به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران الگوی عملی از روابط بینالملل اسلامی است. در نظریههای لیبرال، انسان موجودی سودجو و منفعتطلب در نظر گرفته میشود که با عقلانیت ابزاری خودش همه چیز را در راستای کسب سود و منفعت بیشتر خویش میخواهد. در این جهانبینی هدف اصلی در زندگی، کسب نهایت لذت و منفعت بیشتر است لذا از این منظر کشورها و دولتها در روابط بینالمللی خود باید فقط به منفعت اقتصادی و رفاهی بیشتر خود بیندیشند درحالیکه در نظریه اسلامی چنین چیزی مورد پذیرش نیست. اینها گزیدهای از گفتگوی اختصاصی «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» با حجتالاسلام دکتر محمد ملکزاده، عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه است. آنچه در پی میآید، مشروح این گفتگوست.
* آیا مبانی اسلامی توان نظریهپردازی در حوزه روابط بینالملل را دارد؟
با توجه به جامعیت و جاودانگی دین اسلام، این دین آسمانی برای همه زمانها و مکانها آفریده شده است. نگاه جامع و کامل دین اسلام به انسان و جهان آن را برای اداره جوامع بشری و تنظیم رابطه و تعامل آنها با یکدیگر مناسب ساخته است. برخلاف جهانبینی مادی که تنها نگاه مادی دارد و به عقل بشر اکتفا میکند، در نگرش توحیدی، انسانها برای تمییز مسیر حق از باطل و تنظیم روابط فردی و اجتماعی خود نیازمند به وحی نیز میباشند. زیرا نظام هستی و موجودات عالم براساس نیاز به خالق هستی آفریده شدهاند. هیچ موجودی جز خالق متعال، عالم به همه چیز نیست، پس فقط اوست که میتواند در پرتو علم کامل به روابط و قانونمندی پدیدهها، مسیر درست زندگی را به بشر نشان دهد. دستگاه ادراکی بشر و موجودات عالم به دلیل وجود موانع فراوان و محدودیت در ابزار شناخت، از درک همه ظرائف، پیچیدگیها و رموز جهان هستی ناتواناند. بدون استعانت از وحی و پیروی از آن، رفتار فردی و اجتماعی بشر نیز به درستی سامان نمییابد. احکام و دستورات الهی، رفتارهای فردی و اجتماعی را در مسیر صحیح و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت سازماندهی میکنند.
گرچه در نظامهای غیر دینی نیز در مسیر تنظیم روابط فردی و اجتماعی و برقراری نظم اجتماعی تلاش میشود اما به دلیل عدم پیروی از قوانین الهی و عدم اعتقاد به دستورات و فرامین ماوراء طبیعی، جامعه همواره در معرض تندبادها و بحرانهای فزاینده اجتماعی است که نمونههای آن را امروزه در جوامع غربی، در ابعاد مختلف شاهدیم. در جهانبینی الهی دو زندگی برای انسانها خلق شده است: یکی زندگی در این جهان مادی و دیگر زندگی در جهان آخرت. براساس دستورات و فرامین الهی که خداوند آنها را از طریق پیشوایان دینی به بشر عرضه داشته است، دنیا، جزئی از عالم خلقت است که دنباله آن تا سرای آخرت استمرار دارد. زندگی در این دنیا نباید ما را از زندگی در سرای آخرت غافل سازد، بلکه بر اساس تعالیم الهی و دستورات قرآن کریم، توشه آن جهان در این جهان مادی باید فراهم شود. به تعبیری این دنیا مقدمه سرای آخرت و کشتزار محصولاتی است که حاصلش در آن جهان درو خواهد شد، بر همین اساس خداوند پیامبران و ادیان آسمانی به ویژه دین اسلام را به منظور راهنمایی بشر برای کسب توفیق بیشتر و سعادت کاملتر در مسیر آبادانی دنیا و آخرت انسانها فرستاده است. بنابراین در هستیشناسی اسلامی جهان به امور مادی مشاهدهپذیر و حسی خلاصه نمیشود بلکه امور ماورایی و متافیزیک نیز یک واقعیت جهان هستی تلقی میگردد که در سرنوشت بشر تأثیرگذار است. این ویژگی مبانی اسلامی را قادر به نظریهپردازی در حوزه روابط میان انسانها میسازد نظریاتی که از کاستیها و نواقص نظریات بشری مصون میباشد.
در نظریههای لیبرال، انسان موجودی سودجو و منفعتطلب در نظر گرفته میشود که با عقلانیت ابزاری خودش همه چیز را در راستای کسب سود و منفعت بیشتر خویش میخواهد. از این منظر کشورها و دولتها در روابط بینالمللی خود باید فقط به منفعت اقتصادی و رفاهی بیشتر خود بیندیشند درحالیکه در نظریه اسلامی چنین چیزی مورد پذیرش نیست؛ هدف اصلی اسلام، سعادت انسانها و فراگیری عدالت در ابعاد مختلف آن از جمله عدالت سیاسی در گستره جهان است.
