به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گروه فرهنگ پژوهی با همکاری گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در راستای همایش «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور»، کرسی علمی ـ ترویجی «امر فرهنگی در گام دوم انقلاب» با ارائه آقای مهدی جمشیدی و ناقدین دکتر محمود مهام و دکتر محسن ردادی و حضور اعضا شورای علمی گروههای فرهنگ پژوهی و مطالعات انقلاب اسلامی روز دوشنبه ۲۵ بهمن سال جاری به صورت حضوری و مجازی برگزار گردید.
در ابتدا مهدی جمشیدی، عضو هئیت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه، با توجه به عنوان ارائه خود «امر فرهنگی در گام دوم انقلاب» به تبیین مباحث خود پرداختند و گفتند: در گام دوم انقلاب اسلامی ما با ابرمسئلههایی مواجه هستیم و جامعه باید در بارة آنها به اجماع برسد تا بتواند راهبردهایی را مشخص کند. برخی از این مسائل عبارتند از شکاف میان دولت اسلامی و دولت سکولار و نسبت دولت با فرهنگ و تئوریزه کردن وظیفة دولت در مسئله فرهنگ؛ بحث آزادی و مرز میان آن با اباحهگری؛ دغدغههای تفاوت اسلام رحمانی و اسلام انقلابی که برخی یکی را تنگنظر و دیگری را دارای دید وسیع نسبت میدهند؛ بحث نظام آموزشی و تربیت؛ بحث اشرافیت و اشرافیگری و … .
در ادامه ایشان خاطر نشان کردند: در مقام تحلیلِ وضعِ فرهنگی، نباید «گوناگونی» و «تکثّرِ» واقعیّتهای فرهنگی را نادیده گرفت، بلکه باید در پیِ تفکیک و طبقهبندیِ واقعیّتهای فرهنگی بود و در درونِ چارچوبِ چنین تمایز و تجزیهای، «سطوحِ تحلیلی» را مشخّص کرد: سطحِ کارگزارانِ فرهنگیِ رسمی، ناظر به «حاکمیّتِ سیاسی» است و اندیشهها و اعمالِ آن را مطالعه میکند و دربارۀ آن، به داوری میپردازد. سطحِ کارگزارانِ فرهنگیِ غیررسمی که بینابینِ دو سطحِ دیگر قرار دارد و عرصۀ عمومی را شکل میدهد و مشتمل بر «عاملانِ فرهنگیِ غیررسمی و مستقل» در حوزههای مختلف است. سطحِ اجتماعی نیز ناظر به وضعِ فرهنگیِ عامّۀ مردم است که اغلب، مصرفکنندۀ ساختههای فرهنگی هستند، و هنگامیکه سخن از وضعِ جهانِ فرهنگی گفته میشود، بیشتر بدینصورت است که وضع و حالِ این سطح ــ یعنی ارزشهای ذهنی و عینیِ عامّۀ مردم ــ اراده میشود.
