یعنی اگر کسی به تو پناه ببرد هرگز خوار و ذلیل و مملوک نمی‌شود؛ آزادی واقعی در پرتو پناه بردن به تو و در بستر توحید فراهم می‌شود، وگرنه کسانی که مدعی آزادی هستند و مشرکند اصلا معنای آزادی را نفهمیده‌اند. امروز بشر خود را گرفتار آزادی‌های غیر توحیدی کرده و تصور می‌کند آزاد است در حالی که برده و بنده استکبار و هواهای نفسانی است.

در فراز دیگر مناجات فرموده است؛ الٰهِى إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ، وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ، وَقَدْ لُذْتُ بِكَ يَا إِلٰهِى فَلا تُخَيِّبْ ظَنِّى مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلَا تَحْجُبْنِى عَنْ رَأْفَتِكَ؛ یعنی خدایا کسی که راه تو را برگزید راهش روشن است و کسی که به تو پناه برد در پناه توست. امام رضا(ع) روایت مشهوری دارند که «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی …: کلمه لا اله الا الله و توحید، حصن است. البته امام مشروط فرمودند که بشرطها و شروطها و انا من شروطها؛ یعنی ولایت راه ورود به حصن توحید است. ربوبیت الهی، پناهگاه است همانطور که در سوره‌های مبارکه فلق و ناس با تعبیر قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق بیان شده است.

امام(ره) در یکی از سخنرانی‌هایشان بخشی از این مناجات را می‌خوانند که به معنای طلب انقطاع الی الله است مراد از این انقطاع چیست؟

بله فرازی عرفانی و زیبا در این مناجات وجود دارد که امام خمینی(ره) علاقه عجیبی به این فراز داشتند؛ إِلٰهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ، حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَتَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ. به تناسب مقام درباره این فراز به چند نکته اشاره می‌شود؛ اول اینکه قطع و انقطاع و کمال انقطاع با هم دیگر تفاوت دارند. در «کمال انقطاع» نه تنها به متعلّق توجه نمی‌شود، به «قطع» علاقه نیز اعتنایی نخواهد شد و نه تنها به «قطع» علاقه التفات نمی‌شود، به «انقطاع» و بریدگی هم اعتنایی نخواهد شد. دوم اینکه کمال انقطاع به سوی خدا مطرح است(الیک) یعنی انسان به جایی می‌رسد که به فقر وجودی خود پی می‌برد و به جایی می‌رسد که در پرتو فناء فی الله احساس می‌کند از خودش چیزی ندارد مانند شعاعی از نور که به خورشید متصل است. انقطاع اگر با الی باشد به معنای پیوستن است یعنی کمال انقطاع حاصل شده تا انسان به خدا پیوند بخورد و فرار الی الله بکند.

گاهی حجاب نورانی است

نکته دیگر بحث حجاب است؛ گاهی حجاب ظلمانی است که برای رسیدن به نور باید این حجاب را خرق و پاره کرد ولی در اینجا حجاب نورانی مطرح است، یعنی انسان وقتی وارد عالم مجردات هم شود باز حجاب نورانی جلوی راه او هست. در هر حال «حجابِ نور» غیر از «حجاب نوری» است، چون امور مادی حجاب نورند، ولی حجاب نوری نیستند. ولی بعضی از مراتب قوی تجرّد نسبت به مراحل مادون خود حجاب نوری‌اند. آنچه ائمه با ادعیه تعلیم داده‌اند مسئلت خرق حجب نورانی است. در اینجا «حجب النور»، اعم از حجاب‌های ظلمانی و نورانی است و اصطلاحاً با «الحجب النوریه» که تنها شامل حجاب‌های نوری است، تفاوت دارد.

انسان وقتی مراتبی از سیر و سلوک عرفانی را طی کرد به مقام قرب نوافل می‌رسد و وقتی فراتر برود به مقام قرب فرائض خواهد رسید. قرب نوافل این است که انسان به جایی می‌رسد که دست او دست خدا، چشم او چشم خدا می‌شود ولی قرب فرائض یک مرتبه بالاتر است و در آنجا، خدا اگر بخواهد کاری انجام دهد با دست انسان کامل انجام می‌دهد؛ یعنی انسان کامل یدالله می‌شود؛ انسان کامل عین‌الله می‌شود. امام علی(ع) فرمودند: أَنَا عِلْمُ اَللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اَللَّهِ اَلْوَاعِي وَ لِسَانُ اَللَّهِ اَلنَّاطِقُ وَ عَيْنُ اَللَّهِ وَ جَنْبُ اَللَّهِ وَ أَنَا يَدُاللّٰهِ …؛ یدالله یعنی اگر خدا بخواهد کاری انجام دهد با دست امیرالمؤمنین(ع) انجام می‌دهد (این قرب فرائض است) نه اینکه اگر امیرالمؤمنین(ع) بخواهد کاری بکند با دست خدا انجام دهد (این قرب نوافل است).

حضرت علی(ع) به مقام قرب فرائض رسیده و دست او دست خدا و چشم او چشم خدا شده است و  البته از این مرتبه بالاتر آن است که انسان کامل متحقق به جمع بین دو قرب باشند و این مرتبۀ «جمع الجمع» و «قاب قوسین» است؛ و مرتبه بعدی آن است که به هیچ یک از احوالِ سه گانه مقید نباشند، بلکه قادر باشند به هر یک از قربین و به جمع بین این دو ظاهر شوند و این را مقام «احدیت جمع» و مقام «او ادنی» خوانند.