وجود پارادایم‌های مختلف در دانش سیاسی از دلایل مهم بحران روش شناسی علوم سیاسی است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با عنوان «انقلاب اسلامی و دانش سیاسی (بحران‌ روش‌شناختی)» روز سه‌شنبه مورخ ۲ آذر ماه جاری توسط گروه سیاست پژوهشگاه به صورت مجازی برگزار شد.

این نشست علمی با حضور حجت‌الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا به عنوان ارائه‌دهنده، حجج اسلام والمسلمین دکتر سیدسجاد ایزدهی و ابوالحسن حسنی به عنوان ناقد و حجت‌الاسلام محمد ملک‌زاده به عنوان دبیر علمی دنبال شد.

  • در ابتدای نشست علمی، حجت‌الاسلام محمد ملک‌زاده ضمن تبیین مقدماتی با اشاره به موضوع مورد بحث گفت:

بطور کلی ویژگی علوم سیاسی به گونه‌ای است که به دلیل مجموعه‌ای بودن آن، امکان سخن گفتن از روشی واحد در آن به سختی امکان‌پذیر می‌باشد. از یک منظر این امر می‌تواند به بحران روش شناسی در دانش سیاسی دامن بزند و لذا برخی معتقدند این تعدد روشی باعث شده که ما شاهد نوعی آشفتگی در روش شناسی این علم باشیم. در حالی که برخی دیگر شاید این پدیده را از لوازم توسعه علوم و زمینه پیشرفت آن تلقی نمایند. این یکی از مباحث جدی در حوزه دانش سیاسی و موضوعات روش شناسانه مربوط به این حوزه می‌باشد. از این رو نشست حاضر در صدد پرداختن به این موضوع است.

  • حجت‌الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا به عنوان ارائه دهنده نشست با اشاره به شواهدی در خصوص تعدد علوم سیاسی به بررسی نتایج آن در مقوله روش شناسی پرداخت و گفت:

علوم مختلف اقتضای تعدد روش را دارند و چون مبانی متعدد و نامشخص می‌باشد روش‌ها هم دچار بحران شده است. در بررسی دلایل بوجود آمدن این بحران می‌توان به عوامل چندی اشاره کرد:

  1. تنوع در تعریف علوم سیاسی

در واقع به دلیل وجود تعاریف متعدد برای علوم سیاسی و عدم توافق بر سر تعریفی واحد برای آنها، روش ها هم متعدد شده است. این تعدد در روش می توان به بحران منتهی شود.

  1. تنوع و سیالیت در موضوعات سیاسی

موضوع واحد در هر علم، معیاری برای سامان بخشیدن به مسائل آن علم و تمایز با مسائل علوم دیگر به شمار می‌رود. این امر پیامدهایی به دنبال خواهد داشت که از جمله آنها بحران روش شناسی در دانش سیاسی است.

  1. تعدد و تنوع در مسائل سیاسی

رسالت علوم سیاسی اسلامی در بناگذاری، تقویت، تبیین و دفاع از دین و دینداری سبب گردیده تا پای آن مسائل به صورت گسترده به حوزه وسیع دین و سیاست کشیده شود. انباشت مسائل سنتی با آثار و پیامدهای جدید این دانش ها به حدی زیاد است که ظرفیت علوم سیاسی جدید را با علوم سیاسی قدیم متفاوت ساخته است. این در حالی است که پیچیدگی مسائل جهان معاصر به ویژه بعد از انقلاب اسلامی، به این گسترش و تنوع دامن زده است. انباشت سوالات و شبهات در مسائل نوپدید، شدت نیاز و تقاضا، فقدان الگوهای روشی در کنار عدم بازسازی منابع و روش های علوم سیاسی سنتی و به روز رسانی متناسب با نیازهای روز، ناکارآمدی در روش های موجود در تولید علم و نظریه پردازی و… نیازمند تاملی جدی در این مقوله است.