وی افزود: دولتِ اسلامی نباید بهصورتِ متمرکز و مطلق، عنانِ فرهنگ را در اختیارِ خود بگیرد و مجالِ هرگونه فعّالیّت و اقداماتِ غیردولتی و مردمی را بستاند، بلکه باید پارههایی از فعّالیّتهای فرهنگی را به گروههای مردمی، بهخصوص جوانانِ مؤمنِ انقلابی، که در پیِ فعّالیّتهای فرهنگیِ خودجوش و غیررسمی هستند بسپرد. در مجموعة فعّالیّتهای فرهنگی، بخشهایی نیز برای جوانانِ مؤمن و انقلابی در نظر گرفته شود و در این مجموعة کلّی از فعّالیّتها، نهادهای فرهنگی بر آن باشند که خلاءها و کاستیها را رفع کنند و تصوّر نکنند که این فعّالیّتهای غیررسمی و مردمی را نباید در نقشة راهبردی گنجانید. تسهیل نیز دلالت بر هموارساختنِ مسیرِ تلاشهای فرهنگیِ خودجوش دارد. این قبیل فعّالیّتها، چون خارج از چارچوبها و ساختارهای رسمی و حکومتی قرار دارند، با موانع و دشواریهای گوناگون روبهرو هستند که اگر برای دفعِ آنها، چارهای اندیشیده نشود، به خاموشی و انفعال میگرایند. نهادهای فرهنگی، علاوهبراینکه باید برای این گروهها و جماعاتِ خودجوش، نقش قائل باشند و آنها را در طرحِ کلّیِ خود داخل نمایند، باید آنها را بهحالخود رها نکنند و اجازه ندهند عواملِ بازدارندة اداری و مالی، انگیزههای قدسی و ایمانی آنها را بسوزاند و از ادامة حرکت در ساحتِ فرهنگِ اسلامی ـ انقلابی باز دارد. نهادهای فرهنگی باید نسبت به فعّالیّتهای فرهنگیِ خودجوش، «الهامبخش» نیز باشند و اندیشهها و راهبردهای نو و حکیمانهای را به فعّالان فرهنگی عرضه کنند. ازآنسو، دولتِ اسلامی نباید بهجای سپردنِ فعّالیّتهای فرهنگی به «نیروهای فرهنگیِ مؤمن و انقلابی»، بهسراغ «نیروهای فرهنگیِ بیگانه و غیرخودی» ـ اعم از «سیاهساز» یا حتّی «خنثیساز» ـ برود، چون اگر او اثرِ فرهنگیِ خوبی هم تولید کند، در واقع، ما کاری پیش نبردهایم. البتّه اگر آن نیرو را به جبهۀ خودی «جذب» کنیم، خوب است، ولی «سفارشدادن» به او، چنین حکمی ندارد. در مقابل، باید نیروهای فرهنگیِ خودی بهکار گرفته و تقویت شوند و فرصت در اختیارِ آنها قرار داده شود تا از طریقِ آزمونوخطا، از لحاظِ «کیفی»، ارتقاء پیدا کنند و بتوانند «اثرِ خوب» تولید کنند. این نگاه، ناشی از ترجیحدادنِ «تربیتِ نیروهای فرهنگیِ خودی»، بر «تولیدِ محصولاتِ فرهنگی» است. در غیراینصورت، همواره نیروهای فرهنگیِ خودی، ضعیف و در حاشیه باقی میمانند و نیروهای جریانِ غیرانقلابی، بیشتروبیشتر رشد میکنند و شناخته و تثبیت میشوند.
او تأکید کرد: کارِ فرهنگی، باید «گفتمانساز» باشد. گفتمانسازی، مفهومی است معادلِ «فرهنگسازی»، «جریانسازی» و «فضاسازی». گفتمان عبارت از «مطالبۀ عمومی»، «خواستِ عمومی»، «فکرِ عمومی»، «فکرِ رایجِ میانِ مردم»، «معرفتِ همهگیر» «باورِ عمومی»، «سخنِ مقبولِ عموم»، «امرِ جزوِ واضحات و بیّناتِ فکریِ مردم»، و «ذهنیّت و جهتگیریِ فکریِ مشخّص در جامعه» است. پس متعلَّقِ گفتمان، یک فکر و نظر است و گفتمانیشدنِ یک فکر و نظر، به این است که در میانِ عمومِ مردم، رایج و پذیرفته شود و در ذهنیّتِ جمعی، ریشه بدواند. هر گفتمانی، گفتار است، امّا هر گفتاری، گفتمان نیست، زیرا گفتار باید در روحِ جامعه نفوذ کند و حالتِ هنجارین و متداول پیدا کند تا به گفتمان تبدیل شود. فاصلۀ میانِ امرِ گفتاری با امرِ گفتمانی، صورتِ اجتماعی یافتن است و چنانچه گفتار، به مطالبه و توقّعِ اجتماعی تبدیل شود، گفتمان شکل گرفته است.
