به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به همت گروه فرهنگ پژوهی توسط گروه مدیریت اسلامی پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه در راستای همایش «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» کرسی علمی ـ ترویجی «حکمرانی تغییر؛ بازسازی انقلابی ساخت فرهنگی کشور» با ارائه آقای دکتر حسین بابایی مجرد و ناقدین دکتر محمود مهام و دکتر علی نجات بخش اصفهانی و حضور اعضا شورای علمی گروههای فرهنگ پژوهی و مدیریت اسلامی روز چهارشنبه ۲۷ بهمن سال جاری بهصورت مجازی برگزار گردید.
در ابتدا جلسه کرسی علمی ـ ترویجی دکتر حسین بابایی، عضو هئیت علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه، با اشاره به این موضوع که بازسازی در سازمان را به تغییر مدل کسب و کار با اعمال تغییرات قانونی، فرآیندی، مالکیتی و … تعریف میکنند، بیان نمود عوامل بازسازی سازمانی از تغییر محیط کسب و کار، احساس نیاز به استفاده از ابزارهای جدید عملیات، خرید شرکت، اتخاذ جهت متفاوت تا موارد معتنابه دیگر است که این عوامل منجر به کوچکسازی سازمان، ارتقاء کارکنان، تغییر در نیاز کارکنان میشود. نمونههای بازسازی سازمانی را ادغام و تملک، بازسازی قانونی، مالی، تغییر موقعیت، کاهش هزینه، چرخش، واگذاری و … پیشنهاد میدهند.
وی ادامه داد شاید در حوزه فرهنگ این سطح از بازسازی یعنی بازسازی سازمانی اقل تغییرات باشد و البته در مواقفی کماثر و شاید برخوردار از آثار مخرب؛ حوزه فرهنگ نیازمند بازسازی متناسب و متناظر با ماهیت خود است.
بابایی گفت: بازسازی سازمانی یا فنی ـ تکنیکی، مبتنی است بر کنشی آمرانه، از بالا به پایین و کاملاً ساختارگرا که کارکردهایی را برای نظم فرهنگی کشور تعیین و متناسب با آن نهادهایی را تأسیس میکند. تأسیس سازمان تبلیغات با هدف تحقق کارکرد تبلیغ دینی تأسیس شده است، همچنانکه ساختار رسمی حوزه علمیه برای آموزش علوم دینی ایجاد شده است؛ سازمان اوقاف برای مدیریت موقوفات و هزینهکرد منافع حاصل از منابع وقفی برای حوزههای مختلف آموزش، پژوهش و تبلیغ دینی سامان یافته است و موارد دیگر تأسیس نهادی برای تحقق کارکردهایی مشخص در نظم فرهنگی کشور.
اما در مقابل این تحلیل فنی ـ کارکردی مواجه با تحلیل فرهنگی نیز هستیم. توجه به ارزشهای عامه و روابطی که بر اساس ارزشهای عامه در جامعه ایران شکل گرفته است جایگزین توجه به منافع کارکردی نهادها شده است. موقعیت فرهنگی با تمهید شرایط، تعمیق انگیزه، ترسیم افق و تقویت عاملیت خلق میشود. عاملیتی که خود موقعیتساز و موقعیتسوز است و اگر جهت یابد و امکان، توان خلق موقعیتهای پیشبرنده را خواهد داشت و این یعنی ساخت ساختار توسط عاملان. ساختاری که در سطح قواعد ناظر به معرفت جمعی کنشگران است و در ساحت منابع، ناظر به ابزارهای اقتدارآفرین آنها در انجام اقداماتشان و بازتولید ساختارهای پیشین عمل میکند. بازسازی انقلابی فرهنگ به انقلاب و تحول در عاملان است و الا انقلابی که تنها در صورت و فرم ساختار اعم از سازمانها و فرآیندها انجام گیرد نه امکان متابعت کنشگران را فراهم خواهد کرد و نه موجب و موجد استقرار و استمرار فرهنگ انقلابی خواهد شد. این عبور از موقعیت سازمان ممکن است تصور عدول از چارچوب دانش مدیریت را بر اذهان متبادر کند لکن اطوار پارادایمیک مدیریتی دال بر آن است که هرچه این دانش پیش رفته است، مختصات نهادی و اجتماعی بیشتری را در خود رسوخ داده است و به ساختاربندی ساخت اجتماعی توسط عاملان چه در تعیین قواعد و چه تضمین منابع بیش از پیش متعهد بوده است.