* آیا اساساً نظریه روابط بینالملل اسلامی کارآیی دارد؟ عدهای معتقدند که فرانظریه است و هنوز کارآیی آن اثبات نشده است نظرشما در این خصوص چیست؟
کارایی نظریه روابط بینالملل اسلامی در ابعاد مختلف قابل استنباط است که در اینجا به اختصار به برخی از مبانی آن اشاره میشود:
۱- در حوزه معرفتشناسی: در جهانبینی معرفتی اسلامی، عقل و وحی مکمل هم بوده و با هم ارتباط متقابل دارند؛ بهطور منطقی میان منابع شناخت و ابزار آن تناسب و هماهنگی وجود دارد. منابع بدون ابزار متناسب با آنها، فاقد فعلیت و کاربرد است و ابزارهای شناخت نیز بدون منابع معرفتی مناسب فاقد کارآیی خواهد بود. در این صورت میتوان گفت با توجه به منابع معرفتشناسانه در اسلام که شامل وحی، عقل، حس (تجربه) و قلب میباشد، ابزارهایی متناسب با اینها در مقوله سیاست و حکومت و چگونگی تعامل با نظام بینالملل نیز قابل ذکر میباشد که از جمله آنها احاطه به مسائل مختلف این نظام و روابط بینالملل در دنیای امروز میباشد. مسلماً این رویکرد در مقایسه با رویکرد غربگرا از کارآمدی بسیار بیشتری برخوردار میباشد.
۲- در حوزه انسانشناسی: مباحث مربوط به حوزه انسانشناسی قابل تفکیک از مباحث حوزه سیاست و حکومت و روابط بینالملل نیست؛ از این رو با توجه به مبانی انسانشناسی اسلامی میتوان اندیشهها و جهتگیریهای سیاسی در اسلام را شناسایی نمود. پاسخ به سؤالاتی پیرامون مبدأ پیدایش و تکوین انسان، غایت و هدف او، و سؤالاتی از این دست، رویکرد انسانشناسانه یک دین نسبت به مسائل سیاسی و تمایز آن با افکار غیردینی را مشخص میسازد. نظریات غربی از پاسخ به این سوالات عاجزند. جهانبینی الهی انسان را موجودی آزاد از قید و بندهای مادی و در عین حال تحت امر فرامین الهی قرار میدهد بر همین اساس نگاه به سیاست و مسائل سیاسی موردنظر در این جهانبینی دارای ویژگیهای دینی و الهی است درحالیکه در جهانبینی مادی انسان بالاصاله موجودی آزاد و مستقل از همه چیز و در حقیقت اسیر بند شهوات و غرایز حیوانی است و لذا نظام سیاسی مورد نظر در این جهانبینی نیز کاملاً متمایز از جهانبینی الهی میگردد. بر همین اساس در نظام اسلامی، امام و رهبر انسانها باید فردی انسانشناس باشد فردی که امکانات و استعدادها و خصلتهاى بشر را بشناسد تا بتواند او را در مسیر کمال هدایت کند. خداوند متعال انسانها را موجوداتی اجتماعی آفریده است. براساس جهانبینی اسلامی، انسانها نه به حکم اضطرار بلکه بهطور طبیعی و فطری زندگی اجتماعی را انتخاب نمودهاند؛ زیرا خداوند انسانها را با قابلیتها و استعدادهای متفاوت خلق نموده تا در یک زندگی اجتماعی مکمل هم باشند و نیازهای یکدیگر را برآورده سازند. در این جهانبینی هم فرد و هم جامعه دارای اصالت میباشند زیرا هویت جامعه جدا از هویت افراد نیست. اجتماعیبودن انسان در کنار آزادی و اختیار وی، سبب گردیده تا جوامع بشری در اثر روابط میان انسانها با یکدیگر، به صحنه رویارویی و ستیز نیروهای خیر و شر و حق و باطل تبدیل گردند. یکی از جلوههای آشکار مبارزه نیروهای خیر و شر در سطح جهانی، جدال انسانهای خداجوی و حق طلب در برابر نیروهای ظالم و مستکبر در نظام بینالملل است.