وی در پایان تصریح کرد: مقاومتِ فرهنگی، جزوِ «ذاتیّاتِ انقلاب» است؛ چراکه انقلاب، واقعیّتی «هویّتی» و «هنجارین» بود، و مقاومتِ فرهنگی نیز براساسِ روایتی که آیتالله خامنهای از آن دارد، مقولهای از این سنخ است. پس دستکشیدن از مقاومتِ فرهنگی و انفعال و عقبنشینی در برابرِ زیادهخواهیهای جهانیِ فرهنگِ تجدُّدی، بهمعنیِ منصرفشدن از پارهای از مقوّمات و ممیّزاتِ انقلاب و در نتیجه، استحالۀ انقلاب است. سازوکارِ تحقّقِ مقاومتِ فرهنگی عبارت است از «مصونسازیِ فرهنگی/ استحکامِ ساختِ درونیِ فرهنگی/ کسبِ اقتدارِ فرهنگیِ درونزا»، و این نیز از طریقِ تثبیت و تعمیقِ ارزشهای فرهنگیِ اسلامی و انقلابی در جامعه ممکن است، بهطوریکه باید اوّلاً، باورهای توحیدی در مردم، راسخ و استوار شود و ایمانِ حقیقی در دل و جانشان، نفوذ کند؛ و ثانیاً، ولایتِ اثباتیِ عامّ در میانِ مؤمنان برقرار گردد و افرادِ جامعه، چونان یک پیکرِ واحد صورتبندی شوند و همبستگیِ اجتماعیِ مبتنی بر ربطِ قلبها به یکدیگر شکل گیرد.
در ادامه این کرسی ترویجی، ناقدان به نقد و بررسی مباحث پرداختند و پیشنهاداتی را نیز برای تکمیل مباحث ارائه دادند. دکتر محمود مهام، عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی با بیان مقدمهای کوتاه یادآور شدند: فرهنگ را نباید بخشی ببینیم همانطور که تالکوت پارسونز آن را صرفاً قسمتی از نظام اجتماعی قلمداد میکرد. فرهنگ یک امر فانتزی نیست و باید بهصورت یک امر عمیق و وسیع مورد توجه قرار گیرد. وی ادامه داد مباحث ارائه شده بیشتر صبغة سیاسی یافته و به دولت معطوف شده است. ما همواره شاهد یک گسست میان حوزه فرهنگ و فنآوری هستیم که باید نسبت میان آنها در سطوح مختلف بهویژه در اسناد بالادستی مورد بررسی قرار گیرد. ما در شرایط حاضر نیازمند یک سیاستگذاری دانشی هستیم که به شکل جامعتری مباحث را مورد توجه قرار دهد این شکل جامع از تبیینها خواهد توانست مباحثی مانند پیوستهای فرهنگی، تغییرات فرهنگی و غیره که بهصورت کالبدی و عمرانی و آبادانی خود را نشان میدهد را بهصورت کمالگرایانهتری ارائه نماید و نسبت عناصری مانند عدالت در آمایش سرزمینی و… را بیان کند.
در ادامه دکتر محسن ردادی، عضو دیگر هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی ضمن تأکید بر نقش مردم در بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور، تأکید کرد که لازم است در این زمینه جایگاه مناسبی برای مردم پیشبینی شود. در حالی که در بحث آقای جمشیدی نقش مردم پررنگ نیست. به این منظور مهم است که آزادیهای فرهنگی برای جوانان انقلابی فراهم شود. بدون وجود این آزادیها، نمیتوان انتظار داشت که مردم نقش مناسبی ایفا نمایند.
وی با پرسش در مورد راهبردهای تحقق اهداف و ضوابط بیان شده در بحث آقای جمشیدی تصریح کرد: بدون پیشنهاد راهبردهای اساسی، بحثها در سطح انتزاعی باقی میماند و سیاستگذار فرهنگی قادر به عملیاتی کردن این مباحث نیست. انتظار این بود که یک سری راهبردها و راهکارهای ایجابی و استراتژیهای حرکت به سمت شرایط مطلوب نیز ارائه میشد و نیز تبیینی از دوگانههایی که مطرح گردید و تمایز دقیق آنها به همراه شاخصههای این دوگانهها ارائه میشد.
در پایان اعضای شرکت کننده نیز سوالاتی مطرح کردند که ارائه دهنده به طرح پاسخ آنها پرداخت.
لازم به ذکر است همایش «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» در نیمه اول اسفند ماه با حضور و ارائه سخنرانی توسط صاحبنظران حوزه فرهنگ برگزار خواهدشد.