ساختاربندی انقلابی فرهنگ در موقف ساختاریاش در گرو خلق موقعیتهای مقوی عاملیت است و در موقع عاملیتیاش مرهون بازتولید و تغییر ساختارهاست. این تغییر را مبادا با همان رویکرد فنی ـ تکنیکی در قالب مدیریت تغییر (Change Management) دنبال کرد بلکه به اقتضای رویکرد فرهنگی باید قوای غیر حاکمیتی و غیردولتی را در بازی حکمرانی کشور درگیر و دلمشغول کرد و این با حکمرانی تغییر (Change Governance) محقق خواهد شد.
بابایی در خصوص ضرورت حکمرانی تغییر اشاره داشت: زمانی که فکر تغییر در ذهن جمعی مسئولین یا مردم صورتبندی میشود احساس ضرورت تغییر عامل دستپاچگی در تصمیمگیری و انجام اقدامات مقدماتی برای انجام تغییر است. تغییر موفق نیازمند حکمرانی تغییر است که مانع تعجیل در شروع عملیات تغییر بدون برنامهریزی شود. حکمرانی مؤثر در ابتدای فرایند تغییر امکات تسریع، کارایی و اثربخشی در طراحی و اجرای تغییرات را فراهم میکند.
وی در ادامه در خصوص استلزامات تغییر موارد ذیل را برشمرد:
ــ ضرورت مسئلهمندسازی تغییر: مسئله تغییر را باید با تعریف یک چشم انداز روشن برای تغییر از یکسو و ایجاد مناقشهای چالشبرانگیز در وضع موجود برساخت. چشماندازی که تقویتکننده راهبرد سازمان و ارزش پیشنهادی سازمان است و موقعیت کنونی را به چالش کشیده و مسئلهمند خواهد کرد.
ــ حمایت از فرایند تغییر: تغییر باید مشتمل بر رویکردی تقریباً ساختار یافته باشد که از افراد در طول فرایند تغییر حمایت کند. در این اتمسفر ساختیافته نقش کنشگران فعال فرهنگی، تعیین و روابط میان آنها تعریف خواهد شد و حمایت از ایشان متکی بر نقشهایشان در ساخت فرهنگی خواهد بود.
ــ استلزامات تغییر: در حکمرانی تغییر لازم است تصویر کامل تغییر فهم و ایضاح شود و دینامیزم تأثیراتش بر سیستمها، فرآیندها و افراد به صورت سیستمی تبیین گردد.
ــ تعمیق ارتباطات با ذینفعان: برای هر تغییری باید روابط معناداری با ذینفعان ایجاد کرد. افزایش ارتباطات(شنیدن، یاد گرفتن، تکرار کردن و اجرا کردن، عامل درگیری بیشتر است) به ایجاد همسویی در طول فرآیند کمک کرده و طرفداران تغییر را توسعه خواهد داد.
دکتر بابابی در خصوص رهبری تغییر گفت: مدیرانی که بهدنبال تغییر فرهنگی هستند باید شأن رهبری (با تأکید بر مربیگری و الهامبخشی افق تغییر) ایفا کنند (اغلب صعبترین مسئله حکمرانی تغییر، کمبود ظرفیت و توانایی برای موفقیت است که متعین در نقش رهبری تغییر است) بهگونهای که برای هرگونه همکاری و اخذ بازخوردهای سازنده برای حل مسائل، باز عمل کنند. این نوع از حکمرانی باز مأخوذ از بهکارگیری تکنیکهای تفکر طراحی است. این تکنیکها کنجکاوی را تحریک کرده و به ذینفعان تغییر کمک میکند تا این فرایند را تجسم کنند؛ تصور آنچه در گذشته اتفاق افتاده، آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد.