۳- در حوزه هستیشناختی: غایت امور این جهان از نگاه مادیگرایانه فقط به اهداف مادی منتهی میشود. درحالیکه در جهانبینی الهی، ابعاد مادی و معنوی حیات انسانی و روابط اجتماعی انسانها و نیازهای آنها در سطوح مختلف مورد توجه قرار میگیرد. در این جهانبینی همچون جهانبینی مادی، کسب قدرت و منفعت ضرورت دارد اما به تنهایی کافی نیست و باید در ارتباط با یک هدف و غایت والاتری معنی یابد، زیرا جهانبینی الهی برای جهان هستی، مبدأ و غایتی هدفمند قائل است که در آن سه اصل محوری توحید، نبوت و معاد وجود دارد و رویکرد انسان به جهان هستی و روابط اجتماعی براساس آن تعریف میشود. بنابراین در هستیشناسی توحیدی یا الهی، حرکت جهان و جوامع بشری به سوی خداست. معاد بهعنوان حیات جاودانی بشر و در امتداد حیات دنیوی او محسوب میشود و زندگی در این جهان مقدمه حیات اخروی میباشد. در جهانبینی الهی، «حاکم حقیقى بر بشر خداست» ؛ خالق و آفریننده جهان هستی و تمام موجودات عالم، تنها خداوند قادر و متعال است و فقط اوست که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز میباشد. از این رو انسانها باید اطاعت و بندگی هیچ موجود دیگری را نپذیرند مگر آن که اطاعت از او در مسیر اطاعت از خداوند و به اذن او باشد. در جهانبینی الهی هیچ انسانی حق ندارد با اتکاء به جاه و مقام و شهرت، انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود وادارد و آنان را از آزادیها و حقوق مشروع و خدادادیشان محروم سازد، کسی حق ندارد بدون اذن الهی خودسرانه قانون وضع کند و نظام سیاسی اجتماعی را مطابق میل و اراده شخصی خود تنظیم نماید؛ زیرا حق حاکمیت فقط مخصوص خداوند است. ویژگی های فوق کارایی نظریهی روابط بینالملل اسلامی را در مقایسه با نظریات غربی نمایان میسازد.
جهانبینی الهی انسان را موجودی آزاد از قید و بندهای مادی و در عین حال تحت امر فرامین الهی قرار میدهد بر همین اساس نگاه به سیاست و مسائل سیاسی موردنظر در این جهانبینی دارای ویژگیهای دینی و الهی است درحالیکه در جهانبینی مادی انسان بالاصاله موجودی آزاد و مستقل از همه چیز و در حقیقت اسیر بند شهوات و غرایز حیوانی است.
* نسبت سیاست خارجه جمهوری اسلامی با نظریه اسلامی در روابط بینالملل در مقایسه با نظریات غربی چگونه توصیف میشود؟ این رویکرد چگونه قابل استفاده برای جوامع اسلامی میباشد؟
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران الگوی عملی از روابط بینالملل اسلامی است. در نظریههای لیبرال، انسان موجودی سودجو و منفعتطلب در نظر گرفته میشود که با عقلانیت ابزاری خودش همه چیز را در راستای کسب سود و منفعت بیشتر خویش میخواهد. در این جهانبینی هدف اصلی در زندگی، کسب نهایت لذت و منفعت بیشتر است لذا از این منظر کشورها و دولتها در روابط بینالمللی خود باید فقط به منفعت اقتصادی و رفاهی بیشتر خود بیندیشند درحالیکه در نظریه اسلامی چنین چیزی مورد پذیرش نیست؛ هدف اصلی اسلام، سعادت انسانها و فراگیری عدالت در ابعاد مختلف آن از جمله عدالت سیاسی در گستره جهان است. انسان موجودی با مسئولیت در قبال خویش و همنوعانش تلقی میگردد و لذا نباید فقط به منفعت خویش بیندیشد. از اینرو در سیاست خارجی جمهوری اسلامی کمک به همه مظلومان جهان جزو اهداف نظام اسلامی است. از دیدگاه جمهوری اسلامی نظام بینالملل موجود در حاکمیت نظام سلطه است و کارکرد نامطلوب این نظام تحت تأثیر مستقیم ساختار و تعاملات سلطهجویانه قدرتهای استکباری بر آن میباشد. هدف اصلی جوامع و نظامهای بشری باید مبتنی بر همگرایی بر پایه احترام به نوع بشر و حفظ کرامت انسانی در روابط بینالملل باشد؛ این هدف با رعایت اصول استقلال، معنویتگرایی و حاکمیت ارزشهای الهی، انسانی و اخلاقی بر جوامع بشری و تعاملات بینالمللی تحقق خواهد یافت. در مجموع از دیدگاه جمهوری اسلامی مشکل اصلی نظام بینالملل کنونی، ایدئولوژی لیبرالیسم است که دارای یک ایدئولوژی مادیگرا و سکولار است و لذا نظریههای لیبرالیستی در روابط بینالملل بر عوامل اقتصادی و منفعت مادی انسانها تمرکز و تاکید دارند نه عوامل معنوی و فرامادی. اما در جهانبینی اسلامی و الهی، مادیات به تنهایی و بدون توجه به معنویات ارزشی ندارند. توجه به مادیات در کنار معنویات با توجه به اینکه ریشه در فطرت انسانها دارد میتواند مشکل جوامع امروز را چه در جوامع اسلامی یا غیر اسلامی مرتفع سازد.