  1. تنوع غایات معرفتی

تنوع غایات معرفتی در حوزه سیاست را می توان یکی دیگر از ادله بحران روشی در دانش سیاسی دانست. هویت سه گانه معرفتی- استنباطی، توضیحی-تبیینی و دفاعی در علوم سنتی مانند فلسفه و کلام قدیم، زمینه ساز تکثر روشی در این دانشها است. بنابراین این تکثر نیز می تواند به بحران روش شناسی منتهی گردد.

  1. تکثر روشی در علوم سیاسی

یکی دیگر از دلایل بحران روشی در دانش سیاسی را می‌توان ناشی از تکثر روشی در علوم سیاسی دانست. البته کثرت روش شناختی در اینجا به معنای انارشیسم روشی یا استفاده از هر روشی در هر موضوعی مراد نیست؛ بلکه مقصود این است که به دلیل ماهیت سنتی  و جدید این دانش ها و بینارشته‌ای بودن آنها از ناحیه هر دو سنت و هر دو حوزه معرفتی، روش های متعددی را به علوم سیاسی تحمیل می‌کنند که این می‌تواند به بحران ختم گردد.

  1. بینارشته‌ای بودن

بینا رشته ای بودن علوم سیاسی یکی دیگر از دلایل بحران روشی در علوم سیاسی است. یعنی هر دو حوزه دین و سیاست متفاوت هستند. در حالی که از یکسو روش شناسی علوم سیاسی، وابستگی زیادی به منابع اعتقادی دارد، از سوی دیگر در عرصه سیاست تحت تاثیر روش‌های تجربی و عینی رایج در علوم اجتماعی است. این امر می تواند خود یکی از عوامل بحران در روش شناسی علوم سیاسی تلقی گردد.

  1. استخدام روش‌های جدید

استخدام روش‌های جدید و متعدد در علوم سیاسی یکی دیگر از عوامل بحران تلقی می‌گردد. بر مبنای امکان انتقال روش‌ها از طریق بومی سازی انها در دوره معاصر، روش‌های متعددی معناکاوی، استکشافی، استنطاقی و … در دانش دینی و سیاسی استخدام شده‌اند. این امر نیز یکی دیگر از زمینه‌های بحران به شمار می‌رود.

  1. وجود پارادایم‌های مختلف در دانش سیاسی

در نهایت می‌توان وجود پارادایم‌های مختلف در دانش سیاسی را یکی از دلایل مهم و اساسی در بحران روش شناسی به شمار آورد. به طور کلی سه پارادایم طبیعت گرایی، فطرت گرایی و قراردادگرایی بر دانش‌های سیاسی مختلف حاکم می‌باشد. در کنار اینها خرده پارادایم‌های دیگری نیز وجود دارند که هر کدام روش‌های خاص خود را دارند و تعامل و ارتباط آنها با یکدیگر سبب گسترش، اقتباس و انتقال روش‌های آنها در یکدیگر و در نتیجه آشفتگی و بحران روش شناسی در علوم سیاسی شده است.

در ادامه این نشست علمی دو ناقدحاضر در جلسه به طرح شبهات و دیدگاه های خود در خصوص مباحث طرح شده پرداختند:

  • حجت الاسلام و المسلمین سیدسجاد ایزدهی ضمن تاکید بر این نکته که پرداختن به موضوع مورد بحث از اهمیت بسیاری برخوردار است و دارای وجوه مثبتی نیز می‌باشد، گفت اما در اینجا ابهاماتی وجود دارد که باید برطرف شود:
  1. علوم سیاسی یک علم نیست بلکه یک علم مضاف به شمار می‌رود یعنی مضاف به دانش است؛ ما نمی‌توانیم علوم سیاسی را به مثابه علم واحد تلقی کنیم بلکه تابع یک علم مادر است. توجه به این مساله می‌تواند در نتیجه مباحث تاثیرگذار باشد.
  2. روش یک مقوله اصیل به شمار نمی رود بلکه یک مقوله تابع و ابزاری است. در هر علمی با توجه به تخصص‌های متعدد در آن، روش‌های متعدد اقتضا دارد و حتی می‌توان گفت تک روشی بودن در جایی که رویکرد، غایات و مسائل و موضوعات دیگر در علوم متعدد باشد، شاید امکان پذیر هم نباشد. بنابراین در علوم سیاسی به لحاظ تعدد علم، استخدام روش واحد اساسا ممکن نیست.
  3. استخدام روش واحد اجتهادی برای علوم متعدد ممکن نیست. زیرا اساسا روش اجتهادی خود از روش‌های متعدد تشکیل شده است. اجتهاد در فقه، اخلاق، کلام و سایر علوم، متعدد و دارای الزامات متفاوت می‌باشد.
  4. سوالی در اینجا مطرح است و آن اینکه در اموری که مساله‌محور است نه نص محور آیا می‌توان فرضیه بحران را میسر دانست؟ به نظر می‌رسد در این جا خیلی نمی‌توان فرضیه بحران را مورد استفاده قرار داد.
  5. تکثر در روش، الزاما به معنای بحران نیست. در واقع می‌توان گفت تکثر در روش که لازمه معرفت است یک فرصت تلقی می‌گردد نه بحران.
  6. در بحث اجتهاد باید گفت در همه جا نمی‌توان از روش اجتهادی استفاده کرد. مثلا در علوم عقل محور یا علمی مانند عرفان که شهودی است اجتهاد قابل انجام نیست. در نهایت باید اساسا پرسید تکثر در روش آیا قبیح است یا ضروری؟
  • حجت الاسلام و المسلمین ابوالحسن حسنی به عنوان دومین ناقد نشست علمی، ضمن تاکید بر اینکه دغدغه پرداختن به موضوعاتی که ناظر به جامعه علمی است از دغدغه های بسیار مهم به شمار میرود و قابل تحسین است، گفت اما لازم است برخی ابهامات در طرح این موضوع برطرف شود:
  1. نکته اول این است که اساسا بحران در علم نکته مثبتی تلقی می‌شود زیرا انقلاب علمی در جایی بوجود می‌اید که مشکلات و نواقصی وجود داشته باشد و انقلاب علمی برای رفع آن مشکلات تحقق می‌یابد. بنابراین بحران علمی یک نقص و نکته منفی نیست بلکه نشانه مثبتی است.
  2. انتخاب یک روش برای علوم سیاسی که متعدد می‌باشند میسر و امکان پذیر نیست.
  3. به نظر می‌رسد ادله ذکر شده برای اثبات مدعی که بحران روش شناسی است کافی نیست. مثلا نمی‌توان سیالیت یا تنوع موضوعات و مسائل دانش سیاسی را نشانه بحران تلقی کرد. اینها مسائل ذاتی دانش سیاسی هستند نه دلیل بر بحران
  4. اینکه در علوم سیاسی روش ها متعدد است این نیز نمی‌تواند نشانه و دلیل بحران باشد بلکه اقتضای این دانش است.
  5. باید تعریف خود را از بینا رشته‌ای بودن علم سیاست مشخص کنیم بعد ببینیم آیا آن می توان دلیل بر بحران باشد یا خیر. به نظر می‌رسد در حال حاضر ما در یک وضعیت انقلاب دینی در حوزه‌های مختلف هستیم از جمله در علوم سیاسی؛ اما این امر فی نفسه به معنای بحران نیست. ضمن اینکه در حوزه روشی مطرح شده یعنی روش اجتهادی هم این تعدد وجود دارد اگر ذات تعدد روشی را بحران‌زا بدانیم طبعا در روش اجتهادی هم به دلیل اختلافات متعدد در آن، باید بگوییم همین بحران وجود خواهد داشت.

در پایان این جلسه ارائه کننده بحث حجت‌الاسلام مهاجرنیا به برخی از نقدهای ارائه شده پاسخ داد.