به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، “جهادِ تبیین” از جمله مهمترین و جدیترین دغدغههای اندیشگی رهبر معظم انقلاب، امام خامنهای، است که تاکنون به انحاء گوناگون به آن اشاره فرمودهاند. در جریان دیدار اخیر مداحان اهل بیت(ع) با معظمله, ایشان برای چندمین بار از ضرورت “جهاد تبیین” سخن گفتند و در دعای معناداری از جهاد تبیین به عنوان “جهاد عظیم روزگار ما” نام بردند.
مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، در یادداشتی که در اختیار تسنیم قرار داده است، در این رابطه مینویسد:
۱. “زمینههای نامساعد” در حال تغییر هستند. ما در متن یک “دورۀ انتقالی” قرار گرفتیم. از یک دولت بهشدّت غربگرا که جامعه را افسرده و مأیوس کرد، عبور کردیم و تازه “روزنههای روشنی”، باز شدهاند. پس باید صبوری کرد تا این روزهای سخت بگذرد.
در همین “دردها” و “داغها” هستند که مردانِ مرد، شناخته میشوند و آنان که سودای اینجایی دارند، رسوا میگردند.
ارادههای آهنین، ریشه در “ایمان” دارند و همگان از ایمان، نصیب یکسان ندارند. البتّه سخن در ایمانی است که در “معرکۀ نزاع” و “میدان نبرد”، باید بماند و اثر خویش را نمایان سازد، نه آن ایمانی که در گوشۀ سجاده و هیئت و مسجد و مدرسه، فروافتاده است و “هزینه” ندارد و در پی “حادثه”ای دوان نیست.
دینداریِ عافیّتمدارنه و پنهانشده از عرصۀ مواجهه، مخالف و معارض ندارد و صد البتّه، ارزشی نیز ندارد.
میتوان هر روز زیارت عاشورا خواند و اشک ریخت، امّا در فکر و عمل و زندگی، عاشورایی نبود و نزیست. و چه بسیارند آنان که مفاتیحالجنان را زیر و رو میکنند و اوراد و اذکار آن را به زبانِ خویش میخورانند، امّا هیچ نسبتی با انسانِ ۲۵۰ سالۀ “مبارز” و “در میدان” و “زخمخورده” و “شهید” ندارند.
۲. قدرت شما در جامعه، وابسته به “امکانها” و “توانمندیها”ی شخص شماست، وگرنه هیچچیزی را “آماده” و “بیزحمت” در اختیار شما قرار نمیدهند. باید آمادگی و قدرت کسب کنید تا “اثرگذار” باشید.
این امر هم در “عمل”، کسب میشود؛ یعنی باید بهتدریج “حرکت” کنید تا همین حرکت، موجبات “رشد” و “قدرت” و “اقتدار” شما را هم فراهم کند. چنانچه “عجول” و “شتابزده”، یا “ناامید” و “خسته” باشید، هیچگاه به نتیجه نخواهید رسید.
این راه، طالبِ “جدّی” و “پُرحوصله” میخواهد. باید بر سعۀ وجودیِ خویش افزود و به مقام ولایت دست یافت. باید پردهها را کنار زد و با باطن راه یافت.
مشکل ما در “ضعف نفس”مان است؛ امکانهای معنوی و معرفتیِ وجود ما، شکوفا نشدهاند و ما در روزمرّگیهای بیهوده و عادات سخیفِ خویش، متوقف ماندهایم. بالهای پریدنِ خویش را نگشودهایم و در طلب آسمانِ بیکرانه نیستیم.
به “زمین” و “خاک” و “اینجا” و “اکنون”، خو گرفتهایم و “قفس” را برگزیدهایم. گویا “زندگی” ما را در درون خویش فرو برده و ریشهها و اصلهای معنویِ ما را سوزانده است. “محاسبه” نکردهایم که از کجا آمدهایم و برای چه آمدهایم و به کجا خواهیم رفت؟ زمانمان در “اسارت روزمرّگیها”ست؛ چنانکه دل و جانمان، آغشته و آلوده به خواستنها و تمنیّات شده است.
اینهمه در حالی است که شهید، از همۀ “تعلّقاتِ خویش” میگسلد و چون به این مرتبه میرسد، آن میشود که باید بشود. تعلّق، همچون “زنجیر”ی است بر پای انسان که او را به خاک، گِره میزند و او را زمینی و مادّی و اینجایی میکند. بریدن از تعلّقات، “سرّ پرواز” است و هر که بیشتر از تعلّقاتِ خویش فاصله بگیرد، معراجش مرتفعتر خواهد بود.
۳. در جنگ هم بسیار اتّفاق میافتاد که با وجود شهادتها، هیچگونه “پیشروی”ای نداشتیم. در این حال، شهدا مأیوس و دلسرد نمیشدند، چون فقط و فقط به “تکلیف” فکر میکردند. تکلیف آنها، “جنگیدن” بود و تکلیف امروز ما نیز.
آنها به این فکر نمیکردند که امروز در این خطّ و سنگر، “ایستادنِ من” چه فایدهای دارد، بلکه فقط چون امام گفته بود که “مکلّف به جنگیدن” هستید، ایستادند. از قضا در بلندمدّت هم نتیجه گرفتند.
باید باور کنیم که برخی از القاءها و خیالات، “وسوسههای شیطانی” هستند که گاه با ظواهر موجّه، در ذهن ما شکل میگیرند. “انسانهای ضعیف”، هر لحظه در معرضِ فریبخوردن هستند و درونشان با هر تلنگری، ناگهان فرو میپاشد و میشکند، امّا آنان که “عزمِ راسخ” دارند و از مردابِ “تردیدها” و “تزلزل”های شیطانی عبور کردند، به “نجواهای ابلیس”، اعتنا نمیکند و از راه بازنمیگردند.
شیاطین در کمین نشستهاند که هزار سنگ و خار، پیش روی مجاهدانِ خطّ تبیین بیفکنند تا آنان را از آغاز یا ادامۀ راه منصرف کنند، و این خود، “آزمون” و “ابتلا”یی است برای اصحابِ انقلاب. کمترینش، کسالت و بیحالی و بیرمقی و وادادگی و انفعال است، و بیشترینش، پشتپازدن به گذشته و انقلاب و در برابر آن صفآراییکردن.
در این میان، اصحاب حقیقیِ انقلابِ خمینی، خطّ را حفظ میکنند و از آتش تمامنشدنیِ دشمن، خوف و هراسی به دل راه نمیدهند. اینان میدانند که در کدام نقطه از تاریخ ایستادهاند و در آن سوی آسمان، حسینبنعلی، به نظاره ایستاده تا اصحاب جامانده از قافلۀ مستمرِ عاشواریِ خویش را یکبهیک، برگزیند و منطقِ عاشورا را در متن تاریخِ بشری، جاری سازد. نایبِ حسینبنعلی، پرچمِ سرخرنگ به دست گرفته و ما را به مجاهدتی روشنگرانه فراخوانده است.