وی در ادامه اشاره داشت حکمرانی تغییر مؤثر بر چهار عنصر تأکید دارد:
ــ تعریف مناسبی از نقش رهبری تغییر؛
ــ ایجاد ساختار رهبری تغییر موثر و کارآمد برای سازماندهی و هماهنگی نقشها و اقدامات؛
ــ تعیین حقوق و فرآیند تصمیمگیری شفاف؛
ــ برقراری رابطه روشن بین رهبری و کیفیت اجرای عملیات.
بابایی در ادامه گفت: باید توجه داشت اگرچه بسیاری اینگونه میاندیشند که حکمرانی تغییر از بالا به پایین عمل میکند، اما این امر به ندرت اتفاق افتاده بلکه معمولاً امر مدیریت (مدیریت تغییر، چارچوبی است که همسویی بین استراتژی، اهداف، منابع و روشهای سازمانی را آغاز میکند. مدیریت تغییر به چرخه عمر پروژهها و ارتباطات و همسویی بین بخشها، پروژهها و فرآیند در سراسر سازمان میپردازد) تغییر توسط مدیران میانی هدایت میشود؛ مدیران میانی، سربازان پیاده هستند که روزانه استراتژیها را اجرا میکنند، بنابراین این فرصت را دارند تا اطمینان حاصل کنند که حکمرانی تغییر از نظر استراتژیک همسوست بلکه حکمرانی تغییر از آغاز اداره و اجرا دوباره از نو متولد میشود. به هر تقدیر، تفاوت بین مدیریت تغییر و حکمرانی تغییر است؛ مدیریت تغییر بر اجرا تمرکز دارد و در مقابل حکمرانی تغییر بر همسویی با استراتژی کلی متمرکز است که آن راهبرد نیز بر اساس تصویر بزرگ تغییر، شکل یافته و جهت حل مسائل و کاهش مخاطرات عمل خواهد کرد.
حاکمیت تغییر یک رویداد یکباره نیست، بلکه متکی بر نظمی مداوم است که مستلزم تصمیمات بهتر، همسویی استراتژیک، اولویتگذاری مناسب و در نهایت افزایش مشارکت است.
وی در پایان گفت: امر تغییر به سه جهت غیراثربخش خواهد بود: عدم همسویی با استراتژی، فقدان حاکمیت تغییر و فقدان تعامل شخصی واقعی. فرآیندها و روشهایی که در طول تغییر استفاده میشوند، ابزارهایی برای کمک به موفقیت هستند، اما ارتباط اساسی است. اگر به طور منظم تعامل نداشته باشیم، به مردم خود گوش نکنیم و بازخوردها را تأیید نکنیم، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که طرفداران خود را تغییر دهند؟ از خود بپرسید؛ آیا مردم به طور مرتب در مورد تغییر می شنوند؟ آیا آنها احساس ارتباط می کنند؟ آیا آنها خروجی برای شنیدن دارند؟
در ادامه این کرسی ترویجی ناقدان پیشنهاداتی را برای تکمیل مباحث، ارائه کردند. دکتر علی نجاتبخش اصفهانی، دانشیار مرکز تمدن و دین پژوهی پیامبر اعظم (ص) و عضو شورای علمی گروه مدیریت اسلامی، پس از ذکر نقاط قوت بحث ارائه شده از جمله بدیع بودن، وجود انگیزه و جدیت در طرح مباحث و ادبیات مناسب به نقد مباحث پرداخت و خاطرنشان کرد تعریف دقیق و روشنی از مفاهیم مورد بحث مانند بازسازی، انقلابی، تحول و تغییر نشده است و مشخص نیست بهطور دقیق چه چیزی میخواهد در ساحت فرهنگ تغییر یابد. نسبت مطالب مطروحه نیز با سیاستگذاری و رویکرد پژوهشگاه که عمدتاً مباحث اسلامی است روشن نیست. نکته دیگر اینکه در حکمرانی تغییر به دقت مشخص نیست به دنبال تغییرات در عاملیت هستیم یا در سطح کلیتر و بخش حاکمیتی مورد نظر است یا قرائت جدیدی از آن مورد نظر است. در واقع باید مشخص شود حکمرانی تغییر همان مدیریت تغییر است یا این دو اصطلاح متفاوت است. در گاورننس چینج، بازسازی انقلابی و ساخت فرهنگی کشور معنای انقلابی بودن در عرف و مصطلح آن ویژگیهایی همچون جنگیدن، ترور، روحیه ستیز و عدم سازگاری با روند موجود و… میباشد در حالیکه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله) مایههای انقلابیبودن در نظام نظریهپردازیشان با عرفان تفسیر و روش اجتهادی با شاخص زمان و مکان تعابیری مثل جنگ از الطاف و خفیه الهی معرفی میکردند. وانگهی مناسب بود در معنا بخشی به بازسازی انقلاب نیز مشخص میشد آیا ما امروز قویتر هستیم یا ۴۰ سال قبل؟ در معنای بازسازی کدام یک از موارد زیر مورد نظر است؟ بهعلاوه باید مشخص میشد منظور از فرهنگ آیا فرهنگ عمومی است یا تخصصی و آیا دستگاههای فرهنگی طبق مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی را شاملمیشوند یا سطح فراتر و قلمرو گستردهتری از سازمانها و نهادها و تشکلهای حتی غیرانتفاعی را در بر میگیرد؟ مطلب دیگر این که در بازسازی ساختار فرهنگی باید معلوم شود نگاه به وضع موجود است یا پیشینة چهلو چند سالة قبل نیز مدنظر است. نکتة دیگر اینکه چه چیزی در این بازسازی تغییر خواهد کرد و تغییر متوجه چه شخص یا جایگاهی و در چه طرازی خواهد بود و مهمتر از همه اینکه در بحثی که از اطوار پارادایمیک مدیریت شد، این بحث رابطهاش با نظریه ولایت فقیه، اسلامیت، و جمهوریت با اصول و مبانی و قواعد مستدل و بدیهی که دارد چیست؟
در ادامه دکتر محمود مهام، عضو هئیت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی، ناقد محترم دیگر کرسی، به نقد مباحث مطروحه پرداخت و گفتند: در عنوان کرسی ابهام وجود دارد زیرا آنچه ارائه شد صرفاً دربارة چگونگی تغییر است، اما اینکه چه موقع و کجا این بازسازیها انجام میشود معلوم نیست؛ ضمن اینکه در معنای بازسازی بیشترین توجه به بازسازی سازمانی بود که اقل تغییرات است در حالیکه هم بهلحاظ بعد و گستره و هم بهلحاظ دامنة تغییرات باید با نگاه وسیعتر و فراتر از یک رشته علمی دیده شود. بهعلاوه این ابهام وجود دارد که منظور از عنوان بحث حکمرانی تغییر است یا حاکمیت تغییر؟ مضافاً اینکه بستر تغییرات هم خوب بود قدری اکوسیستمی و زیستبومی نگریسته شود و ظرفیتهای غیرحاکمیتی و پویا هم مورد ملاحظه قرار گیرد و پیشرانهای مهم تغییر مشخص و بر آنها تمرکز شود. نکته دیگر اینکه تغییراتی که گفته شد عمدتاً از بالا به پایین مدنظر بود در حالیکه این صرفاً یک نظر در مکتب نوسازی است، ولی حکمرانی تغییرات اگر بهصورت عدالت محور دنبال شود یک پدیدة چندسویه خواهد بود.
مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگپژوهی نیز به طرح سوالاتی پرداخت از جمله: چرا با وجود تأکید رهبر انقلاب بر ساختار فرهنگی، شما بر عاملیت فرهنگی اصرار میورزید؟ آیا تفاوتی وجود دارد یا قابل جمع هستند؟ و اگر تفاوتی وجود دارد، دلیل انتخاب متمایز شما چیست؟ نکتة دیگر اینکه با ساختارنشینان رسمی که تغییر را برنمیتابند چه باید کرد؟ در واقع، تحول فرهنگی با موانع رسمی و در قدرت روبروست که توانایی بازدارندگی دارند؟ و نکتة دیگر اینکه کانون آغاز بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی، درون ساختار است یا بیرون آن؟ به عبارت دیگر، نیروی پیشران و قوه محرکه اولیه چیست؟
در پایان دیگر حاضران سوالات را مطرح کردند و دکتر بابایی پاسخهای دادند.
لازم به ذکر است همایش بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور در سال ۱۴۰۱ با حضور و ارائه سخنرانی توسط صاحبنظران حوزه فرهنگ برگزار خواهدشد.